آیا صلح امید است یا ارمان! – : علی رستمی

   مدت چهل سال از جنگ‌های خانمان‌سوز تجاوز کارانه و نیابتی کشورهای زورمند جهانی در رأس امریکا و متحدینش درافغانستان به بهانه های مختلفی سپری میشود. دراتش این جنگ مردم بلیه داروبی دفاع شهروندان کشور به مثابه مواد سوخت ان ازبین میروند وصدمه بزرگ مادی ومعنوی را متقبل میشوند. این جنگ غیر متعارف توسط حلقات جهانی و منطقوی برای تامین منافع خویش دروجود گروهای بنیاد گرایی دینی که ساخته وبافته خودشان است مانند: مجاهد، القاعده، طالب داعش وغیره براه انداخته شده است. این گروهای تحجرگرا همه به مثابه پدیده های تاریک درروند تاریخ با نفی یکدیگر بوجود امده وازوجودانها کشورهای بیگانه به حیث ابزارو وسیله برای رسیدن به هدف برضد کشورهای رقیب خود استفاده کرده اند.

 طوریکه نویسنده مشهور امریکایی جانیلی ویلینا درکتاب جنگ نیابتی درافغانستان مینویسد:«علاوه و برخلاف عقیده رایج که معتقدست جنگ در افغانستان در سال 2001 شروع شده است، دقیق‌ترست که گفته شود جنگ در سال 1979 آغاز شد. در حقیقت، دلیلی که چرا این کشور در شرایطی است که تا به امروز ادامه دارد، به تصمیمی برمی‌گردد که دولت کارتر در سال 1979 جهت سرنگونی حزب دمکراتیک خلق افغانستان و بی‌ثباتی افغانستان گرفت.» ادامه خواندن آیا صلح امید است یا ارمان! – : علی رستمی

روانې هلې ځلې؛سوله که وخت ضايع کول؟!… لیکنه: خوشحال آصفي 

افغان دولت هر وخت د وسله والو مخالفيونو پر مخ د سولې دروازې پرانيستې

دي، تل يی د هر چا منځګړيتوب ته زړه ښه کړی دی او تل يي په دغه لار کې ښکېلو غاړو ته په ځانګړي توګه پاکستان ته امتياز ورکړی دی، خو د پاکستان لخوا تل دوه مخې پاليسي پر مخ وړل شوېده. له وسله والو مخالفانو سره د افغان دولت مخامخ خبرې لومړی پړاو يي د پاکستان په مري کې ترسره شو او له هغه وروسته افغان ولسمشر بیا بیا له وسله والو طالباننو غوښتي،چې خبرو ته ورسره کېني.
دا دی اوس يو ځل بیا ولسمشر غني وویل،چې له وسله والو طالبانو د تسلیمۍ لیک نه،بلکې مذاکرات غواړو؛ هغه هم باعزته او تلپاتې سوله؛ او وسله والو طالبانو ته هم په کار ده، ومني، چې دوی له هغو افغانانو سره مخامخ دي چې د سولې اراده لري.

خو له پاکستان سره د افغان دولت د تيرو اړيکو تاريخ او وسله والو طالبانو باندې د پاکستان نفوذ ته په کتو؛ شنونکي ډېر خوشبین ندي،چې وسله وال طالبان دې د افغان حکومت د سولې غږ ته مثبت ځواب ووايي،ځکه پاکستان تل افغان دولت دوکه کړی او له دې وروسته هم باور نشي پرې کیدای. ادامه خواندن روانې هلې ځلې؛سوله که وخت ضايع کول؟!… لیکنه: خوشحال آصفي 

در پیوند به شعر پای‌داری علامه سید اسماعیل بلخی : استـاد پـرتـو نـادری

    در پیوند به شعر پایداری علامه سید اسماعیل بلخی، آمده در کتاب « شعر پایداری و چگونهگی آن در افغانستان». دوستان کم حوصله زحمت خواندن بر خود هموار نسازند و مرا هم سرزنش نکنند که چرا نوشتههای دراز را نشر میکنی!

سید اسماعیل بلخی، شخصیت چندین بعدی دارد. بیش از همه عالم دین بود، روشنفکر و اندیشه پرداز اسلامی نیز. شاعر، ادیب و سخنوری بود که شور مبارزه در سر و عشق مبارزه در دل داشت. مقا ومت او تنها مقاومت در شعر نیست، بلکه خود بخشی از جنبش مقاومت سیاسی و اجتماعی کشور بود. با همفکرانی حزب سیاسی میسازد و درهوای برانداختن نظام است. رسیدن به یک نظام جمهوری، استوار بر اصول و عدالت اسلامی، مدینۀ فاضلۀ او را میسازد.
شعرهای او درکلیت بر محور چنین اندیشههایی میچرخد. اندیشۀ سازمان یافته دارد. مانند آن است که بلخی هیچ مفهومی را جدا از پیوندهای فکری، تاریخی، سیاسی و فرهنگی نمی‌‌تواند بپذیرد. گویی اندیشههای او همه اجزای به هم پیوستۀ یک کلیت اند. شاعری است آرامانگرا، دشمن استبداد و سلطهجویی غرب. استبداد را در تمام جلوههای آن نکوهش می‌‌‌‌کند؛ اما نمیخواهد در شعرهایش نا امیدی سایه افگند؛ بلشعرهای بلخی در دل خوانندهامید میپرود و خواننده را به روزهای بهتر زندهگی به سپیده دم داد و دادگری، نوید میدهد.
ادامه خواندن در پیوند به شعر پای‌داری علامه سید اسماعیل بلخی : استـاد پـرتـو نـادری

