صلاح الدین ایوبی و بهانه پیره زن : زلمی زابلی

وقتی مسیحیان در جنگ صلیبی در سال 492 از مسلمانان اورشلیم را گرفتند، آنها در سه روز بیش از 70000 هزار غیرنظامی را کشتند، از جمله زنان حامله، کودکان، ریش سفیدان. بود و شهر اورشلیم را با خاک ویران کرد.

اما الحمدلله برعکس وقتی بعد از 88 سال قهرمان مسلمان (صلاح الدین ایوبی) اورشلیم را از صلیبیون پس گرفت پس با مسیحیان چنان خوب رفتار کرد که چون ایمان آوردند و مسلمان شدند.

بعد از مدتی در غزوه دیگری که صلاح الدین ایوبی خواست به صلیبی ها حمله کند، ارتش اسلام آمادگی کامل برای حاملگی را گرفت، اما پیرزنی از گروه مسیحی به حضور صلاح الدین ایوبی آمد و بهانه آورد. این کار را انجام داد:

حمله تان را یک روز به تعویق میندازید که خانمی در خانه ام با فرزندانش مریض باشد این مریضی خلاص میشود بعد شما حمله میکنید

صلاح الدین ایوبی صاحب بهانه این پیرزن را پذیرفت و حمله اش را به حالت تعلیق درآورد.

اما فردا این پیرزن برایش حاضر می شود که مشکل مریضم هنوز حل نشده اگر یک روز دیگر برایم فرصت دهد.

صلاح الدین ایوبی قهرمان اسلام برای یک روز دیگر به حالت تعلیق درآمده است.

ادامه خواندن صلاح الدین ایوبی و بهانه پیره زن : زلمی زابلی

عاصی، « اسکندر و آریانا» : استاد پرتونادری

 

گاهی شعرهای مقاومت عاصی دو پهلو اند. به این مفهوم که او با استفاده از یک حادثۀ تاریخی و با استفاده از داستان‌های تاریخی و حماسی می‌خواهد هجوم و تجاوز شوروی را بیان کند. او در چنین شعرهایی می‌خواهد به گونۀ غیرمستقیم این پیام را برساند که تاریخ بار دیگر تکرار شده است. چنان که اگر دیروز اسکند بر این سر زمین یورش آورده بود، امروز سکندر دیگری به نام شوری هجوم آورده است.

 دشمن هرنامی که داشته باشد، بازهم دشمن است. شمشیر هر دو خون می‌ریزد و شمشیر را جز به شمشیر و پای‌مردی نمی‌توان پاسخ داد. او شعری دارد زیر نام « اسکندر و آریانا» او از یورش اسکندر به آریانا نمادی ساخته است تا بگوید که شوروی به هر بهانه و نامی که آمده، همان اسکندر دیروز است. 

هرچند شعر بیان یک رویداد گذشته است؛ اما در مفهوم دیگری اسکندر همان شوری است و آریانا افغانستان. « به ایجاز گفتار خواهم نمود / به رمز از دلم عقده خواهم گشود». 

پیام این روایت همین است که هر نیروی متجاوز در این جا نابود می‌‌شود و نمی‌‌تواند پرچم آزادی را نگون‌سار سازد.

  همی بانگ تاریخ آمد به گوش

ز آبا و اجداد، در یک خروش

که ای آرین‌زاده‌گان سر کنید

لوای رهایی به سر بر کنید

که میراث ما جمله آزادی است

که آزادی مرد، آبادی است

که دژخیم در زیر هرنام خویش

ادامه خواندن عاصی، « اسکندر و آریانا» : استاد پرتونادری

جناب ملک ستیز از دید نگاه روشنگران: حبیب فتاح

درد دل یک شهروند روشن ضمیر و فرزند اصیل این سرزمین نویسنده ، مبصر و تحلیگر چیره دست مسایل سیاسی و اجتماعی وقلم زن منحصر به فرد کشور جناب ملک ستیز از چشم دید و نگاه روشنگر بصیرت شان از تراژیدی حاکمِ نو به دوران رسیده گان بیسواد کرسی های حکومتی دراوضاع رقت بارجامعه ما :

