داستان عشق دو سوی خط دیورند«قسمت آخر» نویسنده رویا عثمان انصاف

جهانگیر شب ها زیر کلکین اتاق بینظیر می نشست. یک شب بینظیر   او را زیر کلکین خود دید و وقتی  نگاهی جهانگیر به او  افتاد، بینظیر پرده را بروی او زد و  رفت. جهانگیر باز آهی کشید و  بفکر فرو رفت: ” این شبها برای زنده ها چقدر سخت و دشوار است و برای مرده ها چقدر آسان و سهل و نهایت مهربان. 

با این بی رخی های بینظیر، دلم مرگ می‌خواهد. کاش همینقدر آسان که کسی از دل بیرون می شود ، نفس هم از قفس سینه ی من می برآمد تا از قید این زنده گی آزاد می شدم و چشمان خشمگین بینظیر را نمی دیدم. جهانگیر دستات خود را به صورت خود گذاشت و با خنده ی کوتاه گفت، لکه چی شاعر شومه په خدای؟”

صبح آنشب، بینظیر از اتاق خود بیرون شد و جهانگیر را پیش کلکین خود پیدا کرد. 

به مجردی که او را دید بدون تامل گفت: “گوره خانه ! تو میفهمی که حالی مه دوباره به خانه ی خود رفته نمیتانم. اونجه دادا و ادی خدام چی حال دارن؟ چقدر سختی کشیده باشن؟ چقدر گپ مردمه شنیده باشن؟ چقدر مره پالیده باشن؟ سوال های مردم؟   حالیکه بر مه هیچ راه نماندی، همی لحظه ازت میخاهم که همرایم نکاح کنی. “

جهانگیر متحیر شد. و بینظیر باز سر و گردن اش را بلند گرفته گفت: ” زود شو خان، فیصله کو!” 

جهانگیر رنگش پرید و با شتاب و هیجان پیش مادرش رفت و با دعای او به نکاح آماده شوند. مادرش دست او را دور زد. 

جهانگیر: ” ادی…تو ده خوشی مه خوش نیستی؟” 

ادامه خواندن داستان عشق دو سوی خط دیورند«قسمت آخر» نویسنده رویا عثمان انصاف

چاپ کتاب : استاد پرتو نادری

بی‌چاره پیرمرد، امروز که بعد از وقت‌ها خانه آمد و تا سر سخن باز شد، گفت: روز گذشته یک ناشر بر سر من چنان خندید که از شرم در آب و عرق‌ تر شدم.

پرسیدم چرا؟ 

گفت: به دیدارش رفته بودم تا در بارهء چاپ یک کتاب همرایش گپ بزنم.

گفتم: این که خنده ندارد.

گفت: به بیردی گفتن بمان!

خاموش شدم، پیرمرد گفت: تا به ناشر گفتم می‌خواهم کتاب تازهء خود را نشر کنم. یکی و یک بار زد به خنده. چنان خندهء بلند که گویی فکاهی گریز تاریخی اشرف غنی، پهلوان پنبه‌ها و لافوک‌های جمهوری دزدان را شنیده باشد!

راستش خنده‌یی هم در دل من می‌جوشید؛ اما از ترس پیرمرد خاموش ماندم.

ادامه خواندن چاپ کتاب : استاد پرتو نادری

زبان فارسی ربطی به فارس ندارد ” زبان گهربار ما فارسی/پارسی است”: ملک ستیز

 این مقاله ی پژوهشی ارزشمند را که به قلم توانای لطیف ناظمی، استاد ادبیات فارسی، ( دارنده ی دو دوکتورا/ PhD )، برنده ی جوایز جهانی، شاعر و نویسنده ی بزرگ زبان فارسی نگاشته شده است ، به هدف پخش و اشاعه ی ثقه ترین معلومات درین باب ، خدمت دوستان ارجمندم تقدیم می نمایم .

       دری همان فارسی است و هرگز زبان جداگانه یی نیست و کسانی که جز این می اندیشند پیداست که از زبان فارسی دری و تبار و تاریخ آن بی خبراند. این زبان پنج نام دارد بدین سان : فارسی ، پارسی، دری ، فارسی دری ، پارسی دری . این دگرسانی نامها به هیچ روی به معنای آن نیست که ما با پنج زبان جداگانه رو یاروییم .

