طیف های گوناگون سلفی ها و دشمنی آنان با فرهنگ و تمدن بشری
هرچند اسلام گرايی پس از ظهور سید جمال الدین افغان در قرن نوزدهم پیشینه ی دوصد ساله دارد؛ اما اسلام گرايی افراطی که پس از ظهور گروه های تروریستی مانند، القاعده، طالبان و داعش و … در سه دهه ی اخیر به مثابه ی زخم سرطانی و علاج ناپذیر در جهان اسلام ظهور نموده اند. این گروه ها نه تنها وحشت و نگرانی در کشور های اسلامی؛ بلکه در سراسر جهان بوجود آورده و حتا تمدن و فرهنگ بشری را دچار مخاطره نموده اند. ظهور این گروه ها و سیطره ی گروههایی مثل طالبان در افغانستان بیش از هر زمانی سبب نگرانی های روز افزون مسلمانان و کشور های اسلامی در سراسر جهان شده است. زد و بند های استخباراتی و روابط پنهان این گروه ها با شبکه های جهنمی منطقه و جهان ثبات و آرامش در کشور های اسلامی و حتا سراسر )هان را به چالش کشیده است. از رویکرد های وحشتناک و تروریستی گروههای یاد شده فهمیده می شود که
از آنطرف اوقیانوسها كتابی تحت نام «ضربالمثلهای دری افغانستان» كه به همت و تلاش دانشمند محترم دكتور عنایتالله شهرانی گردآوری شده است. به یكی از دوستان اهل دل در دهلی رسیده بود. اینجانب برای یك مدت كوتاه به خاطر استفاده از ایشان به عاریت گرفتم. منی كه سی سال در قلمرو مطبوعات كشور به عنوان خوشهچین رفت و آمد داشتم. حوصلهمندی و پشتكار مؤلف گرامی را در گردآوری (9000) پارچه از فرهنگ عوام را كه با گذشت قرنها و گذشت نسلها پایداری و تأثیر خود را از دست نداده است با گوشت و پوست خود احساس میكنم.
کشور افغانستان و مردم آن دارای فرهنگ غنی و قدیم بوده و در هر رشته هنر تاریخ طولانی دارد. در باره هنر های نقاشی؛ هیکل تراشی؛ صنایع دستی و مستظرفه؛ معماری و مهندسی؛ خطاطی ؛ موسیقی ؛ هنر تمثیل میتوانیم به اثر مطالعات تاریخی و از روی کاوشها و کشفیات بشر شناسان تا حدی حاصل نمایم. کشفیات در استوپه بودای تپه سردار ؛ طلا تپه جوزجان؛ لشکرگاه؛ هده آخانم وغیره نمایانگر سابقه و قدامت هنر در افغانستان میباشد. همچنان دو شاهد خاموش سلسل و شهمامه عظیم ؛ قدرت و مهارت وطنداران ما را شهادت می دهند که طی دو نیم صد سال کار و زحمت آنها را در بامیان کهن و نامی تراشیدند. در مغاره های بدخشان بنام کر ها و بعضی حصص دیگر وطنمان مدنیت های بیش پنج هزار سال کشف گردیده است . داکتر لوئی دوپری بشر شناس امریکایی در افغانستان سالهای پیش بر این نگارنده آلات و ابزار جنگی ؛ شکار را که از دوره سنگ نمایندگی میکرد؛ نشان داد که درباره هریک از آن الات شرح و بسط ها داشت و معلومات زیاد ارائه مینمود.
بارها گفتهام که زبانِ پارسی، تنها زبانِ یک عشیره یک تبارِ و یک جغرافیای ویژه نیست؛ بل زبانِ یک حوزهی تمدنی و فرهنگی بزرگ است که در جریانِ سدهها بهاین زبان داد و سِتدِ فرهنگی و تمدنی انجام شده و فرآوردههای سترگِ اندیشهورزی در بستر آن شکل گرفتهاست.