ملیک ستیز

تصاویری که برخی سیاسیون از دفاتر و خانه‌های شان به نشر می‌رسانند، خیلی آزاردهنده‌ هستند. خانه‌های پُرابهت و کلان، دفاتر با شکوه با میز و چوکی‌‌های رنگ طلایی و نقره‌ای که با سلیقه‌های خان‌سالاری و فیودالی آراسته شده‌اند، نمونه‌ای از بدفرهنگی سیاسی را به نمایش می‌گذارد. برخی از سیاست‌مداران رسمی و مقامات دولتی از دفاتر خود کاروان‌سرای درست کرده‌اند. فکر می‌کنند هر قدری‌که دفاتر شان بزرگ و میز و چوکی کلان داشته باشند، به همان پیمانه شخصیت شان بزرگ جلوه می‌کند. زشت‌تر این‌که میز کار بزرگی را در بالاترین محل اطاق جابه‌جا می‌کنند و به دور آن سلسله‌ای از چوکی‌های ضخیم و رنگین را حلقه می‌زنند. ایشان هنگام ملاقات با مهمانان از پشت میز تکان نمی‌خورند. یا این‌که تصاویر رهبران حزبی و دولتی را در اطاق کار رسمی بنابر ذوق و تعهد خود ردیف می‌کنند.

ادامه خواندن جناب ملک ستیز از دید نگاه روشنگران: حبیب فتاح

خـبـرداربيگانه ٬ بیگانه است: قهار عاصی

.

اگر دست و بازو اگر شانه است!      اگر مظهر لطف و يارانه است!

اگر بوي گل بام كاشانه است!         وگر كه سراپاي دردانه است!

در اين خاك بسيار بيگانه‌ها         فشاندنـــــــد تخم جدال و جفا

     به عنوان ياري و صد نا روا          زده زخم بـــــــا خنجر آشنا       

     زبيگانه اين ملك ويرانه است          صداقت ز بيگانه افسانه است       

   همه آشنا روي الفت مــــــدار         همه آستين‌هاي شان پر ز مار        

  همه دوست چهره همه دوست وار   همه كينه پرور همه كينه بار

بدين سان كه ماييم درتاب و تب         كجا سوخته كاشغر يا حلب 

ادامه خواندن خـبـرداربيگانه ٬ بیگانه است: قهار عاصی

وطن خاکت شوم جان تو زخمیست : شعر از نذیرظفر

وطن خاکت شوم جان تو زخمیست

سراسر کوه و دامــان تو زخمیست

نگه کردم به بــــــــــگرام و شمالی

ز کابــــل تا به پروان تو زخمیست

به تپه رفــــــــــــــــتم و خوردم تاثر

نظر کردم که پغـــــمان تو زخمیست

ادامه خواندن وطن خاکت شوم جان تو زخمیست : شعر از نذیرظفر

داستان کوتاه ( در تلاش قدرت): رویا عثمان انصاف

داستان زیبای [در تلاش قدرت] نوشته ی رویا عثمان انصاف ماه میزان بود. آسمان کابل نیلگون- هوا پاک و صاف، بدون گرد و غبار- دود و تعفن و به زنده جانهای زمین و هوا احساس زنده گی می داد. میوه های درختان پخته و به ثمر رسیده بودند. و برگ ها هم کم کم رو به زردی می آوردند‌. روزهای تعلیمی سال بود و درسها به شکل نارمل و عادی آن جریان داشت. تایم دوم مکتب شروع شده بود اما درسها هنوز آغاز نه شده بود.

ادامه خواندن داستان کوتاه ( در تلاش قدرت): رویا عثمان انصاف

امروز با بیدل : جاوید فرهاد

” نبری گمان که یعنی، به خدا رسیده باشی

تو ز خود نرفته بیرون، به کجا رسیده باشی ” ( بیدل )

به تعبیرِ روشن، مفهومِ بیت را این گونه می‌توان فشرده کرد : انسانی که در گروِ تعلقات خودی ( نفس اماره ) باشد ، هرگز به مرحله‌ی وصل ( رسیدن ) به ( خدا ) نمی‌رسد؛ زیرا نخستین اصلی که به فلسفه‌ی وصل به خداوند می‌انجامد ، از خود بیرون رفتن؛ یعنی ترکِ خودی است . 

پس با توجه به عدمِ ترکِ تعلقاتِ خودی که منجر به ایجاد فاصله و سد در برابر رسیدن انسان به خدا می‌شود ، گمانِ رسیدن به خداوند، گمانِ خطاست .