جستاری در قلمرو حکیم ابو علی سینای بلخی – نوشته و تحقیق: وحدت الله درخانی

  شیخ الرئیس، حجت الحق، امام الحکما، ابو علی حسین بن عبدالله معروف به ابن سینا، طبیب نامدار و حاذق، فیلسوف بی بدیل، دانشمند عالیجاه، نویسنده، مؤلف و متفکر سترگ و بینظیری است که نسبت خدمات ارزشمند و ماندگارش در عرصه های مختلف علوم، در زمرۀ بزرگترین دانشمندان و متفکران جهان محسوب میگردد.

ابن سینا یا این نابغۀ زمان و نادرۀ دوران به قول اکثر مؤرخین و محققین در سال (370 هـ ق) برابر با (359 هـ ش) مطابق (980 م) در منطقۀ افشنه از توابع بخارا، اوزبیکستان کنونی چشم به جهان هستی گشود.

ابو عبید جوزجانی یکی از معروفترین شاگردان ابن سینا که اکثریت کتابهای ویرا برشتۀ تحریر درآورده است در قسمت شرح حال ابن سینا از زبان خودش چنین می آورد:

«پدرم از اهل بلخ بود و در عهد نوح بن منصور سامانی پادشاه خراسان از آنجا به بخارا نقل مکان کرد و در قریۀ خرمیثن که از توابع بخارا است به کارهای دیوانی مشغول گردید، در نزدیکی آن قریۀ دیگری است موسوم به افشنه و پدرم از این ده مادرم (ستاره) را به همسری گفت و در آنجا ساکن شد و من آنجا بدنیا آمدم، سپس برادرم متولد شد و از آنجا به بخارا منتقل شدیم…». (شرح حال دانشمندان ایران و جهان، نوشتۀ اکبر مرتضی پور)

ادامه خواندن جستاری در قلمرو حکیم ابو علی سینای بلخی – نوشته و تحقیق: وحدت الله درخانی

به بهانۀ نگاهی به “هفت خوان رستم” : مـهرالـدیـن مشـید

   بحث بر سر رستم و هفت خوانش، بحث بر سر مردی ها و رادمردی ها است که شجاعت ها و دلاوری ها در رکابش جوانمردی ها می آموزند و از هیبت و سطوت آن کج کلاهان گیتی احساس غرور می نمایند و در سایۀ شهامت آن از گردن کشان سبک سر گیتی باج می گیرند و با همسری با آشیانۀ عقاب ها در کاجستان های سر به فلک کشیدۀ کاج های مغرور قامت آرایی می کنند. آری بحث بر سر هفت خوان رستم بحث بر سر حماسه آفرینان تاریخ است که بجای دادن حق سکوت به حادثه سازان تاریخ، برعکس آنان را به پای عدالت کشانده و در دادگاۀ مردمی به چوبۀ دار می آویزند.      از همین رو است که بحث بر سر رستم و هفت خوانش بحث بر سر به زیر کشاندن قلدران، زورگویان و گردن کشان جاهل و خودخواه است که نوکر زر و زور اند و سایه بان تزویر. آنانی که رستم گونه اند و همت رستم را دارند، هیچ گاهی زیر بار زر و زور و تزویر نرفته و سر های شان بلندتر از گردن های شان خودنمایی می کند و پاشنه های شان را بر سر و گردن متملقان، پابوسان و جنایتکاران تاریخ، درباریان بداخلاق، رشوه گیران جنسی و حق سکوت گیران بدنام و مزدورمنش می گذارند تا باشد که آگاهی، آزادی و عدالت چون، آفتاب جهان تاب بر انسان روی زمین بدون هرگونه تفاوت و تبعیض بتابد و انسانیت از زیر بار استبداد های گوناگون فکری و فرهنگی رهایی یابد و زر، زور و تزویر به مثابۀ نماد های زشت برده سازی، ستمگری و فریبکاری از روی زمین محو شود. ادامه خواندن به بهانۀ نگاهی به “هفت خوان رستم” : مـهرالـدیـن مشـید

