دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی، مشتمل است بر روشنایی نامه، سعادت نامه، قصاید و مقطعات. به اهتمام استاد سید نصرالله تقوی، مقدمه و شرح حال از استاد سید حسین تقی زاده، تصحیح از استاد مجتبی مینوی، تعلیقات از استاد علامه علی اکبر دهخدا. انتشارات معین، چاپ نخست 1380. سفرنامه ی ناصرخسرو نیز از برجسته ترین تألیفات او است. قصیده ی زیر در بحر هَزَج مثمّن مقصور یعنی مَفاعِیلُن مَفاعِیلُن مَفاعِیل آمده است.
هنر مــــــــــند گرانسنگ است(سنگی) = همیشه صاف و یکرنگ است( سنگی)
عـــــیاری اســــــــت میراث از تبارش = قنــــــاری ای خوش آهنگست (سنگی)
(ظفر)
(تاریخ سینما در جهان 125 سال قدامت دارد از آخرین سالهای قرن 19 تا آغاز قرن 21 تصاویر متحرک به تد ریج از کاروانهای شادی شروع شد و تا آنجا پیشرفت کرد که به یکی از مهمترین ابزار های ارتباطات و تفریحات و رسانه ی پر تعداد قرن 20 تبدیل شد)
آفرینش هنری و ادبی شكلى از كار است. با این تعریف استاد زرياب بیش از این و پیش از اینکه برایم صفات دیگری داشته باشد نويسندهٔ پرکاری است كه پیوسته و پیگیر کار کرده و داستان نوشته است و نسبت به دیگران كار بیشتر و بهتری انجام داده است، کاریکه قابل تمجید است.
دو:
استاد زریاب را میتوان با نویسندگان خارجی دیگری مقایسه کرد و یا شباهتهایی در کار شان یافت، اما به نظر من او نویسندهٔ دردمند همین اجتماع و سرزمین فلکزدهیی به نام افغانستان است. هیچ نویسندهٔ دیگری درد و حال شخصیتهای او را نمیداند. هیچ نویسندهٔ دیگری جز او «ربابه/گلنار» را با آن قوت نمیشناخته است . هیچکسی در افغانستان به روانی و درستی او در داستانش فارسی نمینویسد. زریاب را نمیتوان با کسی جز خودش و شخصیتهای داستانهایش مقایسه کرد.
· در هفتمين سالروز خاموشى سلطان ستيژ ، استاد بيسد فقيد و بخاطر گراميداشت از شخصيت ان اسطوره هنر تمثيل ، اين نوشته را كه در زمان حيات شان تحرير يافته با دوستان شريك و روان بزرگمرد را شاد ميخواهم :
صدای آشنای کريم از ام البلاد قديم :
آقای ملک جان ستيز مسئول راديويی ندای وطن در کوپن هاگن ، در سفر به ديار خداوندگار بلخ ، « سوغات » ذيقيمت را با خود آورده است : گزيدهً از اشعار استاد عبدالقيوم بيسد ، تحت عنوان « يک شهراسکليت » ، که با لطف ايشان از مطالعهً آن لذت بردم و مستفيض گرديدم. بدينوسيله می خواهم با معرفی اين اثر استاد بيسد به هموطنان عزيز ، به نوعی از کار و شخصيت شان نيز تبجيل و تکريم نمايم. هرگاه اين تعريف را بپذيريم که ادبيات تاريخ واقعی ملت ها است ، پس اين مجموعهً کوچک شعری ، که از عمق و پهنای تراژيدی و درد و جانگاه يک ملت حکايه می نمايد و خواننده را تا کرانه های « ديار شرقی غم » آشنا می سازد و «غمکنانه باغ » را سر ميدهد ، تاريخ رنج ، اندوه و غم مردم افغانستان است ، در آن روزگاريکه از در و ديوار خانه غم می بارد و بقول شاعر هموطن ما « ايما :
چنگ غم ، می غم ، ساقی غم و محفل غمناک
بــــــزم غــــم گشته بپا ، باز به کاشــــانهً غــم
استاد عبدالقيوم بيسد ، اين شير بيشهً هنر تمثيل که ( 76 ) سال بهار زندگی را پشت سر گذشتانده ، ماشاالله به همت معنويت بلند ، جور روزگار ، قامت رسای شانرا خم نساخته و هنوز سرحال و مصمم به آينده مينگرد و کماکان منادی صادق صلح ، دموکراسی ، برادری و برابری است و هموطنان را بدفاع ازين داعيهً برحق وشريفانه فرا ميخواند. استاد بيسد بدون شک از استعداد ، قابليت و شخصيت چند بُعدی برخوردار است.
با شاعر گمنام کمری معرفی شوید که هنرمندان چون احمدظاهر، ساربان، نغمه و چندین تن دیگر، بهترین آهنگ هایشان را مدیون اشعار وی میباشند. مرد گمنام و طنپرست و شاعر نویسنده و رزمنده سپاهی گمنام کشور شهید خانجان مقبل در سال 1312 خورشیدی در یک خانواده تهیدست در قریه ی کمری ولسوالی بگرامی ولایت کابل دیده به جهان گشود . نظر به استعداد و لیاقتش جلب حربی شونزی شد این مرد ادیب مشهور ترین تصنیف ها را برای احمد ظاهر ، میرمن ژیلا ، استاد ساربان ، حفیظ خیال زنده یاد رحیم مهریار خانم سلما خانم نغمه ژینوس شمس الدین مسرور و ده ها هنرمند دست اول و مطرح کشور ساخت وهمه اهنگ هایش گل کرد و شهرت یافت.
مقبل منحیث نویسنده ای با رسالت و شاعری پرتوان؛ مضامین و اشعار انتقادی و افشأگرانه ی خود را با نام های مستعار: کمریوال، عنقا، (م. ل.)، سنگتراش، همجوار، آموزگار و همسایه در مطبوعات کابل به نشر می سپرد. اما با آنهم برخی ازمضامین و اشعارش با اسم خود وی نیز در: مجله ی ژوندن، روزنامه ی انیس، جریده ی سبا، مجله ی پشتون ژغ و گاهگاهی هم در مجله ی اردو و سایر رسانه ها به نشر میرسید. زنده یاد مقبل یکی ازهمکاران فعال و با ابتکار مجله ی آزاد “شوخک” نیز بود که نوشته ها و اشعار پر محتوایش در همین جریده موجود است.
وی بعد از ختم موفقانه حربی شونځی در سال ۱۳۳۴ شامل حربی پوهنتون شد در سال ۱۳۳۷ خورشیدی از پوهنځی پیاده آن پوهنتون به درجه ی اعلی فارغ التحصیل و شامل صفوف اردو گردید.