      از دیدگاه زبان شناسی هیچ دست آویزی نداریم که پارسی و دری دو زبان مستقل باشند با دو دستور زبان مختلف و دو نظام واژگانی جدا ازهم.

     شاعران و خامه زنان ما در گذشه اگر زبان شان را دری خوانده  اند آن را پارسی هم گفته اند و تمایزی میان دری، فارسی و فارسی دری  قایل نبودند.

ادامه خواندن زبان فارسی ربطی به فارس ندارد ” زبان گهربار ما فارسی/پارسی است”: ملک ستیز

طالبان را ديده ام بسيار چرك: ازشاعر معروف نذیر ظفر


طالبان را ديده ام بسيار چرك
ريش چرك رخسار چرك دستارچرك
هر دو لب رنگين. به. نصوار دهن
حرف اوچرك صحبت و گفتار چرك
دُره يي چركين بدستش صبح و شام

ادامه خواندن طالبان را ديده ام بسيار چرك: ازشاعر معروف نذیر ظفر

كاسهء چشم گدا : شعر از زنده ياد محمد یوسف کهزاد

هست و بود زندگى ، از دست ما ديوانه سوخت

آتشى را كه ما در داديم ، يكسر خانه سوخت

دانهء ما جز ندامت ، حاصل ديگر نداشت

كشت ما را خاك سوخت ، از بسكه در ويرانه سوخت

هر قدم در راه ما ، خار دگر گل مى كند

ريشهء سبز بهار من ، ز بيخ دانه سوخت

ادامه خواندن كاسهء چشم گدا : شعر از زنده ياد محمد یوسف کهزاد

پرهیز از خطاهای رایج در هنگام نوشتن خبر و گزارش: جاوید فرهاد

از به کار بردن کلمات مصطلح اما غلط در هنگام نوشتن خبر و گزارش پرهیز کنید. مانند: تعابير اشتباهی که در ادامه آورده شده و شکل صحیحش مقابل آن ذکر می‌شود.

غلط: گردد، می‌گردد/ صحيح: شود و می‌شود

غلط: می‌باشد/ صحيح: است

غلط: اظهارداشت، خاطر نشان ساخت / صحيح: گفت، افزود، ادامه داد، توضیح داد، یادآور شد، تاکید کرد.

– جمع بستن کلمات فارسی با ات عربی: 

درفارسی جمع بستن با «ها» و «ان» انجام می‌شود. مانند: آزمایش‌ها به جای آزمايشات. در جمع بستن با ها سرهم نويسی نشود و نيم فاصله بين ” ها ” و واژه‌ی قبل لحاظ شود. (برای انجام نیم‌فاصله روی کیبورد با گرفتن همزمان ctrl+shift+2 نیم فاصله ایجاد می‌شود)  مانند: آزمايش‌ها.

ادامه خواندن پرهیز از خطاهای رایج در هنگام نوشتن خبر و گزارش: جاوید فرهاد

بزرگ‌داشت از ابوالفضل بیهقی: استاد پرتو نادری

گفتند روز نخست عقرب، روز بزرگ‌داشت از ابوالفضل بیهقی‌ست. به یاد نوشتهء کتاب‌سوزان در انجمن نویسنده‌گان افغانستان افتادم که بیست و اند سال پیش نوشته بودم. یك روز دیگر كه دهان بخاری باز بود و مطالعه می كرد از بخاری صدایی شنیدم كه مرا تكان داد. كسی با لهجه‌یی سخن می‌گفت كه تا كنون نشنیده بودم كه زبان فارسی دری را با این همه صلابت و شكوه سخن بگویند.

حیران بودم كه كی‌ست. این قدر فكر كردم كه از شمار نخبه‌گان است. 

سیمای پر شكوهی را در بخاری دیدم كه پیامبروار سخن می‌گفت. فكر كردم پدر كلانم ملا محمد نادر است كه مثنوی معنوی می‌خواند و یا بیت های دشوار بیدل را برای دیگران تفسیر می كند. متوجه شدم كه شعر نمی‌خواند و اما به گونه‌یی سخن می‌گوید كه انگار شعر می‌خواند. 