کاکه ها و زندگی عیارانه در کابل زمین : رحمت الله رواند

  در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ نوشته میرغلام محـمد غبار در مورد خصوصیات کاکه ها و جوانمردان کابل آمده است: «این ها در کابل به عنوان کاکه و در قندهار به عنوان جوان تا قرن بیستم عمر نمودند. کاکه های کابل در پائین چوک، شوربازار، مرادخانی و چنداول حلقه های جداگانه و رؤسای علیحده داشتند. بعضآ به جنگ تن به تن با اسلحه می پرداختند و از مجروح شدن خود به دوایر دولتی اطلاع نمی دادند. کاکه که از شاگردان یک حلقه می خواست علنآ به حیث کاکه معرفی شود، دستار مخصوص و یا شف دراز تا زانو می بست و پیزار راپت می کرد، آن گاه به تنهایی شهر را یک دور می زد و از برابر حلقه کاکه های سایر نواحی که بعضآ در دکان ها و بعضآ در پهلوی دروازه های مخصوص می نشستند، عبور می کرد. اگر بالای او از طرف کاکه دیگر صدا می شد، در معنی دعوت به جنگ بود و مبارزه شروع می شد و مردم تماشا می کردنددر صورت فتح و سلامت ماندن این کاکه با غرور می گذشت و به حلقه خود می رسید، آن گه به او تبریک می گفتند و کاکه شناخته می شد. در صورت مغلوبیت و فرار یا مجروح شدن و کشته شدن، دیگر این شخص نمی توانست جزو کاکه ها به حساب آید و یا این که ادعای کاکه گی و جوانمردی نماید. داوطلب کاکه گی مجبور به دادن امتحانات و شاگردی طولانی استاد بود. یکی از این امتحانات، انجام خدمات مشکل گشت و گذار شبانه در قبرستان ها و سفرهای دور و نجات ناتوانی از مخمصه جانی و مالی بود. کاکه ها همدیگر را در مکالمه (شیربچه) خطاب می کردند. ادامه خواندن کاکه ها و زندگی عیارانه در کابل زمین : رحمت الله رواند

آینده دموکراسی در افق خونین افغانستان ! … دکتـور علـی احمـد کریـمی

     یکی از مسایل چالش برانگیز وپر جاذبه درکشور های جهان در باره واژه دموکراسی ومردم سالاری است . دموکراسی برابر است بافرمانروایی ویا حاکمیت مردم در سرنوشت خود،دموکراسی حاصل یک روند تاریخی ودرازمدت است، دموکراسی ویرانگری وبی بند و باری نیست، دموکراسی سازندگی،دیگر اندیشی،همبستگی ملی و هم پذیری است،دموکراسی تنگ نظری و دشمن تراشی نیست، دموکراسی انسان سالاری است،دموکراسی ایدئولوژی نیست و نمی تواند فرمان دهد تا انسان را بکشد، در دموکراسی مردم حق وتو را براجرات و تصامیم ضد مردمی و منافع ملی دارد ،آزادی ودیعه الهی است،انسانها آزاد وبرابرآفریده شده اند و از کرامت ها ارزش‌ها وحقوق

مساوی برخوردارند،انسان آزاد مالک حقوق طبیعی خود” حق زندگی،حق کار،حق مالکیت حق اصالت فردی و.و…”  است و قانون طبیعی قانون عدم تجاوز است،نقض حقوق طبیعی انسانها مترادف به نقض حقوق بشر و کرامتها و ارزشهای انسان است که دولتها بر اساس اعلامیه حقوق بشر متعهد گردیده اند که از نقض حقوق بشر خودداری وررند،  دولتهای پوپولیست وعده حق اعطای حقوق طبیعی را به مردم می دهند در حالیکه حقوق طبیعی حق خدا داد افراد جامعه است و افراد جامعه هیچ نیازی به نماینده ای ندارد که وعده این حق را به آنها بدهد،مردم دولت را انتخاب می نمایند تا حقوق طبیعی آنان پایمال و مالکیت خصوصی آنان تاراج نگردد ،دردموکراسی هر انسان مالک زندگی خود است و حق دارد هرکاری که بخواهد در زندگی خود انجام بدهد مشروط براینکه به زندگی وحقوق دیگران تجاوز نه نماید . بزرگ‌ترین رکن دموکراسی انتخابات آزاد است، اما ادامه خواندن آینده دموکراسی در افق خونین افغانستان ! … دکتـور علـی احمـد کریـمی

پنجشیر در ګذرګاۀ تاریخ و شیری خوابیده در کوهپایه های مغرور هندوکش -نویسنده: مهرالدین مشید

   حال که سخن بر سر درۀ زیبا و تماشایی پنجشیر و مناظر طبیعی آن است، آنهم از دره یی که حماسه های مجاهدان و مقاومت شیر مردان دیروزی اش به اسطورۀ روزگار بدل شده است و گواۀ آشکار بر ماندگاری این درۀ قشنگ و سرفرازی و شکوهمندی باشنده گانش می باشد. بیجا نخواهد بود که گفت، پنجشیر، شیر مغرروری را ماند که در کوهپایه های سر به فلک کشیدۀ هندوکش هر از گاهی شجاعانه می غرد و حماسه می آفریند.  آری تنها یک دره نه؛ بلکه دره تنگی که روزگاری در قلب جغرافیای آن نبض تاریخ می جنبید و چون کویری تفتیده جغرافیایی بود، بر صورت تاریخ که گویی داشت، حوادث منطقه و جهان در سینۀ آن زبانه می کشیدند.

پس از شهادت احمد شاه مسعود و رخداد یازدهم سپتمبر معجزۀ این دره آشکار شد و به مثابۀ عطفی در تاریخ کشور ناقوس حوادث در آن به صدا در آمد. در این میان گمانه زنی هایی هم وجود دارد که سناریوی شهادت مسعود و یازدهم سپتمبر سال ۲۰۰۱ سر و تۀ یک کرباس اند که کوردلان تاریخ و دشمنان انسانیت عظمت خدایی و داد خدایی آن را تحمل کرده نتوانستند.