اما شوربختانه در سالهای پسین، بهدلیلِ کمکاری و بیتوجهیِ گاه هدفمند و گاه ناهدفمند، زبانِ پارسی بهدلیل مواردِ زیر در افغانستان دچار ناهنجاریها و کژباوریها شدهاست:
• هجومِ بیرویهی واژههای بیگانه، وضعیّتِ این زبان را سخت آشفته ساختهاست؛• نبودِ فرهنگستان از بهر برابرسازیِ پارسی برای واژههای بیگانه بسیار محسوس بودهاست؛
گفتند روز نخست عقرب، روز بزرگداشت از ابوالفضل بیهقیست. به یاد نوشتهء کتابسوزان در انجمن نویسندهگان افغانستان افتادم که بیست و اند سال پیش نوشته بودم.
یك روز دیگر كه دهان بخاری باز بود و مطالعه می كرد از بخاری صدایی شنیدم كه مرا تكان داد. كسی با لهجهیی سخن میگفت كه تا كنون نشنیده بودم كه زبان فارسی دری را با این همه صلابت و شكوه سخن بگویند.
حیران بودم كه كیست. این قدر فكر كردم كه از شمار نخبهگان است.
سیمای پر شكوهی را در بخاری دیدم كه پیامبروار سخن میگفت. فكر كردم پدر كلانم ملا محمد نادر است كه مثنوی معنوی میخواند و یا بیت های دشوار بیدل را برای دیگران تفسیر می كند. متوجه شدم كه شعر نمیخواند و اما به گونهیی سخن میگوید كه انگار شعر میخواند.
مجذوب سیما و صدای آن بزرگوار شده بودم. من همچنان در حیرت بودم كه این بزرگوار كیست؟ مردی كه در كنار بخاری نشسته بود، ورقهایی را از كتاب ضخیمی بر كند و مچاله كرد و تا خواست در بخاری بیندازد متوجه شدم كه تاریخ بیهقیست. سراپا هیجان شده بودم. آه! خدای من، مگر این همان راوی صادق القول تاریخ، همان تندیس بزرگ صداقت و فرزانه گی، نیای بزرگ من، ابوالفضل بیهقیست!
سید مقصود برهان یکی از برنامه سازان سابقه دار رادیو افغانستان در باره سرشار شمالی ( روشنی ) چند سطری نوشته است .
یادی از شاعر و نویسنده درد آشنای کشور شهید سرشار روشنی : سرشار روشنی که نام اصلی اش غلام شاه بود سرشار تخلص میکرد در شهر چاریکار مرکز ولایت پروان در سال 1309خ پا بعرصه وجود گذاشت. پدرش پیشه بزازی داشت شخص نیک و با حرمتی بود. او دروس ابتدایی و متوسطه را در پروان و سپس دارالمعلمین را در کابل خواند. بعد از ختم دارالمعلمین به زادگاه خویش برگشت و در خدمت فرزندان وطن بحیث معلم قرار گرفت، اما با ذکاوتی که داشت زبانهای پشتو و انگلیسی را فراگرفت و به هردو زبان مذکور به صراحت میتوانست صحبت کند. او به مطالعه و مطبوعات رو آورده شعر سرود و مضمون نوشت تا اینکه با یک رویداد جالب در محیط تبارز کرد و توجهاتی را بخود جلب نمود. رویداد از این قرار بود که محترم خان عبدالغفار خان رهبر پشتونهای آنسوی خط فرضی دیورند تصمیم گرفت که به دوره سرتاسری افغانستان بپردازد. او سفرش را از پروان آغاز کرد،
بیگمان هر خوانندۀ فارسیزبان از تاجیکستان تا ایران، در این مجموعه مقدار معتنابهی از امثال و حکم رایج در جامعۀ خود را پیدا میکند و بهتعداد دیگری که برای او تازهگی دارد بر میخورد. همانگونه که در موارد متعدد شواهد شعری از شاعرانی چون حکیم ناصر خسرو قبادیانی بلخی، حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی و حکیم نظامی گنجوی و حکیم سنایی غزنوی و مولانا جلالالدین محمد بلخی و افصحالمتکلمین سعدی و لسانالغیب خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی و صائب تبریزی و بیدل دهلوی و اقبال لاهوری را در ذیل امثال و حکم خواهد خواند و گاه صورتی را که در این کتاب آمده است با آنچه که در جامعۀ او به کار میرود صرفنظر از اختلاف عبارت یکی خواهد یافت و گاه از یک مثل چند صورت را ذیل یکدیگر ملاحظه خواهد کرد و آنگاه اگر به سر قصه واقف نباشد و فقط به عنوان کتاب «ضربالمثل های دری افغانسان همراه با تعابیر و حِکم» توجه کند، تعجب او بر انگیخته خواهد شد که به جای خود میمون و مبارک است.