مجذوب سیما و صدای آن بزرگوار شده بودم. 

من همچنان در حیرت بودم كه این بزرگوار كی‌ست؟ مردی كه در كنار بخاری نشسته بود، ورق‌هایی را از كتاب ضخیمی بر كند و مچاله كرد و تا خواست در بخاری بیندازد متوجه شدم كه تاریخ بیهقی‌ست. سراپا هیجان شده بودم. آه! خدای من، مگر این همان راوی صادق القول تاریخ، همان تندیس بزرگ صداقت و فرزانه گی، نیای بزرگ من، ابوالفضل بیهقیست! 

ادامه خواندن بزرگ‌داشت از ابوالفضل بیهقی: استاد پرتو نادری

من نه تاجیکم نه پشتون، «خطه ام افغان ستانست»… لینا روزبه حیدری

من نه تاجیکم نه پشتون، نی هزاره نه ز ترکم

نی ز ازبک، نه بلوچم نی ز ایماق سترگم

من به مذهب نی ز سنی، نی ز شیعه، نه ز سیکم

نی دورنگم، نی دروغم، نی فسادم، نی شریکم

نی شمالی، نی جنوبی، نه ز غربم، نه ز شرقم

نی ز کوی فتنه پیشان، نی پی تشویق فرقم

نی بفکر جنگ لفظم، نی بفکر تهمت و شر

ادامه خواندن من نه تاجیکم نه پشتون، «خطه ام افغان ستانست»… لینا روزبه حیدری

تشکیل اتحادیه آسیایی ، پاسخ مثبت بر ضرورت کنونی تاریخ قاره ای ماست : عبدالسمیع کارگر

قاره آسیا با عظمت ترین بخشی از کره زیبای زمین است که چهل وشش کشور ثروتمند جهان را به خود اختصاص داده است . 

این قاره ای ثروتمند ، جغرافیای بیش از چهل ویک میلیون کیلو متر مربع «کره زمین» را احتوا کرده است که بلند ترین قله های سربه فلک جهان را در دلش دارد . 

این قاره کهن وباستانی ما جمیعت بیش از چهارملیاردویکصدوبیست میلیون نیروی انسانی را « احصاییه سال 2010 » در خود متوطن نموده که تقریبا« 60 فیصد » نفوذ جهان را در آغوش پر عطوفتش تغذیه میدارد . 

این پرجمعیت ترین قاره ای جهان با ثروتمند ترین طبیعت ، لشکر های فقیری را بازندگی زیرخط فقر در خود متحمل شده و‌بیش‌ترین قربانی های انسانی جهان را براین پیکر جهان تحمیل نموده اند ؟

این قاره پیر ما بزرگترین افتخارات معنوی جهان بشری را درجغرافیای تمدنی کهنش به ارث گذاشته است که از استعدادهای شکوفای خداپرستی وانسان دوستی پیامبران بزرگ ، حضرت ابراهیم خلیل ع ، حضرت یعقوب ع ، حضرت یوسف ع ، حضرت سلیمان ع ، حضرت موسی ع ، حضرت عیسی ع ، حضرت محمد ص ، بودا ، زردشت ، شیوا ، کنفسیوس ، بابای نانک و ….. که جهان بشریت امروز را تاکنون رهبر ورهنما اند ، همه این بزرگ مردان آسیایی اند وافتخار این قاره ای کهن که بشریت جهان به شخصیت این مردان بزرگ آسیایی عشق میورزند ومی بالند . 

ادامه خواندن تشکیل اتحادیه آسیایی ، پاسخ مثبت بر ضرورت کنونی تاریخ قاره ای ماست : عبدالسمیع کارگر

عزیزانم بیایید، بخوانیم و بدانیم که ما کی هستیم!: سهیلا احمد

تاجیک ها یکی از قوم های آریایی استند، مردم شجاع، متمدن و دارایی تاریخ پرافتخاری استند.

تاجیک مردم تاج دار معنی میدهد، تاجیک قوم بومی (اصلی) خراسان بزرگ (افغانستان امروزی) استند که 43 فیصد افغانستان را، 90 فیصد تاجیکستان را، 15 فیصد اوزبیکستان را، 2 فیصد چین را و 10 فیصد ایران را تشکیل میدهند.

