سخن چند درمورد وارث الشعرا نذیر ظفر: نوشتهء ماریا دارو

افغانستان و مردم آزاده آن به رنگین کمال میماندکه دارای فرهنگ غنی و قدیم بوده و درهر دوره های تاريخی شگوفاییفرهنگ و تمدن در کشور شگفته و بعضا نسبت تغییرات ساسی  و حاکمین ناکام و دست نشانده؛ خموشی اختیار نموده است. اما شگوفانی های ادوار مختلف  را تاریخ فراموش نکرده و دوباره  درخشان گردیده و میگردد. هنرهای نقاشی؛ هیکل تراشی؛ صنایع دستی ؛ هنر معماری و مهندی و خطاطی موسیقی و هنر تمثیل را میتوانیم از دوره های خیلی قدیم به استناد شواهد تاریخی دراثر کشفیات جدید درمی یابیم. مطالعه آثار و مدنیت تاریخی سرزمین ما را روشن میسازد که کشورما دارای تمدن خیلی پیشرفته و فرهنگ غنی تاریخی درمنطقه میباشد. این تمدن و شگوفایی قبل از تمدن یونان بوده میتواند. درگذشته سر زمینی که آريانا؛ پس از آن خراسان و حالا افغانستان نامیده میشود در طول تاريخ فراز و نشیب فراوان فرهنگی رااز زشتی روزگار دیده است. بعد از دوره رسنساس و که اروپا پایش به قاره آسیاه و افریقا باز گردید و متوجه تمدن پیشرفته دو قاره شدند. زمین شناسان به مرور زمان در پی شگافتن زمین شدند که تمدن های قدیم رااز زیر خاک برون آورند.. انسانها معاصر از تمدن قدیم شینده و یاخوانده اند مگردر عصر حاضر نظر به پیشرفت و سایل تکانالوژی جدید کشفیات بیشتر بدست آمده است و توام بدست نشرات جمعی میرسد و از پیدایش اثار قدیم غنامندی فرهنگی وطن بیشتر باخبر میشویم.  در این اواخر کتاب که توسط یک خانم پروفیسور مصری بنام »عفاف السید زیدان« تحت عنوان »مصریه البلاد الافغان « نوشته شده است؛ بدستم رسید و مطالعه نمودم.  او در کشور ما به تحقيقات علمی؛ ادبي و فرهنگی پرداخته و در مورد زبان فارسی و شعرای پارسی زبان» عنصری بلخی و امیر خسرو بلخی؛بخاطر دکتوراي خوش  پرداخت و اما به  آن دو شاعر بسنده نشد و به  معرفی سایر شعرا ؛ و دانشمندان  فرهنگ و ادیبان  چون : فرخ سیستانی؛ سنایی غزنوی ؛ ابوالقاسم فردوس و استاد سخن خیلل الله خلیلی؛ استاد عبدالحق بیتاب؛ استاد فکری سلجوقي صلاح الدين سلجوقي ؛ عبدالرحمن پژواک؛ شائق جمال؛ انور بسمل؛  صوفي  عشقری؛ حنيف بلخی؛ عبدالحق واله و رابعه بلخی تحقيقات انجام داده و در باره فرهنگ غنی افغانستان و مردم بافرهنگ و ادیب ؛ رسوم و عادات شان و شرح حال شاعران و ادیبان عزیزالقدر ما که فرسخ ها دور در جغرفیای سرزمین عرب قرار دارد ميراث  فرهنگی مارا آنچه  مستحق اند؛