ادامه خواندن امروز با بیدل : جاوید فرهاد

من از نژاد کاوه‌ام از نسل آرشم: استاد پرتو نادری

من عاشق شکوفۀ رنگین آتشم

من از نژاد کاوه‌ام از نسل آرشم

سرتا به پا چو شمع گدازان به بزم عشق

می‌سوزم و زسینه فغانی نمی‌کشم

ادامه خواندن من از نژاد کاوه‌ام از نسل آرشم: استاد پرتو نادری

اي طالب غدار !..شعر از محترم نذیر ظفر

ای دشمن مخلوق خدا زاده اشرار         ای طا لب غدار

از دست تو گردیده وطن شعله یی اشجار     ای طالب غدار

بردی تو به یغما همه اموال وطن را       آثار کهن را

دزدان پشاور همه بهر تو خریدار         ای طالب غدار

مشران تو دزدان بلا خور قدیم است      شیطان الر جیم است

پا داش ترا مید هد هر لحظه به کلدار    ای طالب غدار

ادامه خواندن اي طالب غدار !..شعر از محترم نذیر ظفر

درست نویسی «لغات ذیل» : از جاوید فرهاد

صیب و صاحب

_____________

کاربردِ واژه‌ی ” صیب ” به جای ” صاحب ” در زبان نوشتار و گفتار این‌روزها بسیار رایج شده که نادرست است؛ زیرا ” صیب ” در زبان عربی: ” رسیدن کسی یا چیزی (منتهی الارب ) و رسیدن به چیزی (تاج المصادر بیهقی ) و نیز باران، بارانِ پیاپی و ابر و باران معنی می‌دهد. ( فرهنگِ دهخدا )

اما ” صاحب ” به معنای ” مالک، معاشر، آقا، یار، دوست، هم‌راه، هم‌نشین، هم‌سفر، ارباب، مخدوم، خداوند، دارنده، مولا و … است ( فرهنگِ ده‌خدا )؛ بنابرین کاربردِ آن ( صیب ) به جای ” صاحب ” و مانند: صیب به جای صاحب در زبان پشتو، در نگارش پارسی مُجاز نیست و نه هم ” صیب ” واژه‌ی اختصارشده‌ی ” صاحب ” در زبانِ پارسی است. 

” صایب ” نیز به معنای ” راست و درست ” است.

پس به جای آن ( صیب ) در زبان پارسی باید گفته و نوشته شود: صاحب و نه صیب.

نویسا بمانید!

دنیای” گند “___________

سبک‌سری وبی‌توجهی در کاربرد واژه‌گان درلوحه‌های شهر کابل به‌پیمانه‌ی گسترده‌ افزایش یافته است.

چندی پیش از کنار لوحه‌ای در چارراه قلعه‌ی فتح‌الله (نزدیک بازار مدینه) رّد می‌شدم که ناگهان چشمم به لوحه‌ای افتاد.

دراین لوحه نوشته شده بود:” دنیای گند “… این فروشگاه، یخن‌های دست دوزی شده را به مشتریان می‌فروشد.

با آنکه در زبان شفاهی ما “گندِ افغانی” به معنای جامه‌ی خامک دوزی شده یا همان دست دوزی شده‌ی افغانی معروف است؛ اما تعبیر”دنیای گند” به باور فروشنده و صاحب این فروشگاه که همان” دنیای خامک دوزی یا هم دست دوزی” بود، به‌هیچ روی مفهوم درستی را بر نمی‌تابد، به‌جای آن بهتر است بنویسند: دنیای دست دوزی یا خامک دوزی یا بهتر از همه فروشگاه لباس‌های دست دوزی شده یا خامک دوزی.

ادامه خواندن درست نویسی «لغات ذیل» : از جاوید فرهاد

گفت وشنود با همسایه: استاد پرتو نادری

روز دوم عید پیرمرد، به خانه آمده بود.این‌بار او را افسرده تر یافتم. تا از پریشانی‌اش پرسیدم، گفت:

– یک ماه پیش آسیا سنگ بر سرم می‌چرخید و حالا خیال می‌کنم آسمان چنان حلقه‌یی بر گردنم افتاده است.