مردم پامیری بدخشان افغانستان، تاجبکستان و چین هم دراصل تاجبک اند فقط زبان شان فرق دارد اما به دلیل نامعلوم در افغانستان پامیرها را جدا از تاجیک ها میدانند و حتا در سرود ملی پامیری ها را جدا از تاجیک ها سرودند در حالیکه در چین و تاجیکستان پامیری ها را تاجیک میگویند.

فیصدی تاجیکان در شمال هندوستان، پاکستان و کشمیر نیز وجود دارند.

قوم دئی در ترکمنستان نزدیک دریایی خزر و قوم آوار در جمهوری داغستان روسیه نیز تاجیک اند که از میهن خود به آنجا مهاجرت کردند.

زبان تاجیک ها فارسی میباشد. 

تاجیک ها با فارس ها، کردها، لرها و دیگر اقوام آریایی همتبار استند.

تاجیک ها مردمان شهر نشین استند و پیشه اکثریت شان بازرگانی و تجارت میباشد.

مردم تاجیک در سال 21 هجری/642 میلادی توسط حضرت عمر فاروق (رض) و حضرت عثمان غنی (رض) به دین مقدس اسلام مشرف شدند و تمام مردم تاجیک مسلمان استند.

ادامه خواندن عزیزانم بیایید، بخوانیم و بدانیم که ما کی هستیم!: سهیلا احمد

ای طا لب غدار : نذیرظفر

ای دشمن مخلوق خدا زاده اشرار         ای طا لب غدار

از دست تو گردیده وطن شعله یی اشجار     ای طالب غدار

بردی تو به یغما همه اموال وطن را       آثار کهن را

دزدان پشاور همه بهر تو خریدار         ای طالب غدار

مشران تو دزدان بلا خور قدیم است      شیطان الر جیم است

پا داش ترا مید هد هر لحظه به کلدار    ای طالب غدار

فر مان شما بود که زن خا نه نشیند       جز ظلم نبیند

ادامه خواندن ای طا لب غدار : نذیرظفر

(داستان عاشقانه (عشق دو سوی خط دیورند) قسمت اول : رویا عثمان انصاف

این داستان عشق جهانگیر به بینظیر و یک قصه ی دردناک واقعی است که سالها قبل در سرحد تورخم اتفاق افتاده بود.

طوریکه همه آگاه اند که قبایلی که در دو طرف خط دیورند زندگی دارند، به قبائل سرحدی معروف اند. این قبایل در طول تاریخ، مردم مستقل و سلحشور بوده اند و به ندرت به فرمان های حکومتی سر تسلیم می گذارند. عرف، عادات و رسوم خاص خود را داشته اند که به ارزشهای پختونولی معروف است.

عدم اطاعت این مردم  برای دولت های حاکم گذشته اکثرا درد سر ایجاد می کرد. بنا عبدالرحمن خان برای حل این معضله، با انگلیس ها در مذاکره نشست تا میان این قبایل، سد و مرزی ایجاد نماید و اتحاد و اقتدار محلی پشتون ها را برای مدت طولانی، درهم شکند و از بین ببرد. 

روی همین ملحوظ، قرارداد امیر عبدالرحمن خان در سال ۱۸۹۳ ، امضا گردید، و بواسطه ای این قرارداد خط دیورند مرزی بین افغانستان و پاکستان شناخته شد و قبایل جدا ساخته شد.

موافقتنامه مذکور که مرز بین هند و افغانستان را تعیین می کرد، فقط برای صدسال رسمیت داشت.

اما پاکستان از زمانی  که از بدنه هند جدا شده است، رابطه خوبی با افغانستان نداشته است و مدام در مرزهای جنوبی و شرقی، با افغانستان در گیر بوده و مشکلات بیشماری را نیز خلق نموده است.

داستان ما نیز از همین منطقه و زمانی حکایت دارد که پشتون های دو طرف مرز را به فریب و نیرنگ به جان هم می انداختند و دشمن هم می ساختند. 