در هر حال اکنون که بحث بر سر این درۀ زیبا و شاداب است، بی جهت نیست که اندکی به زیبایی های طبیعی آن پرداخت و از چشمه ساران سرد و زیبای مردان خانش حرفی گفت و اندکی به دریا های مست پارنده و مناظر طبیعی اش اشاره کرد. این درۀ زیبا که در واقع از دره های زیادی تشکیل شده و مجمع الجزایری از دره های گوناگون می باشد که در دل یک درۀ طولانی آرام گرفته اند و در کوهپایه های مغرور شاداب هندوکش قامت آرایی کرده اند. پنجشیر یعنی درۀ  زیبا و دلکش  که ده ها درهء زیبا در میان کوه های سر به فلک کشیدهء هندوکش مغرور در عرض آن موجود اند و ادامه خواندن پنجشیر در ګذرګاۀ تاریخ و شیری خوابیده در کوهپایه های مغرور هندوکش -نویسنده: مهرالدین مشید

   یادواره ‌یی برای استادم، استاد محی الدین شبنم غزنوی : استاد پرتو نادری

    یادواره یی برای استادم، استاد محی الدین شبنم غزنوی، برای بچههای دارالمعلمین که این جا هستند و باور دارم که میخواننداز دوستان کم حوصلهء خود پوزش می خواهم که با خواندن چنین نوشته هایی میانه یی ندارند.
***                                                                     
استادم بود، استاد محیالدین شبنم که ما شاگردان او را بیشتر به نام استاد شبنم و گاهی هم به نام استاد شبنم غزنوی یاد میکردیم. نیکومردی بود، مهربان، درست مانند یک پدر مهربان. به آرامی سخن میگفت. آرام و متفکر گام برمیداشت. سیمای باشکوهی داشت و صدایی لبریز از صمیمیت.
در بهار 1347خورشیدی آنگاه که به دارالمعلمین اساسی کابل راه یافتم، همهچیز در نظرم جلوهی دلانگیزی داشت.
بچههای آمده از چهارگوشهی افغانستان، مکتب ما را به افغانستان کوچک؛ اما باشکوهی بدل کرده بودند. بچههای درسخوان، بچههای خوب، بچههای برگزیده شده از هر ولایت. گاهی بچههای سیاسی، انقلابی، استدلالی و جدلی. تا به کانتین میرسیدیم و در بدل یک قیران (پنجاه پول) یک چاینک چای میگرفتیم، بحثها آغاز میشدند، کسانی در پیوند به ولایت خود به دیگری چیزهایی میگفت و کسانی هم انبان دانشهای سیاسیشان را میگشودند و سخنانشان همه از انقلاب بود و سرنگونی نظام شاهی ادامه خواندن    یادواره ‌یی برای استادم، استاد محی الدین شبنم غزنوی : استاد پرتو نادری

چرا ما نمی‌توانیم؟
( کاپی از سایت دوستان ایرانی )
 : عنایت الله حبیب

   نزديك به ۱۴۰۰ سال پيش ايران/افغانستان به اشغال تازيان پابرهنه درمي آيد.

تقريبن ۹۰ سال ايران به طور كامل در اختيار تازيهايي قرار ميگيرد كه تعداد كلشان به اندازهي جمعيت چند شهر بزرگ ما هم نميتواند باشد!

_در حاليكه ما داريم تماشا ميكنيم و به تازيها باج ميدهيم يك طايفهي ديگر از تازيان طايفهي صاحب حكومت را شكست داده و قدرت را در اختيار ميگيرد و ۵۰۰ سال تمام بر ايران حكومت ميكند.
همهي افتخارات ما در اين دوران اين ميشود كه چند حكومت محلي و در واقع استاني در چند جاي ايران براي۵۰۶۰ يا ۱۰۰ سال تشكيل دهيم كه البته خب آنها هم فرمانبردار و باج گذار خليفه مسلمين بودند و زير سايهي خليفه حكمراني ميكردند.
ادامه خواندن چرا ما نمی‌توانیم؟
( کاپی از سایت دوستان ایرانی )
 : عنایت الله حبیب