محتوای ترانههای بابا طاهر آمیزهای است از عرفان، عشق، اندوه مرگ، ناپایداری زندهگی و جهان، پند و اندرز.
عرفان و عشق را که از میان برگیریم دیگر همهاش در دایره همان اندیشههایی قرار میگیرند که بهنام اندیشههای خیامی یاد میشوند.
زبان ترانههایش چنان ساده، روان و دلنشین است که از روزگار شاعر تا امروز به مانند ترانه یا دوبیتیهای عامیانه در میان مردم با سرود و تغنی خوانده میشوند.
آیا پوهیږی چی د ایرانی صفویانو پلازمینه، اصفهان چا فتح کړه؟
ملی مبارز، ډیپلومات، شاعر او سپه سالار سیدال خان ناصری.
د محمد سیدال خان پلار ابدال خان کله چی سلطان ملخی توخی (د نازو انا پلار) له جلدک څخه تر غزنی سیمه کی خپلواک ژوند او حکومت کاوه، هلته له خپلو خلکو سره میشته شو.
ابدال خان له نورو ملی مشرانو سره د صفویانو د حاکم ګرګین پرضد جګړه کوله او صفویانو ته یی اجاره نه ورکوله چی پر قلات حکومت وکړی.
سیدال خان، وړتیا او زړورتیا له خپل پلار څخه په میراث اخیستی وه، د پوهې او ادب په حصول کې هم ډیر هڅاند وه او د فقی، تفسیر، صرف او نحو … او دري ادبیاتو زده کړې یې هم وکړې.
یکی از خشن ترین دوره تاریخ بشری که در آن زن ستیزی به اوج خود رسیده بود دوره بابلی ها بود.در آیین بابلی خدای بود به نام مردوک که خدای آفرینش و باروری بود. و جانشین ( آنو) خدای خدایان شده بود. نام مردوک از ریشه سومری ( مراوتو) گرفته شده است و بابلی ها او را به امروتوک و سپس مردوک ساخته بودند.
مردوک خدای زن ستیز و طالبی بود. در دین مردوکی زنان موجودات نجس شمره می شدند، بانوان اجازه نداشتند. تا در مهادژ ها یا معابد داخل شوند. زن اجازه نداشت تا بدون اجازه شوهران شان از خانه های شان بیرون شوند.
استادمجیب مهرداد پاره هایی از زندگینامه و کارنامه اورا از زبان خودش به خوانندگان روزنامه “هشت صبح” چنین پیشکش کرده بود: “اواخر سال ۱۳۳۳ خ [1955] در کابل به دنیا آمده ام. تا صنف دوازده درس خواندم و بیشتر از آن نتوا نستم ادامه بدهم. به قول معروف درغم تیل و نمک شدم. در پهلو ی اين که کار میکردم ، تا حد توان از بزرگان شعر و موسیقی کسب فیض نموده ام . زندگیم به فضل مرحمت پروردگار خوب است، هیچ گاهی از این خانه خراب شکایت نکر ده ام. یادآوری احساساتی که در نوجوانی گرفتارش بودم ، به درد سرش نمی ارزد. درسال ۱۳۵۴ [1975] وقتی که با شاعر وارسته و عارف والا نظر حیدری وجودی آشنا شدم، شعر را فهمیدم. در آن زمان شعر گونه هایی مینوشتم و باجرات کودکانه حضورشان میبردم . جناب شان با حوصله مندی آن را میخواندند و این حقیر را رهنمایی میکردند تصنیف سرایی در آغاز برایم ناگزیری بود .
از آنجا که در فضای سیاسی دوست دایمی و دشمن دایمی وجود ندارد و همه چیز را منافع راهبردی دو طرف کلید می زند. بنا بر این وقوع هر اتفاقی در فضای مناسبات دو کشور افغانستان و پاکستان و یا افغانستان و هند غیر قابل پیش بینی نیست. پس از حادثه ی چترال و حمله ی طالبان پاکستانی “تی تی پی” به قرارگا های نظامیان این کشور رابطه میان کابل و اسلام آباد را تنش آلودتر کرده است. هرچند پیش از آنهم خوب نبود و اما سفر رئیس ارتش پاکستان به ترکیه و دیدار او با رهبران جهادی پیشین می تواند، نشانه هایی از چرخش سیاست اسلام آباد را در رابطه با طالبان افغانستان رقم بزند. این سفر این گمانه زنی ها را تقویت می کند که گرمی رابطه میان طالبان حاکم در کابل و دهلی هرچه بیشتر سبب سرد مهری پاکستان نسبت به طالبان شده است. این رابطه پاکستان را واداشته تا خط و نشان دیگری برای افغانستان بکشد.