گفتم: چه بالایی بر سرت آمده ؟

گفت:  یک ماه پیش، شب و روز از خانهء همسایه چنان صداهای بلند بود که گویی همسایه می‌خواهد تونلی به آن سوی جهان بزند.

روزی از همسایه پرسیدم: برادر مگر تو در خانهء خود کدام پایگاه نظامی می‌سازی، چرا این همه سروصداست؟

همسایه خندید و گفت: ما کجا و پایگاه سازی!

گفتم: پس این همه سرو صدا از چی‌ست؟

ادامه خواندن گفت وشنود با همسایه: استاد پرتو نادری

بخاطر حمایت از سربازان غیور وطن: استاد پرتو نادری

ما می‌رویم به جبهه— آمادهء نبردیم

تا آخرین رمق ما—-از راه خود نگردیم

در کوه و دشت و دریا—-بی‌خوف و بی‌هراسیم

ما دشمنان خود را—– هر رنگ می‌شناسیم

گُردان آفتابیم—— با تیره‌گی ستیزیم

ادامه خواندن بخاطر حمایت از سربازان غیور وطن: استاد پرتو نادری

لازم …. شعراز محمود امپراتور

یک جنبش  عمومی یک انقلاب لازم  

یک  رستخیز ملی با آب و تاب لازم 

بر دفع خیل کرگس از دشت و کوه میهن 

شیران خشمگین و فوج عقاب لازم

ادامه خواندن لازم …. شعراز محمود امپراتور

شام غزل : محمد عثمان نجیب

شامِ  غزل بود و همه جا بی نور یار 

یاران گرد  هم بودند در آن نیمه شب تار

گفتند 

مقدمت خیر باشد یار غزلسار واماندیم

 و‌ وارفتیم و‌ نیست ما را قرار

گفتم 

ادامه خواندن شام غزل : محمد عثمان نجیب

کتاب‌دربدل‌اسلحه : نجیب بارور

هم‌وطنان عزیزم در خارج و داخل افغانستان

منِ شاعر که نوشتن وظیفه‌ی من است، از همین حالا اعلام می‌کنم که زمان کار عملی فرا رسیده است. تا امروز هم نوشتن و سرودن را امر معقول در مناسبات اجتماعی می‌دانستم اما از امروز بایست کار عملی کنیم. معامله‌های پنهان قدرت‌های برتر و منطقه نشان‌دهنده‌ی پیچیدگی‌های بسیار است. زمان گلایه و انتقاد از حکومت هم نیست، چون در فرهنگ والای ما مرده را چوب زدن قباحت دارد. زمان آن است که هرکسی در حیطه‌ی خودش کار عملی را شروع کند.  

سال‌هاست برای شما مردم با شهامت می‌سرایم. سال‌هاست برای تحقق عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنم. سال‌هاست که با هیچ حکومتی معامله نکرده‌ام و زبان و قلمم را برای هیچ‌کسی به کرایه نداده‌ام، چون شرف و شکوه شما را برتر از هر امتیاز مادی می‌دانستم. امروز تمام داشته‌ها و ارزش‌های ما مورد تهدید واقع شده است. فرصت آن است که همه دست به دست هم داده کارهای عملی را شروع کنیم. تا امروز هزاران پیشنهاد مادی را از کسانی که لطف می‌کردند رد کرده‌ام، تعدادی خوش‌حال هم می‌شدند اگر می‌پذیرفتم. اما در مسائل اجتماعی، مخصوصاً در مساله سیلاب پروان و تداوی مریضان، به صدای من لبیک گفتید که صمیمانه ممنونم. 

ادامه خواندن کتاب‌دربدل‌اسلحه : نجیب بارور

وکيل ابوي ژورنالیست فرهیخته کشور: محمد یوسف هیواددوست

 امروز یادی داريم از  همکار گرامی ما ،آن مرد صميمي ، خیرانديش، پرکار و فعال  محیط راديوی افغانستان آنوقت جناب وکيل ابوی .