که بیشتر مسولیت تفرقه اندازی به عهده ای ملاهای هر دو طرف سپرده شده بود. و برای رسیدن به این هدف به آنها تعلیم و پول پرداخته می شد. 

ادامه خواندن (داستان عاشقانه (عشق دو سوی خط دیورند) قسمت اول : رویا عثمان انصاف

ضحاک ماردوش در سرزمین اسطوره‌ها : استاد پرتو نادری

ضحاک ماردوش در سرزمین اسطوره‌ها، اورنگ‌نشین نامشروع و خون‌خواره‌یی است. او روح خود را به شیطان فروخته بود تا به ارضای غرایز بهیمی خود برسد. از این نقطه نظر، ما در تاریخ خویش نیز ضحاکیانی داریم که می‌توان آنان را با ضحاک‌ ماران مقایسه کرد. این‌ها نیز برای رسیدن به هوس‌های بهیمی خویش، روان خود را به نیروهای اهرمنی روزگار فروخته اند.

 

به قول فردوسی در شاهنامه، ضحاک پدری داشت مرداس نام. او پادشاهی بود پرهیزگار و دادگر. ضحاک را هوای پادشاهی در سر بود و چنین بود که با اهرمن تفاهم کرد. اهرمن پذیرفت که مرداس را از سر راه بر دارد و ضحاک را به پادشاهی برساند. ضحاک در بدل این کار اهرمن، پذیرفت که روان خود را در اختیار اهرمن گذارد. 

مرداس هربامداد پیش از آن که کرانه‌های آسمان سرخ شود برای نیایش به باغ خود می‌رفت. شیطان بر سرراهی او چاهی کند و سر آن چاه را پوشاند. چون مرداس پای بر سر چاه گذاشت به درون چاه افتاد و جان داد. چنین بود که ضحاک برجای‌گاه نشست؛ اما گویی دیگر داد و دادگری با مرداس در آن چاه افتاده بود.

ادامه خواندن ضحاک ماردوش در سرزمین اسطوره‌ها : استاد پرتو نادری

من عاشق شکوفۀ رنگین آتشم: استاد پرتو نادری

من عاشق شکوفۀ رنگین آتشم

من از نژاد کاوه‌ام از نسل آرشم

سرتا به پا چو شمع گدازان به بزم عشق

می‌سوزم و زسینه فغانی نمی‌کشم

ادامه خواندن من عاشق شکوفۀ رنگین آتشم: استاد پرتو نادری

خراسان در آثار پیشینیان: محمد عثمان نجیب

مولانا جلالالدین محمد بلخی
  • در معنی واژه خراسان، فخرالدین اسعد گرگانی در مثنوی ویس و رامین خود چنین می‌نویسد:
  • • ناصر خسرو قبادیانی بلخی گوید:
  • • جامی گوید:

بابر در تزک بابری می‌گوید:

«هندوستانی غیر هندوستانی را خراسانی گوید. چنانچه عرب، غیر عرب را عجم گوید، و در میان خراسان و هندوستان دو بندر است یکی کابل و دیگر قندهار…»

  • ابن بطوطه در سفرنامه خود گوید:

«همه خارجیان را در هندوستان خراسانی می‌خواندند».

خراسان سرزمینی پروراننده‌ی بزرگ‌ترین و‌ نام‌آور ترین ها روزگاران علم و معرفت بوده که تو از آن بی خبری.

فردوسی در ۳۲۹ هجری قمری دهکدهٔ پاژ، طوس، خراسان به دنیا آمده و اصلیت او از خراسان می‌باشد، و یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایران باستان است. که از آثار او می‌توان به شاهنامه اشاره کرد.