پس از فروپاشی شوروی پیشین، انحلال پیمان وارسا و فروریزی دیوار برلین و یک قطبی شدن جهان، هرچند جهان آبستن یک خاموشی پیش از توفان گردید؛ اما در بحبوحه ی آن چنان می نمود که گویا رخداد های بزرگ از متن به حاشیه می روند و مردم جهان با رهایی از سیطره ی جهان دو قطبی شاهد پیشرفت های خوب در حوزه های گوناگون بویژه در بخش های رفاه و خوش بختی بشریت و بالاخره در یک روند جدید شاهد پایان جهان یک قطبی خواهند بود؛ اما دیری نگذشت که این آرزوی میلیون ها انسان مظلوم روی زمین به یاس بدل گردید. خمار پیروزی آمریکا در جنگ سرد و غلبه ی رویای اقتدار گرایانه ی غرب برای ایجاد نظم جهانی، رهبران غرب را از پذیرش پایان جهان یک قطبی باز داشت.
زبان پارسی فرزند برومند زبان اوستایی است. در این مورد هیچ شکی وجود ندارد، انکتیل دو پرون و بورنوف با استفاده از زبان سنسکرت آثار اوستایی به ویژه یسنا را خواندند دوپرون و بورنوف نیز با استفاده از واژگان سنسکرت که با اوستا بسیار نزدیک است ، زبان اوستایی را فراگرفتند .
تیودور نولدکه در کتاب دو جلدی مجموعه پژوهش ها به زبان فارسی و اداوارد برون نویسنده تاریخ ادبیات ایران کلمان هوار وریبکا شرق شناسان همه از همگونی و نزدیکی واژگان و زبان اوستایی ، با فارسی و سنسکرت و زبان هندی میانه و جدید خبر می دهند. و اوستا و فارسی شناسان مشهور آلمانی پاول هورن و هاینرش هوبشمان در کتاب مشهور شان : Grundriss der Neupersischen Etymologie 1893 نیز که در مورد ریشه شناسی واژه های زبان فارسی ، اوستایی ، سنسکرت و پهلوی تحقیق کرده اند، به این باور هستند ، که زبان اوستایی ، فارسی ، پهلوی ،سنسکرت ، و هندی زبان های بسیار با هم نزدیک هستند ، در اینمورد به چند نمونه کوچک بسنده می شوم:
زبان فارسی از خانواده زبان زبان های ترکیبی یا Synthetic language است که از ترکیب اسم با اسم ، اسم با صفت یا زاب ، اسم با پیشوند ها ، میانوند ها و پسوند ها و دیگر ترکیب ها واژه های جدید ساخته می شود ، زبان فارسی که ویژگی خاص در ترکیب سازی ها دارد ، توانایی ساختن نزدیک به ۲۳ ملیون واژه را دارا می باشد ، که این شگفتگی از شاخص های این زبان در جهان است . به گونه نمونه رویکرد شود به ترکیب چهار و ساختار های آن به ویژه در زبان فارسی گویشی مردم کابل
ژئوپولیتیک ازترکیب دو کلمه ، یکی ژئو( زمین یا جغرافیه) ودیگری پولیتیک (سیاست) بوجود آمده است. بناء” ژئوپولیتیک را می توان درزبان دری با بکاربرد اصطلاح ” جغرافیای سیاسی” تعریف کرد. این تعریف بازگوکنندۀ عوامل مؤثرجغرافیایی برسیاست یک کشورمیباشد. طبعی است که این عوامل تآثیرات استقامت دهنده دارند. موقعیت جغرافیایی افغانستان بخودی خود مُحرک چالش ها درمنطقه وسطح جهانی است. این موقعیت ، افغانستان را به میدان رقابت قدرتهای جهانی و منطقوی تبدیل کرده واهمیت خاص جیواستراتیژیک را به آن داده است . درمورد موقعیت جیوستراتیژیک افغانستان قبلا” نوشتۀ مفصل ازین قلم به نشررسیده که با بکاربرد لینک مربوط به آن درپایان این مقال آمادۀ مطالعه میباشد. (1) بناء” بحث کنونی تنها روی نقش جغرافیای سیاسی (ژئوپولیتیک ) متمرکزبوده وبه بیان اثرگذاری جغرافیه بر سیاست میپردازد. ژئوپولیتیک علمی است که اوضاع جغرافیائی وسیاسی کشورها وخصوصیات ارضی وسوق الجیشی آن ها را مورد تحقیق قرار میدهد .همچنان تآثیر عوامل جغرافیائی بررفتار دولت ها وروابط فی مابین آنها را به بررسی میگیرد.