ایشان در  سال اخیر مکتب هنگامی که جنت مکان دوکتور محمود حبیبی وزیر اطلاعات و کلتور بودند به گمان آغلب سال ۱۳۴۴هجری شمسی  به تشویق دوست عزیز و گرامی شان  خانم فریده انوری به رادیو تشریف آورده اند. خودش در زمينه چنین میگويد :

((در ابتدا در پروگرام صدای معارف سهم گرفتم بعد به صفت نطاق سرویس های خبری  موظف شدم. هنگام تحصیل در پوهنتون هم نطاق خبر های دری رادیو افغانستان بودم. درختم پوهنتون به امر شهید محمد موسی شفیق صدر اعظم و وزیر خارجه انستیتوت امور دپلوماسی چند نفر مارا پذیرفت بعد مدتی امر انستیتوت جنت مکان  سفیر کبیر عبدالحکیم خان طبیبی وجنابان دوکتور روان فرهادی و سعد الله خان غوثی به خارج مقرر شدند و دروس انستیتوت معطل ماند. 

ادامه خواندن وکيل ابوي ژورنالیست فرهیخته کشور: محمد یوسف هیواددوست

عدل نامه ؛ نوشته : نذیر ظفر

وقتیــــکه عدل مردو وطن سوگوار شد

دزدان ز پول ســـــرقت و یغما تجار شد

بازار تاجران وطـــــن در رکود رفـــــت

سر ما یه دـــــست اهل چپاول قطار شد

ادامه خواندن عدل نامه ؛ نوشته : نذیر ظفر

از مولانا بیاموزیم!–هر شغالی افتاده در خم رنگ، نه طاووس باغ بهشت می‌شود، نه رهبر و پیش‌وا! : استاد پرتو نادری

مولانا در دفتر سوم مثنوی معنوی این حکایت را این گونه روایت می‌کند.

آن شغالی رفت اندر خم رنگ

اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

پس بر آمد پوستش رنگین شده

ادامه خواندن از مولانا بیاموزیم!–هر شغالی افتاده در خم رنگ، نه طاووس باغ بهشت می‌شود، نه رهبر و پیش‌وا! : استاد پرتو نادری

بهترین بازیگران دوران : حمیراحسن زاده

     شهر من بازیگران بی نظیر دارد، فرشی که آنها هر روز بر رویش قدم میزنند، نیز قرمز است؛ با یک فرق کوچک از خون. این جشنواره برای بازیگران سینمایی هالیوود و یا هم بالییود سال یک بار بر پا می شود و برای یک یا دو فیلم در سال جوایز و تقدیر نامه تقدیم می شود. این نمایش های سینمایی ایکه در شهر من و تو جریان دارد هر روز در حال فعالیت است و متوالی، اما تقدیرنامه و جایزه ندارد. آن یکی یا دوی دیگر در هالییود و بالییود  با کمره ها فلم برداری شده و خبر ساز میشوند. این که در شهر من است با هیچ دغدغه ای نادیده گرفته می شود. اگر چه بازیگران شهر من واقعی تر تمثیل میکنند و هر روز چهار فصل زندگی را به نمایش می کشند. اگر چه با تجربه تر اند ولی شهرت ندارند کسی عکس آنها را نمی گیرد و تقدیر نمی کند. اگرچه هالییودی- بالیوودی ها از تمثیل دروغین خویش بیلیونر شده اند در شهر من از بازی واقع گرانه خویش هر روز فقیر تر می شوند.

ادامه خواندن بهترین بازیگران دوران : حمیراحسن زاده

دعوتنامه رئیس و موسسه مطالعات فرهنگی واجتماعی؛ از داکترعنایت الله شهرانی محقق ونویسنده شهیر ما

جشن واره بین الملی فارابی برگذار میگردد ؛ موسسه بین المللی مطالعات فرهنگی و اجتماعی در کشور های همزبان برگذار میشود.

از من شنو : غلام فاروق سروش

یک قطره اشک کودک مظلوم این وطن

باصــد هـــزار خنجرو پیـــــکان برابر ا ست

یک چین زلـــف دختر زیبـــــای این وطــن 

باصد هـــــزار نگــهت وریحان برابر است 

یــــک ذرۀ شـــهـامــــت مــــردان راه حــــق 

با صــد هــــزار شیـــــر نیستان برابر است 

ادامه خواندن از من شنو : غلام فاروق سروش

درختان پست از ما نیست : نجیب بارور

قسم به کاج، درختان پست از ما نیست

کسی که خوانده سرود شکست، از ما نیست

همان که عهد به ابلیس بسته، ابلیس است

او از نخست، ز روز الست از ما نیست

ادامه خواندن درختان پست از ما نیست : نجیب بارور