ادامه خواندن خراسان در آثار پیشینیان: محمد عثمان نجیب

خزان ؛ شعر یست از : محمد اسحاق ثنا

باد خزان وزید و گلستان خراب شد

صحن چمن مکدر و بی آب و تاب شد

بلبل چنان به گوشه‌ی غم نوحه سر نمود

تا آنکه دل به سینه‌ی تنگش کباب شد

ادامه خواندن خزان ؛ شعر یست از : محمد اسحاق ثنا

داستان ؛ شبهای سیاه گناه : رویا عثمان انصاف

داستان کوتاه:

وقتی شوهر گل مکی وفات کرد، گل مکی تقریبا سی و پنج سال داشت. نظر به کلتور و عنعنات این مردم، گل مکی باید خانم زن برادر شوهرش می شد. اما در اینجا اینطور نشد. گل مکی یک ایور داشت که  او هفت اولاد و یک زن بسیار شلیته داشت و خودش نیز علاقه و رغبتی چندانی به  ازدواج با زنی دیگر و یا  گل مکی که دارای چهار فرزند بود را  نداشت. پسر بزرگ گل مکی، شیرباز نزده سال داشت که کاکا و پدرکلانش او را برای کار و غریبی به عربستان سعودی فرستادند.

از پشت شیر باز، گل مکی یک دختر نیمچه جوان داشت. بعدش یک پسر دوازده ساله و بعدا دختر چهار ساله و آخری اش بود. از همین جا داستان گل مکی آغاز می شود. گل مکی زنیست که خواندن و نوشتن را تا حدی بلد است. اخراجات و ضروریات این خانواده توسط شیرباز که در یک هوتل در سعودی کار می کند، کاملا برآورده می شود. یعنی هیچ نوع مشکل اقتصادی ندارند. اما زن از تنهایی رنج می برد و آرزو دارد به زودی به شوهرش بدهند.  وقتی زن ایورش را می بيند که از خود شوهر دارد و خشویش از خود  و اینکه زن ایورش گاه ناگاه خودش را آراسته می سازد، گل مکی را می سوزاند و بخیلی اش را می افزاید. ولی نظر به اینکه برای بسیاری از اقوام ازدواج دوباره ی بیوه ی شان خارج از خانواده عیب پنداشته می شود و از جانب دیگر داشتن رابطه ی نامشروع در اسلام  نیز منع است، بنا در صورتی برقرار کردن و آشکار شدن چنین رابطه ی، سنگسار شدن زن و مرد لازمی می شود. لذا بالای زخم گل مکی نمک پاشیده شده و گل مکی همه راههای امید به شوهر کردن را بسته می بیند. 

ادامه خواندن داستان ؛ شبهای سیاه گناه : رویا عثمان انصاف

ملت ها باقلمِ علما و اندیشهء فـلاسـفـه؛ با اشعار شاعران و با تابلوی نقاشان بیدار میشوند- نوشته : ماریا دارو

هرگاهنگاهی برتاریخ ملیتها بیآندازیم٬میبینیم که اساس نشرونمای جامعه باپرورش معارف پیوندعمیق وحیاتی دارد . امااگرازنظرنویسندگی و معارف کشور خویش رابا دیگران مقایسه نمائیم٬ به قایقشکستهء میماند که به سرنوشت نامعلوم درحرکتاست تاخودرابه ساحل برساند. با  کمال  تاسف بایدگفت  که درطول  تاریخ  کشورما  اکثراَ حکام آگاه  وصادق  که  جواب  گوی  نیازمندی  های جامعه باشند٬کمتربه قدرت ریسده اندو یاهرگزبه  قدرت  سیاسی  نرسیده  اند.

تاریخ  فتوحات کشورماگواهی  روشنیست  که  هموارهاستعمار  تلاش کرده  است  تاازحاکمیت  مستبد و دست  نشانده  خویش  حمایت  نماید .  پدران ما چنین  ظلم هارا  تجربه  کرده  اند. هرگاه  مبارزین راستین٬نویسندگان مردمی  ُشاعران  انقلابی  ونقاشان  هنرآفرین  سربلندکرده اندبه زودی سرکوب  گردیده  اند.

یکیازدوره  های  کهبدان  مباحات  نمائیم  همانا  دوره  های عزنویاناست  که  چند صدشاعر  ونویسنده  درآن عصر ازحمایت٬.. نوازش  وتشویق  سلطان برخوردار بودندوپس  ازگسترش  اسلام  نیزکشور ما ازنظر  پرورش علما غنی گردید٬ما نمیتوانیم  افتخارات  علما٬دانشمندان وشعرا  وفلاسفه  آن  دوره  های  درخشان  تاریخ رافراموش  نمائیم . امانباید تمامافتخارات  ماباچنین  دوره  های  گذشتهمحدود  گرددبلکهمطابق  ایجاب  زما نبایدحرکت نماییم.