ادامه خواندن سخن چند درمورد وارث الشعرا نذیر ظفر: نوشتهء ماریا دارو

شب را سحری است؛ شعراز پرو فیسور دوکتور( غایب): نوشته ء نذیرظفر


شاعریکه نیم قرن در مهاجرت قرار دارد ولی هنوز  دررگهایش خون محبت وطن و هموطن جاریست ؛ پرو فیسور دوکتور ریان ( غایب) که حدود پنجاه سال قبل غرض تحصیلات عالی در بورس تحصیلی که از لیسه عالی استقلال نظر به لیاقت اش برایش داده شده بود عازم کشور فرانسه گردید و تا کنون در انجا زیست دارد و از آوان جوانی تا کنون با قریحه که خداوند در وجودش ودیعه گذاشته شعر میسراید و فعلا که فرصت برایش دست داده بیشتر الهام میگیرد و در مو ضوعات گونا گون سرایش دارد من با نشر این قطعه شعرش بهانه را ترتیب دادم تا بتوانم بعدا با این دانشمند ریاضی مصاحبه ترتیب دهم که باور دارم برای همه جالب خواهد بود و فعلا همین مستزادش را به خوانش تان تقدیم میدارم :

نوت  : نگاره این شاعر از ایام جوانیش میباشد.
شب را سحری است
مرغان وطن ناله زنند پس خبری است
شب را سحری است
تنظیم بر اندازی ، گمانم به سری است
این خوش خبری است
مردم ز ستم داد زدم روی خیابان
با ناله و افغان
این ملت بیچاره به دام خطری است

ادامه خواندن شب را سحری است؛ شعراز پرو فیسور دوکتور( غایب): نوشته ء نذیرظفر

نادیا انجمن ؛ در انحنای زندگی ومرگ: استاد نصرالله پرتو نادری

دردهای گنگ

دردهای دیرماند در لفاف مبهم سکوت

در سرت قصیده‌های سوگ‌بار خوانده‌اند

با نمایش کریه چهره‌های خویش

رنگ هستی ترا پرانده‌اند

آه،

تو چقدر با تمام ساده‌گی‌هایت غریب مانده‌ای

در رگان پیکر تو پی نمی‌برد

هیج کس عنایتی به دقت بزرگ

ادامه خواندن نادیا انجمن ؛ در انحنای زندگی ومرگ: استاد نصرالله پرتو نادری

زجهان خسته شدم شعر زیبا از: وارث الشعراء نذیر ظفر

بد گمانى نكنيد ، گر  ز جهان خسته شدم

از دو  رنگى و دو قولى  خسان خسته شدم

گرچه   من   معتقد ام  ؛ اهل خرافات نيم

از مسلماني   كوته   نظران   خسته. شدم 

ادامه خواندن زجهان خسته شدم شعر زیبا از: وارث الشعراء نذیر ظفر

مروری بر گذشته های هنر درسرزمین زیبای وطن!.: پروفیسور داکتر عنایت الله شهرانی

کشور افغانستان  و مردم آن دارای  فرهنگ  غنی و قدیم  بوده و در هر  رشته هنر تاریخ  طولانی  دارد. در باره هنر های  نقاشی؛ هیکل تراشی؛ صنایع دستی و مستظرفه؛ معماری  و مهندسی؛ خطاطی  ؛ موسیقی ؛ هنر تمثیل  میتوانیم  به اثر مطالعات تاریخی  و از روی کاوشها و کشفیات بشر شناسان تا حدی  حاصل  نمایم. کشفیات در  استوپه بودای تپه سردار ؛ طلا تپه جوزجان؛ لشکرگاه؛ هده  آخانم  وغیره  نمایانگر سابقه و قدامت  هنر در افغانستان میباشد. همچنان  دو شاهد خاموش سلسل  و شهمامه عظیم ؛ قدرت و مهارت وطنداران ما را شهادت می دهند که طی  دو نیم صد سال کار و زحمت آنها را در بامیان کهن  و نامی تراشیدند.   در مغاره  های  بدخشان بنام کر ها  و بعضی  حصص  دیگر وطنمان مدنیت  های  بیش پنج هزار سال کشف گردیده  است . داکتر  لوئی دوپری  بشر  شناس  امریکایی در  افغانستان سالهای  پیش  بر این نگارنده  آلات و ابزار جنگی ؛ شکار را که از  دوره  سنگ  نمایندگی  میکرد؛ نشان  داد که درباره  هریک  از  آن  الات شرح و بسط ها داشت و معلومات زیاد ارائه مینمود.

