
دگراندیش زیاد شنیدهام و میدانم که هر دگراندیش دگرنویس است. اگر نام بخواهید، میگویم: غلام سخی حلامیس هزارستانی. بارها دیدهام دگرگون میاندیشد و دگرگونه مینگارد. امشب “وضعیت غمانگیز شعر در افغانستان” را از وی خواندم با چندین پیام خوب و خرابی که در پایان برگهاش یادگار گذاشتهاند. برخی پیامها را خشن و نزدیک به دشنام یافتم. زیان همچو پیامها بستن دروازۀ گفتوگوست.آیا نبشتۀ حلامیس صددرصد درست است؟ نه! زیرا نویسندهیی که نوشتارش صددرصد درست باشد، هنوز آفریده نشدهاست. آیا میتوانست یا میتواند بهتر باشد؟ آشکارا آری. هر کار با کوشش بیشتر بهتر میشود.
خوانندۀ گرامی میتواند پرتوپلا گویی کنونی مرا نشنیده گیرد. البته، میتواند نیمی از نوشتۀ حلامیس را نیز ناخوانده انگارد. گستاخانه میخواهم نیم همان نیمه را نیز “از کیسۀ خلیفه بخشم” و سپس بیفزایم: گیریم بیستوپنج درصد گفتههای او پذیرفتنی باشد، آیا بازهم با حقیقت تلخ “وضعیت غمانگیز شعر در افغانستان” رویارو نیستیم؟
نیازی نخواهد بود به نمایندگی از نویسنده بگویم که سخن از روندهاست نه از استثناآت. اعشاریه چند شاعر خیلی خوب افغانستان را همگان میشناسند. به بیان دیگر، نوشتۀ حلامیس “مخاطب خاص” ندارد. غوغای این آژیر – با امبولانس – در کوچۀ همۀ ما پیچیدهاست. بیدار باشیم. ادامه خواندن غلام سخی حلامیس : صبـور الله سیاه سنگ
