اگر  متوجه حوادث باشیم٬میدانیم که درطی  سده  های بعدآن درکشور ماچه  گذشته  است وچندفیلسوف -٬شاعر٬ نویسندهونقاش  چون« ابن سینا٬ رودکی  وبلخی؛ مولانای بلخی ؛ رابعه بلخی ؛ مخفی بدخشی؛ عایشه درانی؛ مستوره غوری ؛رحمان بابا  وخوشحال  ختک؛  عبدالله انصاری  و بهزاد … غوث الدین خان نقاش ؛ رابه جهان  معرفی  کرده  ایم؟.

ادامه خواندن ملت ها باقلمِ علما و اندیشهء فـلاسـفـه؛ با اشعار شاعران و با تابلوی نقاشان بیدار میشوند- نوشته : ماریا دارو

مصاحبه با نعمت الله گردش هنرمند معروف تیاتر افغانستان : ماریا دارو

به سلسله گرامی داشت ویاد ازگنجینه های هنری وفرهنگی کشوردراین شماره گفت وشنود ما را با آقای محترم نعمت الله گردش هنرمند محبوب تیاترکشورمطالعه میفرمائید. تیاتردرکشورهای مختلف دشواری ها، فراز ونشیب های فراوان داشته است.

ایثاروفدا کاری هنرمندان دررشد وارتقاع تیاتردرهرکشورقابل قدردانی میباشد.

هنرمندان درجهان جهت آگاهی مردم دررابطه مناسبات فرهنگ سنتی و جا گذین ساختن فرهنگ جدید، مظالم اجتماعی وسیاسی را با ایثار وفدا کاری، هنرمندانه انگشت انتقاد گذاشتند وموفقیت های فراوان کمایی کردند. رایج ساختن فرهنگ جدید، افشای سیستم غیرعادالانه جوامع بشری، تغیر فرهنگ کهنه وعقب مانده درجهان، بدون فداکاری هنرمندان تیاتر در زمان پیشن ناممکین بود.

هنرمندان با قبول رنج ها جامعه را برروشنایی کشاندند، کسانیکه خود ازسنتی بودن جامعه رنج درسینه داشتند، رنج مردم رااز چهره های افسرده شان زدودند.

ادامه خواندن مصاحبه با نعمت الله گردش هنرمند معروف تیاتر افغانستان : ماریا دارو

با خاک و آب اگر نشود، میهنِ عزیز! … نجیب بارور

باری دگر صدای نو ایجاد می کنیم 

ای سر زمین خسته ترا شاد می کنیم

زانو نمی زنیم اگر غم شود چو کوه 

دستان خویش تیشه  فرهاد می کنیم 

از  یاد ما نمی روی، ای  خاک  آریا!

حتا ترا  میان لحد  یاد می کنیم

ادامه خواندن با خاک و آب اگر نشود، میهنِ عزیز! … نجیب بارور

تقدیم به همزبانان دردمندم؛ شعر از : فردوس اعظم

برادر هم‌زبان و هم‌فرهنگ و هم‌تبار ما Firdavs Azam که از شاعران و نویسندگان زبردست و شناخته‌شده‌ای تاجیکستان است، هم‌واره از پار دریا (آن سوی آمو) غم و غربت مارا فریاد می‌کند، برای ما امید و انگیزه می‌دهد.به‌پاس هم‌دردی این انسان خوب و این شاعر شعر انسانیت، شعری را که احتمالا تازه انشا کرده و برای ما نوید پایان مشکلات و آینده‌ای روشن را می‌دهد، این‌جا نشر کردم تا شماهم بخوانید و نا امید نباشید!