ادامه خواندن مروری بر گذشته های هنر درسرزمین زیبای وطن!.: پروفیسور داکتر عنایت الله شهرانی

امید لطف ؛ شعر از : استاد محمد اسحاق ثنا

مرا ز دولت عشقی دلی جوان باقیست

به باغ خاطره گرچ آفت خزان باقیست

اگرچه از شرر شمع سوخت پروانه

خود آب گشت و کجا غیر دود آن باقیست

ادامه خواندن امید لطف ؛ شعر از : استاد محمد اسحاق ثنا

آینده‌ی زبانِ پارسی در افغانستان : استاد جاوید فرهاد

بارها گفته‌ام که زبانِ پارسی، تنها زبانِ یک عشیره  یک تبارِ و یک جغرافیای ویژه نیست؛ بل زبانِ یک حوزه‌ی تمدنی و فرهنگی بزرگ است که در جریانِ سده‌ها به‌این زبان داد و سِتدِ فرهنگی و تمدنی انجام شده‌ و فرآورده‌های سترگِ اندیشه‌ورزی در بستر آن شکل گرفته‌است.

اما شوربختانه در سال‌های پسین، به‌دلیلِ کم‌کاری و بی‌توجهیِ گاه هدف‌مند و گاه ناهدف‌مند، زبانِ پارسی به‌دلیل مواردِ زیر در افغانستان دچار ناهنجاری‌ها و کژباوری‌ها شده‌است:

• هجومِ بی‌رویه‌ی واژه‌های بی‌گانه، وضعیّتِ این زبان را سخت آشفته ساخته‌است؛• نبودِ فرهنگستان از بهر برابرسازیِ پارسی برای واژه‌های بی‌گانه بسیار محسوس بوده‌است؛

ادامه خواندن آینده‌ی زبانِ پارسی در افغانستان : استاد جاوید فرهاد

به حیواناتمان آهن داده بودیم؛ که از گاوها سیاست دوشدیم:استاد نصرالله پرتو نادری

روزی، جوانی کتابی برایم داد و گفت: شعرهای خودم است. شاید در انجمن قلم سرخورده بودیم. راستش تا آن روز نه با نام «مقصود حیدریان» آشنا بودم و نه هم چیزی از این جوان خوانده بودم.

نیاز به برگ‌گردانی کتاب نبود، نام کتاب به نظرم خود یک کتاب آمد. تا کنون چنین نامی تامل برانگیزی بر کتابی ندیده بودم. هدفم در کشور خودمان است.

 وقتی بر پیشانی کتابی بخوانی «به حیواناتمان آهن داده بودیم که از گاوها سیاست دوشیدیم»، آیا می‌توانی در پیوند به چنین نامی درنگ نکنی و یکی و یک بار بپردازی به برگ‌گردانی کتاب!

در نام کتاب رابطۀ موصولی یا حرف ربط «که» سرچپه نوشته شده است که نام کتاب را بیش‌تر تامل برانگیز می‌سازد. من حس خودم را می‌گویم که این نام اعتراضی است در پیوند به سیاست‌های که منطق آن از گلوگاه تفنگ بیرون می‌آید و هر گروهی جنگ و کشتار خود را توجیه می‌کند.