غلام سرور جویا : نویسنده – امان کبیری

  غلام سرور جویا فرزند منشی غلام حسین خان اعتمادالدوله ( سررشته دار ) در سال ۱۲۷۷ خورشیدی در یک خانواده با معرفت در چنداول کابل زاده شده پس از اتمام تحصیلات متداول زمان در سال ۱۲۹۶ خورشیدی نزد پدر خود به عنوان کاتب کار را آغاز نمود .
سرور جویا با عشق سرشار دفاع از میهن در سال ۱۲۹۸ خورشیدی در جنگ استقلال در شمار سربازان سردار عبدالقدوس خان صدراعظم به همراه پدر خود که منشی نامبرده بود شرکت نمود.
در سال ۱۳۰۱ خورشیدی مسئولیت کتابت دارالانشاء صدراعظم را در ولایت کندهار به عهده داشته دوباره به کابل آمده در زمره منشیان اعلیحضرت امان الله خان گماشته شد .
در سال ۱۳۰۳ خورشیدی برای تحصیل فن طبابت و زنگوگرافی و حروف چینی و طباعت به اتحاد شوروی و ایران سفر نمود . در سال ۱۳۰۶ خورشیدی دوباره به وطن برگشته اولین مطبعه دانش را در ولایت هرات سروسامان بخشید .
غلام سرور جویا شاعر ، نویسنده و شخصیت مبارز و وطن دوستی بود که از جمله طرفداران سر سخت اعلیحضرت امان الله خان به شمار می رفت که از ابتدا نادر خان را شناخته بود و بر ضدش مخالفت می نمود .
مرحوم جویا در دوران امارت امیر حبیب الله خان کلکانی با چند تن از جوانان مبارز و روشنفکر دیگر گروه مخفی را به نام ( حزب آزادی خواهان ) تاسیس کرد و عضو کمیته مرکزی هفت نفری آن بود ، پس از چندی از طرف جاسوسان مرتجع این حزب افشاء گردید جویا با سایر رهبران دستگیر و به زندان محکوم شدند .
ادامه خواندن غلام سرور جویا : نویسنده – امان کبیری

مؤسس شعبۀ تیاتر در فاکولتۀ هنرهای زیبای پوهنتون کابل کیست؟…نوشته: دکتور عنایت الله شهرانی

        در یکی از صفحات اجتماعی ( فیسبوک ) مناقشۀ  و مناظره  جوانان  محترم  و آگاه وطن در بارۀ اینکه شعبۀ تیاتر فاکولتۀ هنرهای زیبا را که تأسیس کرده است٬ آغاز گردید. یکی میگفت که شعبۀ مذکور و شعبات موسیقی و تعلیم و تربیۀ هنر را داکتر شهرانی تأسیس نموده است، دیگر میفرمود که داکتر نعیم فرحان دیپارتمنت تیاتر را ایجاد کرده است.

البته قابل خورسندی است که جوانان  هوشمند  وطن  علاقه زیاد به  هنر های زیبا دارند و میخواهند حقیقت را بدانند٬ موضوع باید هویدا گردد، ورنه اینهم درد سر به آینده گان و نویسنده گان تاریخ پوهنتون کابل خواهد شد.

چند سطر که  عبارت از حقایقی میباشد که دروغ در آن نیست، فقط حضور حضرت پروردگار را در نظر گرفته، با صدق گفتار همه توضیح داده میشد،  هر آنچه  در این چند صفحه تحریر میگردد بقلم شخص خودم هنایت  الله  شهرانی میباشد و در همه گفتار و تاریخ تأسیس شعبۀ تیاتر مسؤل میباشم.

پیش از اینکه در سال (1976م) جهت تحصیلات عالی در رشتۀ تعلیم و تربیۀ هنر به امریکا بروم، یک سال پیش از آن پروفیسور استاد میر حسین شاه رئیس فاکولتۀ ادبیات و علوم بشری دو شعبۀ نقاشی و هیکل تراشی را در فاکولتۀ مذکور بنام شعبۀ هنرهای زیبا تأسیس نمودند که بنابر دعوت پروفیسور صاحب میر حسین شاه من نیز در آن مجلس حضور داشتم.

بوقت تحصیل در کنار شعبات موسیقی و تیاتر و مهندسی درس میخواندم و هر روز بدان فکر بودم که کی باشد این دیپارتمنت ها را ما در کابل داشته باشیم. ادامه خواندن مؤسس شعبۀ تیاتر در فاکولتۀ هنرهای زیبای پوهنتون کابل کیست؟…نوشته: دکتور عنایت الله شهرانی

شادروان محمد آصف آهنگ : امان کبیری

زنده یاد آصف آهنگ ، مبارز ، سیاستمدار ، نویسنده، مورخ و شاعر از جمله منورین و نخبه های چنداول که دو سه بار دیگر در مورد ایشان مفصل نگاشته ام بطور مختصر و فشرده از زندگانی سیاسی و اجتماعی اش شما را در جریان می گذارم .
محمد آصف آهنگ فرزند مرحوم میرزا محمد مهدی خان چنداولی سرمنشی اعلیحضرت امان الله خان و از شخصیت های برجسته جنبش مشروطیت دوم بود.
مرحوم آهنگ در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در چنداول کابل دیده به جهان گشوده اما بنابر جبر زمان و استبداد از حق آموزش و رفتن به مکتب محروم گردیده تحصیلات ابتدایی را مخفیانه به همت مادر بزرگوارش نزد معلمین و استادان گرامی بطور خصوصی فرا گرفته است.
مرحوم آصف آهنگ شخصیت چند بعدی بوده نویسنده ، تاریخ نگار ، شاعر و مبارز نستوه و یکی از علمبرداران نهضت امانی و از قربانیان حماسه گر دوران استبداد دوره نادری و آخرین سردمدار جنبش مشروطه خواهان می باشد.
در عصر شاه محمود خان صدراعظم که زمانه دگرگون شده جناب آهنگ اجازه یافت تا در موسسات غیردولتی وظیفه اجرا نماید همان بود که در سال ۱۳۲۳ خورشیدی کارمند نساجی افغان شد. بنابر استعداد و درایت کاری که داشت سالیان درازی را از کتابت تا به ریاست صادقانه ایفای وظیفه نموده است.
ادامه خواندن شادروان محمد آصف آهنگ : امان کبیری