در هند بریتانوی مردم از شاه امان الله استقبال بی سابقه و شاهانه نموده و با سرودهٔ فوق شاه جوان را با عالم جید شافعی، امام فخر رازی مقایسه کرده، ستودند.
روایت است که شاه امان الله هنگام سفرش به اروپا در موزیمی در لندن به نوشتهٔ تابلوی شخص سوار بر اسپ خیره مینگریست و با دقت آنرا می خواند. مهماندار انگلیس اش ظاهراً با شوخی ولی کنایه آمیز گفت: این تصویر داکتر برایدن است که توانست زنده از دست افغان ها فرار نماید. شاه امان الله پاسخ بالمثل داد و گفت: هویت شخص را جستجو نمیکنم بلکه می پالم اگر در نوشته از نسل و نَسَبِ اسپ ذکری شده باشد! میخواهم بدانم که اسپ از چه نسلی بوده که توانسته این متجاوز به وطن ما را را زنده فرار دهد.
جنگ و کشتار یک پدیدهٔ شوم است و قتل و غارت ملت ها به هرشکل آن ناپسند است و قبیح، از جانب هرکس و تحت هر عنوانی که باشد. استعمار، بخصوص کلونیالیزم انگلیس در قرون متوالی سرمایه های مادی کشورهای زیادی را چپاول و ثروت های معنوی شان را تاراج کرد و این پروسه دارد.
جمع اندر جمع یا چندی در چند تایی ! نگارش واژه های جمع با جمع تازی و یا با پایانی های جمع فارسی ( چون : ها ، آن ، یان وگان ) در زبان فارسی که آن را جمع الجمع گویند. بادرد و دریغ در این پسین زمانه ها به ویژه در فیسبوک ( یا رخنما) نادرست نویسی های برازنده یی از سوی برخی نویسنده گان به دیده می آید. از آن میان کاربرد جمع الجمع دو باره واژه های جمع با پسوند های جمع تازی و یا فارسی در زبان فارسی است. مانند: واژه جوهر یکه یا مفرد ، جمع تازی آن جواهر و در زبان فارسی به جواهرات جمع ساخته می شود . سخنی در این باره: نخست واژه جوهر در فارسی گوهر : به چم یا معنی سنگ ارزشمند. نژاد ، منشآ ، اصل و نسب که صورت سنسکرت آن Göträ صورت پهلوی آن Göhar به معنی سنگ بهادرا ، سرشت ، سپسین در فارسی میانه گوهر در سروده های ویدایی به شکل Göträ شکل فارسی کابل آن Gauhar شکل فارسی تهرانی آن Guhar که به پهلوی و سنسکرت نزدیکتر است. این واژه به زبان تازی و یا عربی رفته و به گونه ای جوهر شده است ، چون وامواژه است ، از اینرو با جمع بی قاعده جمع ساخته شده است. به گونه ای جواهر و با دریغ در زبان فارسی دوباره شکل تازی آن جوهر کاربرد یافته است و به گونه ای مفرد آن جوهر ، جمع مکسر آن جواهر و به نادرستی جمع الجمع آن جواهرات شده است.
منار علم و جهل به فرمان شاه امان الله به تاریخ ۲۳ جوزای سال ۱۳۰۴ هجری شمسی در منطقهٔ دهمزنگ کابل به یادبود قهرمانان دفاع از میهن و نوامیس ملی مقابل شورش ملای لنگ اعمار گردید.