ادامه خواندن به حیواناتمان آهن داده بودیم؛ که از گاوها سیاست دوشدیم:استاد نصرالله پرتو نادری

اکادمیسن دکتور اسد اله حبیب : عبدالوکیل کوچی

حبیب مردم افغانستان

حبیب مردم افغانستان

بزرگ مردیکه خورشید وجودش درغروب افتاد

افق بر علم و آثارش طلوع جاودان دارد

درست یکسال قبل جنبش فرهنگی وداد خواهانه افغانستان بهترین فرزند نستوه وشخصیت

آزاده ی خود را از دست داد. دریغا که زنده نام اکادمیسین داکتر اسد اله حبیب همچون

خورشید کلام وادبیات قرن ما در آسمان فرهنگی افغانستان غروب کرد . بدین مناسبت

بهترین شادباشها ی خویش را بروان پاک استاد فقید وعمیق ترین همدردی خود را به

پیشگاه باز مانده گان محترم آن و جنبش فرهنگی مردم افغانستان ومنطقه تقدیم داشته

خاطرات تابناک استاد فقید را گرامی میداریم .

ادامه خواندن اکادمیسن دکتور اسد اله حبیب : عبدالوکیل کوچی

غیر ممکن است شعر طنزی؛ هارون یوسفی

اینجا سرود و ساز و نوا غیرممکن است 

عشق و نشاط و‌عیش و صفا غیرممکن است

این جا هوا مکدر و لب‌ها همه خموش  

گفتار حق به پیش ملا غیرممکن است 

 گویند کارها همه  «OK!» شود پسان

«اوکی» شدن برای شما غیرممکن است

ادامه خواندن غیر ممکن است شعر طنزی؛ هارون یوسفی

به لـوح دل کـشـیـدم جلـوۀ تصـویـر زیبا را؛ شعر از : رسول پویان

به گـوش دل شندیم نغـمه هـای قلب شیدا را

به لـوح دل کـشـیـدم جلـوۀ تصـویـر زیبا را

زقول و وعـدۀ جانان کنم احساس وحدت را

دل صد پـاره می گیـرد پیام شـوخ رعـنا را

ادامه خواندن به لـوح دل کـشـیـدم جلـوۀ تصـویـر زیبا را؛ شعر از : رسول پویان

ضرب المثل های تورکی اوزبیکی ؛گرد آوری و ترجمه: داکتر فیض الله ایماق

عدالت، انصاف و انصاف سیزلیک حقیده مقاللر

ضرب المثل هاییکه در باره ی عدالت ، انصاف و بی انصافی گفته شده است

خطانینگ یؤلداشی- جزا

رفیق خطاکار، جزاست

یورسنگ سیاق

ییرسن تیاق

ادامه خواندن ضرب المثل های تورکی اوزبیکی ؛گرد آوری و ترجمه: داکتر فیض الله ایماق

عجایب! سرودهء از: هارون یوسفی

ما را برای  سوز و گداز آفریده است

گویی که در تنورِ خباز آفریده است

یک عده را رذیل و حرامی و بیشرف

مابقیه را فرشته و ناز آفریده است

ادامه خواندن عجایب! سرودهء از: هارون یوسفی

مرغ مهجور گل؛ شعراز: استاد محمد اسحاق ثنا

هر کسی گر نظر از دور بی‌افتد به منش

یابد آواره و درمانده و دور از وطنش

کوه‌کن شاد شود گر کنی از شیرین یاد

بشگفد دل به برش نام بری از وطنش

ادامه خواندن مرغ مهجور گل؛ شعراز: استاد محمد اسحاق ثنا

معرفی چهارعنوان کتاب دکتور فیض الله ایماق

 شرح مجموعۀ گل، مرغ سحر داند و بس

نه هرانکو ورقی خواند معانی دانست

با کمال مسرت و بخت مساعد ، چهار عنوان کتب ، اثر دانشمند پر کار و فرهنگی دو زبانه ٔ «فارسی و اوزبیکی » داکتر فیض الله ایماق؛ ژورنالست، ادیب، شاعر ونویسندهٔ شناخته شدهٔ کشور، در دسامبر سال ۲۰۱۴ میلادی به حلهٔ چاپ آذین شد.اینکتب چهار گانه، توسط (بنیاد غضنفر) در کابل با قطع و صحافت زیبا، نوع کاغذ مرغوب و دیزاین روی جلد جالب، هر کدام به تیراژ ۵۰۰ نسخه چاپ و بدسترس خواننده گان عزیز قرار گرفت.   کوشش و تلاش «بنیاد غضنفر »تحت سرپرستی داکتر حسن بانو غضنفر وزیر پیشین وزارت امور زنان و الحاج محمد یوسف غضنفر نماینده ٔ مردم در پارلمان کشور، صرف به خاطر خدمت به فرهنگ کشور صورت گرفته که لازم آمد تا از حمایت و زحمات اوشان در مورد اعلاء فرهنگ کشور قدر دانی بعمل آید.