میر علی احمد شامل : نوشته امان کبیری

   میر علی احمد شامل فرزند میر محمد حسین خان شامل در سال ۱۳۰۶ خورشیدی برابر به سال ۱۹۲۷ میلادی در چنداول کابل دیده به جهان گشوده است .
تحصیلات ابتدایی و ثانوی خود را در لیسه نجات به پایان رسانیده سپس وارد دانشکده حقوق دانشگاه کابل گردید.
پدرش از جمله مامورین وزارت خارجه اعلیحضرت امان الله خان بوده که در تعلیم و تربیه پسر ارشد خویش توجه زیاد را مبذول داشته با تاسف که در عهد سلطنت نادر خان سبب اینکه به جمله اقلیت مذهبی اهل تشیع تعلق داشت از کار برطرف گردید.
میر علی احمد شامل از جمله مبارزین راستین و شاعر ورزیده کشور بود . از عنفوان جوانی با بی عدالتی ها ،بی قانونی ها و استبداد زمان خود دست به گریبان بود .
زنده یاد میر علی احمد شامل زمانی که هنوز دانش آموز صنف دوازده لیسه نجات بود در تظاهرات خیابانی جوانان مبارز شرکت نموده برای مدت سه ماه از طرف مقامات صالحه اخراج گردید . به همین منوال وقتیکه آقای شامل در سال ۱۳۲۹ خورشیدی در صنف دوم دانشکده حقوق مشغول درس بود اتحادیه محصلین تشکیل و عضو اتحادیه محصلین گردید .
ادامه خواندن میر علی احمد شامل : نوشته امان کبیری

علامه عبدالحی حبیبی از نگاه دیگر : دکتر حمیدالله

  علامه عبدالحی حبیبی فرزند ملا عبدالحق آخوندزاده در سال ۱۲۹۸ خورشیدی در شهر کندهار دیده به جهان گشوده است ، ودر سال ۱۳۶۳ خورشیدی در شهر کابل چشم از جهان بست این دانشمند بی بدیل طی ۶۵ سال زیستش ۱۱۵ جستار و مقاله و نزدیک به هشت عنوان کتاب نگاشته اند ، که اغلب آثار شان در باره زبان فارسی اند ، به اینگونه : جنبش مشروطیت در افغانستان ، تاریخ مختصر افغانستان ، هنر عهد تیموریان ، تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، پیغام شهید، تاریخ خط نوشته های کهن افغانستان ، تعلیقات بر طبقات ناصری ، تعلیقات بر زین الاخبار گردیزی، تعلیقات بر کتاب فضایل بلخ و از میان مقالات شان که نزدیک به هشتاد در صد آن به زبان فارسی و یا برای زبان فارسی اند، می توان این ها را نام برد: ده هزار لغت فارسی به پشتو ( ایشان فارسی نوشته اند ، نه دری ) سردار مهر دل خان مشرقی شاعر قندهاری فارسی ، نگاهی به سلامان و ابسال ( فارسی) ، تاریخ افغانستان در عصر تیموریان هند ( فارسی) ،رهنمای تاریخ افغانستان در کتب فارسی و عربی و اردو طبع کابل( در این کتاب از زبان پشتو هیچ یادآوری نکرده است).نوشتن مقالات متعدد تاریخی ، اجتماعی ، ، سیاسی و ادبی نزدیک به ۵۰۰ مقاله به زبان فارسی ، و پشتو در جراید و مجلات افغانستان ، پشاور ، کراچی ، کویته ، لاهور و تهران شامل : مجله کابل ، آریانا ، ساینس ، پشتون ژغ ، ژوندون ، طلوع افغان ، یغما ، اورینتل کالج ، مگزین لاهور وغیره  ادامه خواندن علامه عبدالحی حبیبی از نگاه دیگر : دکتر حمیدالله