#کاوه_ی_دوران_ماتقریبا همه ما با کاوه آهنگر آشناییم و داستانش را بارها خوانده ایم. همان شخصیت بلندنام در شاهنامه بی زوال فردوسی.همانی که طرح قیام مردمی را به یاری فریدون علیه فرمانروایی ظالمانه خونخوار روزگار، ضحاک ماربردوش ریخت. او هم اهل مقاومت بود و نشان و رمز جنبش ملی اش چیزی جز پیشبند چرمینش نبود که آن را درفش کاویانی خوانند. رسول دادخواهی برای استقلال، عزت، سلامت، آزادی و مقاومت در برابر حکومت‌های غدار و بیدادگر.در یک جمله، او نماد انسان‌های آزادیخواه و عدالخواه بود. از آنهایی که توانستند در برابر بی عدالتی ها و نظام های زور بایستند و با صدای بلند نه بگویند!امروز #احمد_مسعود، همان کاوه است که برای دفاع از وطن و ملتش به پا خیسته و علیه حکومت طالب، به بهای جان شریفش رستاخیز عمومی اعلام کرده و تنها روزنه امیدی شده که به صدای رسای میلیون ها نفر تبدیل شده است. او ادامه دهنده ی همان میراث بزرگ تاریخی است. #احمد دلیرانه مردم را به اتحاد و جنبش سرتاسری فرا خواند، درفش دادخواهی و مقاومتش را با افتخار و سربلندی برافراشت. و در برابر گروهی ایستاد که مظهر شرارت و وحشت و افراط و تاریکیست.امروز با این که جهان به او پشت کرده، اما هزاران نفر یک صدا در پشتیبانی از او فریاد براورده اند. فریاد بلند اعتراض و دادخواهی! و این صدا پُتکیست کوبنده بر فرق سر ضحاک های مردم-ستیز روزگار ما. چشم و چراغ مردم شده است او! همیشه روشن باد این چراغ!…روشنی بدون شک در این جغرافیا چیره خواهد شد. آفتاب آزادی از پشت کوه های مقاومت طلوع خواهد کرد و عطر نسیم استقلال فضای خراسان را آکنده از امید خواهد کرد.آینده گان حتما از احمد و یارانش و تصویری از این روزهای سخت او خواهند گفت و فردوسی ای می آید و کارنامه او را شکوهمندانه به رشته نظم می کشد. شاهنامه هارا فرداییان خواهند خواند. خدا پشت و پناه احمد باد!

شعر زیبا را در ذیل بخوانید

ادامه خواندن تقدیم به همزبانان دردمندم؛ شعر از : فردوس اعظم

موسیقی در کدام اسلام حرام است؟ اسلام عبادی ويا اسلام ديوبندی! … هدایت حبیب

اخیرا سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ که سخنگوی طالبان هم است می گوید:

بهتر است هنرمندان به دنبال شغل دیگری برای خود باشند. هم چنان او در گفتگویی با روزنامه نیویورک تایمز گفته بود که این گروه ممکن است موسیقی را ممنوع کند. چون در اسلام حرام است.

لازم به ذکر است که طالبان در دوره قبلی حکومت شان هم دیدگاه بسیار سختگیرانه ای افراطی برداشت شده از تفکر منحط ديوبندی نسبت به هنر و رسانه ها داشتند و عملا هیچگونه فعالیت های هنری در آن دوران سياه اجازه نداشت.

آنچه در اسلام حرام است، افکار و اعمال تندروی و خشونت است؛ نه هنر و ادبيات که نوازنده ی روان انسان و در مجموع زیبایی هاست.

مشکل اساسی دراين جاست که طالبان معتقد به اسلام ديوبندی پاکستان هستند نه اسلام عبادی محمدی.

ادامه خواندن موسیقی در کدام اسلام حرام است؟ اسلام عبادی ويا اسلام ديوبندی! … هدایت حبیب

مقاومت ؛شعر از : مسعود زراب

ای یار و همدیار دلم بسته با شماست

امشب در آتشید، مرا سوختن دواست

بارانِ آتش است که باریده می رود

ای ابر روزگار بگو آفت از کجاست

در سنگرِ مقاومت آزادگانِ خاک ! 

بی باک رزم و عزم شما افتخار ماست

در سرزمینِ خویش شما منزوی شدید

از هر کنار و گوشه زن و مرد با شماست

ثبت کتاب سنگر تاریخ می شوید

این‌ مکتب شهامت تان درس نسل هاست

ادامه خواندن مقاومت ؛شعر از : مسعود زراب