مؤلف مبتکر و دانشمند آقای فیض الله ایماق پس از یک عمر رنج و زحمت، مطالعه و تحقیق در فرهنگ مردم خود، خدمت به سزا و مؤثری به وطن نموده و این جزوات نفیس را به دوستداران زبانهای عمدهٔ این خطه، تقدیم داشته اند.

۱- کتاب «شگوفه های ادب» که مشتمل بر تک بیتی ها، دوبیتی ها، و رباعیات گلچین (دری، پشتو و ترکی) است در ۷۱۴ صفحه با دیزاین خیلی زیبا به چاپ رسیده است. جناب داکتر ایماق این کتاب وزین را به روان پاک قبله گاه امجدش مرحوم کلانتر شاهمیردانقل خان«ایماق» که در سن ۴۷ سالکی جهان فانی را وداع گفته اهدأ نموده اند. روحشان شاد و فردوس برین مکان شان باد!

ادامه خواندن معرفی چهارعنوان کتاب دکتور فیض الله ایماق

من خود به سایه یی بدل شده بود؛ نوشته ی : استاد پرتو نادری

 یک لحظه حس کردم که همه چیز دور سرم می‌چرخد. سایه‌یی نبود، مانند آن بود که من خود به سایه‌یی بدل شده بودم. صدای فرو افتادن چنار کهن‌سالی تمام هستی‌ام را لرزاند. حس کردم که خون فرسوده‌یی در رگ‌هایم به آهسته‌گی راه می‌زند. حس کردم که خون فرسوده‌یی در رگ‌هایم یخ می‌بندد.

 آیینه‌یی گرفتم تا خودم را در آن تماشا کنم. آیینه تاریک بود و شکسته؛ اما در آن تاریکی خودم را شناختم. چون من خود تاریکی آیینه بودم.

ادامه خواندن من خود به سایه یی بدل شده بود؛ نوشته ی : استاد پرتو نادری

زندگی نامه برهان الدین نامق

برهان الدین نامق زادۀ سرزمین لعل و لاجورد است، سرزمین زیبایی که خنیاگران زمان طبل سرخروی

شکوه و بلند آوازه گیش را در خلال سده ها و زمانه ها برای باربار نواخته اند و سخنوران و شاعران بزرگ صفای طبیعت و سیمای دلاویزش را در شعر خویش به استعاره و تشبیه و تلمیح و مجاز گرفته اند و نقاشان و مذهیبان و مینیاتوران بزرگ زمان صحنه های زیبایی از مناظر دلکش آنرا زینت بخش تصاویر دلخواه خود کرده و صاحبان ذوق دوستداران زیبایی آنرا برقاب زرین جاویدانه گی با احترام و دقت تمام آنرا به آذین بسته اند.

نامق شصت و پنج سال پیش در دهکده شهران ولسوالی خاش ولایت بدخشان متولد میشود، دهکده یی که سی سال پیش اکثریت اهالی آن از نعمت سواد و تعلیم برخوردار بودند و اصلاً عنصر بیسواد را نمی شناخت و اگر هم بود کمترین آنرا تشکیل میداد، او تعلیمات آغازین را در شهران، متوسطه را در کابل در مکتب ابن سینا و دورۀ لیسه را در اکادمی تربیه معلم و لیسانس را در رشته ژورنالیزم در فاکولته ادبیات و علوم بشری دانشگاه کابل درسال 1353 هجری شمسی بپایان میرساند.