بنشینیم، بیندیشیم و بر خیزیم : استاد پرتو نادری

    وقتی به فهرست دراز و خونین شهیدان قول اردوی 209 شاهین نگاه می کنیم، در می یابیم که نمی شود تنها به این یا آن ولایت به این یا آن قوم کشور تسلیت گفت، این جا تنها خون این قوم یا آن قوم ، خون این یا آن ولایت نیست که بر خاک ریخته است، انتحاری همه گان را یک سان نشانه گرفته است. این جا خون افغانستان است که جاری شده است. خون ها همه یک رنگ داشتند، رنگ سرخ . خون ها وقتی جاری شدند و چنان جویبارهایی با هم در آمیختند و یک جویبار بزرگ را ساختند ، دیگر نمی شد تمیز داد که خون تاجیک کجاست، خون پشتون کجاست، خون هزاره ، اوزبیک ، ترکمن، بلوچ، نورستانی و…. کجاست.
از همین جا به همه تفوق طلبان قومی و به همه فاشیستان قومی می خواهم بگویم، بیایید و رنگ خون قوم خود را جدا سازید!
خون ها از هر پیکری که بیرون می زد، یک رنگ داشت، همان رنگ سرخ. جوانان همه در کنارم هم به خاک افتادند. مانند کاجستان که یکی و یک بار همه کاج هایش فرو می ریزد برروی برخاک . چه می دانیم آنان هنگام نماز چه خلوصی در دل داشتند و با خدای خود چه خلوتی و راز و نیازی می کردند، چه می دانیم آنان درپشت میزهای غذا از چه آرزوهایی سخن می گفتند، سربازان عاشق به آینده های دور چگونه چشم دوخته بودند، نمی دانیم!
پیکرها در کنار هم افتاده بودند، پیکر بدخشانی در کنار پیکر ننگرهاری ، پیکر تخاری در کنار پیکری قندهار و هلمدی ، پیکر زابلی در کنار پیکر هراتی ، پیکر جوزجانی در کنار پیکر بغلانی و همین گونه پیکرها بدون وابسته گی قومی و چه های دیگر در کنار هم افتادند، دست های شان جدا از هم؛ اما خون های شان جاری و آمیخته با هم.
وقتی در مرگ این گونه در کنار همیم، وقتی دشمن همه گان را با یک تیر می کشد، گاهی از خود پرسیده ایم آنانی که بر می خیزند و در میان اقوام خط می کشند، مگر خود انتحاریان پشت پرده نیستند؟
آنانی که با فا شیزم قومی، با تفوق طلبی قومی، با تبعیض قومی، زبانی و مذهبی و چه های دیگر همه جا خط می کشند،عنکبوتانی اند که پیوسته در هوای شکار حقیر خود اند.
ادامه خواندن بنشینیم، بیندیشیم و بر خیزیم : استاد پرتو نادری

داشتن “هویت ملی” چرا ضرور است؟ : میرعنایت الله سادات

 پس از آن همه تقابل و رویارویی در جامعه ای ما، انسانهای با مواضع وتعلقات ازهم متفاوت در گذشته، اکنون پهلوی هم و در داخل یک سیستم دولتی قرار گرفته و میگویند که حالا مشترکأ برای وطن و مردم شان خدمت مینمایند. سوال مطرح میشود که:

آیا این چرخش، با انتباه از تجارب گذشته، یک تحول آگاهانه است؟ یا جبر روزگار؟ ویا ترس از آینده؟ ویا بمنظور مقابله با طالبان و حامیان آنها؟ آیا آنها در زیر فشاربین المللی حاضر به همکاری مشترک شده اند؟ و یا اینکه بر طبق پرسش اولی، واقعأ خود آنها از حوادث گذشته پند وعبرت گرفته اند؟ قابل سوال است که آیا آنها واقعأ حاضراند که بر تعلقات تخریش آور گذشته ای شان خط بطلان کشیده، هویت گروهی خودرا کنار بگذارند و بدور “هویت ملی” شان حلقه بزنند؟ اگر چنین است؟ باید آنها کدام راه و روش را در پیش گیرند؟ و از چه چیزها بپرهیزند؟ تا “روحیه ای ملی” خویش را بازیابند. جواب صادقانه به همه ای این سوالها ضرور بوده و چگونگی پاسخ هریک ازین افراد، مواضع آنها را در برابر وطن و مردم بازگو میکند. طبعی است که آمادگی بخاطر تحقق مشی ملی، نظر به درک، شعور و احساس هر انسان فرق مینماید و برای بالابردن سطح چنین آمادگی باید قضیه را به مباحثه گرفت تا عوامل بازدارنده، شناسایی شده بتوانند. بخاطر راه اندازی چنین مباحثه، لازم به نظر میرسد تا روی اصطلاح “هویت ملی” و مصطلحات متمم با آن (ملت، دولت ملی و ملی گرایی) توجه نموده و بصورت مشخص در مورد “هویت ملی افغانها” اندکی تـأمل و تعمق کرد.

1- “هویت ملی” چیست؟

در رابطه به شناخت از “هویت ملی” نظریات گوناگون ارائه میگردد که همه ای آنها در قالب دو مکتب فکری ذیل شناسایی میشوند:   طرفداران تیوری وراثت

(1): از نظر آنها، “هویت ملی” یک پدیده ای ازلی ودر خلقت انسانها نهفته بوده، میراثی و لایتغیر میباشد (2). چنین شیوه ای تفکر و شناخت از هویت ملی، سرلوحه ای درک نازی های المان را تشکیل میداد. آنها نژاد را پایه و اساس “هویت ملی” خود قرارداده و جاهلانه پروپاگند مینمودند که نژاد آرین از ازل و در خلقت خود، برتر از دیگران است.

طرفداران تیوری سازندگی ادامه خواندن داشتن “هویت ملی” چرا ضرور است؟ : میرعنایت الله سادات

عبدالمجید زابلی کی بود؟ : میـرعـنایـت الله سـادات

    یک هموطن عزیز ما در پاسخ به این سوال که “عبدالمجید زابلی کی بود”؟ مطالبی را اخیرآ در سایت وزین “آریانا افغانستان آنلاین” به نشر سپرده است که ایجاب تصحیح و باز نویسی را مینماید. زیرا توضیح واقعات تاریخی باید متکی به نقل قول های مستند و معتبر باشد. در رابطه به این که عبدالمجید زابلی یک متشبث آگاه و فعال بود، هیچ شکی وجود ندارد. اما به این سوال که او با کدام حمایت و چگونه صاحب آن همه ثروت های هنگفت شد؟ وسرنوشت آنهمه دارایی ها، امروز به کجا کشیده است؟ نباید مسکوت بود.