نام های تمام قهرمانانی که در فرونشاندن شورش ملای لنگ جان های شیرین خویش را از دست داده اند در سنگ مرمر حک و زینت بخش “منار علم و جهل” است. این آبدهٔ به ظاهر کوچک یادآور درس های بزرگی برای فرزندان اصیل این کشور است.
د “علم او جهل” منار د ۱۳۰۴ لمریز هجری کال د جوزا د میاشتی په ۲۳ نیټه د کابل د دهمزنګ په سیمه کی د شاه امان الله په امر د هیواد د هغو اتلانو په یاد جوړ شو چی د هیواد او نوامیسو څخه د ساتنی په لاره کی “ګوډ ملا” د بلوا کی یی خواږه ځانونه له لاسه ورکړی وه.
در این مقطع زمان که گروه منفور؛ فاقد سواد و فرهنگ با افکار قرون وسطایی و معامله گر سایه تظلم را بر ملت ما افگنده است و درب معارف و مکاتب را بر روی بانوان شجاع و مستعد ما بسته اند؛ نباید احساس ناامیدی کرد زیرا قلم به دستان ما در داخل و خارج ازکشور پیوسته در نگارش ادامه میدهند و زبان و فرهنگ مان را با گلواژه های شان عطور زندگی می بخشند …
از این جمله نویسندگان مجرب و چیره دست یکی هم بانوی گرانسنگ و نویسنده کتب متعدد خانم ماریا جان دارو است که با وجود مشکلات محیطی شجاعانه می نگارد و برغنای معنوی ما می افزاید.
در همین روزها کتاب تازه شان تحت عنوان (اتاق شماره ۲۲) درآنلاین منتشر گردیده است.
در همین رابطه مصاحبه اختصاصی با این خواهرما انجام دادم و شما دوستان را به خوانش آن دعوت میکنم.
سوال – تاکنون چند کتاب و با کدام عناوین را نوشته اید و هموطنان ما از کدام مرجع می توانند آنها را بدست آورد ؟
جواب – جناب محترم ظفر گرامی وارث الشعرا شیوا بیان ؛ ژورنالست آگاه و فعال و نویسنده توانا ؛ خدمت شما وعلاقمندان کتاب عرض سلام و ادب دارم.
در این وقت احزاب ایجاد شدند و چهار نشریه معتبر چون؛ « وطن» از حزب وطن، « ندای خلق» از حزب خلق به رهبری محمودی فقید و «انگار» و« ولس» هردو از نشرات “ویش زلمیان” به نشر رسیدند که بیانگر افکار مهم گروههای گوناگون بودند. جریده «انگار» به صاحب امتیازی فیض محمد انگار، جریده «ولس» به صاحب امتیازی گل پاچا الفت، جریده «وطن» به صاحب امتیازی غبار و جریده« ندای خلق» به صاحب امتیازی داکتر محمودی و مدیریت عبدالحمید مبارز(منتشر شدند).” این جریده ها همه طرفدار استقلال، دموکراسی، آزادی و توسعه اقتصادی- اجتماعی بودند، محمد کاظم آهنگ مولف “سیر ژورنالیسم در افغانستان” مطالب منتشرۀ این جراید را به طور عمده به مطالب روشنفکری، مطالبی ضد دستگاه دولت، مطالب ضد خرافات و مطالبی ضد دستبازی های جهان و فتنه انگیزی ها دسته بندی می کند.
در ادامه گرامیداشت از پدران معنوی ما ، امروز به بهانه شصتمین سالروز خاموشی شمع زندگانی یکی از تاجداران سلطان قلوب مردم دانا ، از شادروان براتعلی تاچ ، تبجیل میداریم که همچنان یکی از : پدران حقوق مدرن و معاصر أفغانستان و بانی حقوق تجارت در کشور ما می باشد . مبرهن است که بدون شناخت از مبارزه تاریخی علم و جهل و عدم آشنایی با تاریخ جدل سنت و مدرنیته که بعد از شمس النهار مطرح میگردد و بویژه نهضت های مشروطه خواهی اول ، دوم ، سوم و جنبش دیموکراتیک کشور ک با دهه مشروطیت تداوم میآبد . نسل جوان أفغانستان هیچگاهی نمیتواند، از مفاهیم جاودان آزادی ، ترقی و عدالت پاسداری نماید و بخاطر تحدید قدرت استبدادی مدافع حاکمیت قانون باشد .