ادامه خواندن زندگی نامه برهان الدین نامق

 · سمیع ‌حامد درشعر کوتاه : استاد پرتو نادری

– بخش نخست –

5 روزسمیع حامد، هم شاعر قصیده‌های بلند است و هم شاعر نیمایی‌های بلند. با این حال بخش قابل توجه شاعری حامد کوتاه‌سرایی‌هایی اوست. گذشته از رباعی و دوبیتی‌های که با زبان، حال و هوای تازه سروده شده‌اند، او در نیمایی‌ها و شعر سپید خود به میزان زیادی به کوتاه‌سرایی نیز پرداخته است. 

من این‌جا به سه گزینۀ شعری او «بگذار شب همیشه بماند»، «رازبنها در فصل شگفتن گل انجیر» و «قفس از پرنده ندارد رهایی» نگاهی دارم. در گزینه بگذار شب همیشه بماند، شمار زیادی سروده‌های کوتاه شاعر آمده است. این دفتر در کلیت خود کوتاه‌سرایی شاعر است. سمیع‌حامد در این گزینه غزل‌های کوتاهی نیز دارد. در کلیت شعرهای این گزینه، چه در غزل‌ها و چه در نیمایی‌ها روایت‌هایی اند از بدبختی‌های بزرگ مردم. شعرهای کوتاه؛ اما با روایت‌های بزرگ از بدبختی، آواره‌گی، جنگ، خون، آتش و ویرانی.

فضای هر شعر ذهن انسان را به آن روزهایی می‌کوچاند که جای پرنده‌گان گلوله‌ها در آسمان شهر پرواز می‌کردند. فرار، کوچ و جست‌وجوی پناه‌گاه به مضمون اصلی زنده‌گی بدل شده بودند. 

ادامه خواندن  · سمیع ‌حامد درشعر کوتاه : استاد پرتو نادری

تو خورشید درخشانی جهان‌…شعر از استاد برهان الدین نامق

گمانم ای صنم امروز مست از خانه می‌آیی 

به قتل عاشق مسکین تو بی‌باکانه می‌آیی 

ندارند زور بازوی تورا این جمع معذوران 

بچشم این فقیران شاهی و شاهانه می‌آیی 

خدا را رحم کن بر حال ما ای شوخ شهر آشوب 

ادامه خواندن تو خورشید درخشانی جهان‌…شعر از استاد برهان الدین نامق

تاریخ قصه‌ها و حکایت‌های بزرگ وطن : وحید ادیب

وطن آدم افغانستانی جایی است که ساربان آنجا روزی در لابه‌لای شکسته‌ترین و غریبانه‌ترین ترانه‌های خود، چنین خوانده بود، «یا مولا دلم تنگ آمده…!» چنین است که همین صدا، همین سیمفونی ِ دل ِ تنگ، همین دل زخم‌کش و همین هنرمند شریف و دوست‌داشتنی تاریخ، مالامال از وطن است، از حس است. از شنفتن است، از زیبایی است و پر از راز و رمز یک تاریخ قصه‌ها و حکایت‌های بزرگ است.

ادامه خواندن تاریخ قصه‌ها و حکایت‌های بزرگ وطن : وحید ادیب

یاد ازابولفضل بهیقی : استاد پرتونادری

گفتند روز نخست عقرب، روز بزرگ‌داشت از ابوالفضل بیهقی‌ست. به یاد نوشتهء کتاب‌سوزان در انجمن نویسنده‌گان افغانستان افتادم که بیست و اند سال پیش نوشته بودم.

یك روز دیگر كه دهان بخاری باز بود و مطالعه می كرد از بخاری صدایی شنیدم كه مرا تكان داد. كسی با لهجه‌یی سخن می‌گفت كه تا كنون نشنیده بودم كه زبان فارسی دری را با این همه صلابت و شكوه سخن بگویند.

حیران بودم كه كی‌ست. این قدر فكر كردم كه از شمار نخبه‌گان است. 

سیمای پر شكوهی را در بخاری دیدم كه پیامبروار سخن می‌گفت. فكر كردم پدر كلانم ملا محمد نادر است كه مثنوی معنوی می‌خواند و یا بیت های دشوار بیدل را برای دیگران تفسیر می كند. متوجه شدم كه شعر نمی‌خواند و اما به گونه‌یی سخن می‌گوید كه انگار شعر می‌خواند. 

مجذوب سیما و صدای آن بزرگوار شده بودم. من همچنان در حیرت بودم كه این بزرگوار كی‌ست؟ مردی كه در كنار بخاری نشسته بود، ورق‌هایی را از كتاب ضخیمی بر كند و مچاله كرد و تا خواست در بخاری بیندازد متوجه شدم كه تاریخ بیهقی‌ست. سراپا هیجان شده بودم. آه! خدای من، مگر این همان راوی صادق القول تاریخ، همان تندیس بزرگ صداقت و فرزانه گی، نیای بزرگ من، ابوالفضل بیهقیست! 

ادامه خواندن یاد ازابولفضل بهیقی : استاد پرتونادری

هنر پیشه_ شخصیت دوم « عزیز فروغ »: موسی رادمنش

هنرپیشه شخصیت ممتاز یست که ذهن ، روان واعضای بدنش برای بیان وافرینش شخصیت دوم ( کرکتر) توام با حرکات متناسب ، موزون ،حین اجرای نقش هویدا وظاهر میشود.

هنر پیشه_ ( اکتور) 

هنرپیشه _ ( اکتریس)

هنر پیشه( اکتورو اکتریس) در صحنه تیاتر( نمایش) ودر صحنه فلم که ظاهر میشوند از خود، مواردبا هم مشترک دارند.

در هردو زمینه سعی دارد ، کرکتر یا شخصیت را كه برایش سپرده شده، با تحلیل از واقعیت شخصیت دوم( نقش) خصوصیات آنرا برجسته همراه با مهارت هنر بازیگری وخلاقیت عمل، توانایی، حرکات موزون به اجرا درآورد.

ادامه خواندن هنر پیشه_ شخصیت دوم « عزیز فروغ »: موسی رادمنش

شیوَن حزین: شعرزیبا از؛استاد محمد اسحاق ثنا

گفتی فغان و ناله سرودم گریستم

گفتی میان غصه غنودم گریستم

گفتی میان دفتر انباشته قطور

گشتم به خویش راه گشودم گریستم

ادامه خواندن شیوَن حزین: شعرزیبا از؛استاد محمد اسحاق ثنا

درین روزگاران پوچی و بیهوده گی در زادگاه دردمندم …داکتر شمس سینا

درین روزگاران پوچی و بیهوده گی در زادگاه دردمندم ….

استاد واصف باختری قبل از سفر بی برگشتش چنین سروده بود ؛

«آنکه شمشیر ستم بر سر ما اخته است ،

خود گمان کرده که برده ست، ولی باخته است».

و اما امروز استاد لطیف ناظمی همچنان با غزل غزلهایش  درین روزگاران مرگ انسانیت و  ناامیدی در سرزمین سوخته ی میهنم ، چنان شور و هیجان  دلانگیز در روح و روانم ایجاد کرد ، که حیفم آمد تا شما را  نیز با این سروده نغز و بکر  امید رهایی و آزادی وطن ندهم ، ولو یک امید نارسیدنی در زنده گی مان باشد.    

************

پایان روز های غم انگیز می رسد

رستم پی رهایی ما نیز می رسد

رستم شنیده است ز افراسیاب ها

رستم دوباره پای به مهمیز می رسد

ادامه خواندن درین روزگاران پوچی و بیهوده گی در زادگاه دردمندم …داکتر شمس سینا