طبق نوشتۀ میرمحمد صدیق فرهنگ، زابلی یگانه تاجری نبود که در تآسیس صنایع عصری و گسترش تجارت کشور تلاش میورزید. فرهنگ درین ارتباط از اشخاصی دیگری نیز که درین عرصه کار میکردند و در عملیه صنعتی ساختن اقتصاد وطن شان، سهم مستقل داشتند، نام میبرد. (1)

مستقل بودن به این معنی است که آنها بیرون از محدودۀ تشبثات خصوصی شان، با کدام مقام متنفذ دولت، معاملات پشت پرده بخاطر اخذ امتیازات تجاری نداشتند. این تفاوت قابل دقت بوده و نباید از آن چشم پوشی کرد.

زابلی در عنفوان جوانی این فرصت را یافت که همراه با کاروان مالتجاره پدرش در مربوطات اتحاد شوروی سابق رفت و برگشت نموده و تجارب زیاد تجاری را کسب کند .پس از آنهمه رفت و آمد ها، بالاخره پای او به ماسکو کشیده شده و از امکانات تجاری در آنجا بهره مند گردید. بخصوص وقتی که دولت اتحاد شوری بخاطر مضیقه های اقتصادی، مجبور شده بود تا بخشهای کوچکی از تجارت و صنعت را در اختیار تاجران داخلی و خارجی قرار بدهد. زابلی نیز ازین فرصت نفع برد.

او مدت زیادی در آن شهر اقامت داشته و در همانجا میان او و سردارمحمد هاشم خان (سفیر آنوقت افغانستان در ماسکو) روابط تنگاتنگ بمیان آمد. همین روابط سبب شد که با برگشت هاشم خان بکابل، وی نیز زمینه را مساعد یافته و با اطمینان از حمایت هاشم خان، در اواخر سلطنت نادر خان به وطن برگشت. برای اقای زابلی در آن مقطع زمانی فرصت مساعد شده بود، تا در پرتو قدرت هاشم خان، دست به تآسیس تشبثات پرمنفعت تجاری، مالی و صنعتی بزند.

در پهلوی این حمایت شخصی، باید اضافه کرد که کمبود عواید نیز سبب میشد، تا دولت پالیسی خودرا در آنوقت بیشتر متمرکز به جمع آوری و افزایش عواید گمرکات نماید. مبتنی بر این پالیسی، تشویق تجارت در محراق خواست های دولت قرار داشت. زیرا با ارزیابی تجارب تلخ گذشته، نادر خان نمی خواست که اشتباه دولت امانی را تکرار نموده و با افزایش مالیات مواشی و زمین، متنفذین محلی را از خود براند.(2)

زابلی در ابتداء با مشارکت سرمایۀ دولتی یک شرکت سهامی را به سرمایۀ پنج ملیون افغانی بمیان آورد و سپس آن را در قالب “بانک ملی افغان” تغیرساختار داد.(3).

“با پیدایش بانک ملی افغان درسال 1933 به زودی قسمت اعظم معاملات تجارتی و سیستم مالی در تحت کنترول این بانک قرار گرفت. اقلامی که بالاثر احراز صلاحیت های بانک ملی افغان در انحصار آن قرار داده شد، عبارت اند از انحصار صدور قره قل، تورید شکر، پطرول، موتر و پرزه جات موتر بود.

همچنان خریداری های دولت به شمول طلا و نقره، با اخذ کمیشن از طریق همین بانک اجراء میشد .استفاده از معادن هم بدون اجازه و یا مشارکت بانک به کدام کمپنی داخلی و یا خارجی داده نمیشد. تا سالهای 1936/1937 به تعداد 40 شرکت تجارتی با سرمایۀ 90 ملیون افغانی در زیر رهبری بانک ملی افغان بمیان آمد. این سرمایه تا سالهای 1938/1939 به 292 ملیون افغانی ارتقاء یافت” .(4)

با آنکه دولت در سال 1939 سرمایه های خودرا از بانک ملی بیرون کرده و به سرمایه 200 ملیون افغانی بانک مرکزی را زیر نام “دافغانستان بانک” بناء نهاد، اما انحصار اقلام پرمنفعت وارداتی و صادراتی مانند سابق در اختیار بانک ملی افغان و شرکت های وابسته به آن باقی ماند. زابلی بخاطر حفظ این انحصارات، حمایت بعضی از اعضای قشر حاکم را با توزیع سهام بیشتر بانک به آنها، بدست میآورد .(5)  ادامه خواندن عبدالمجید زابلی کی بود؟ : میـرعـنایـت الله سـادات

فتح محمد فرقه مشر کی بود؟

 فتح محمّد در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی در قریه ی « منگسک » بهسود همزمان با روی کار آمدن  امیرحبیب الله خان ،  پا به دنیا گذاشت . پدرش غلام حسن بیک از خوانین و میر های سرشناس بهسود بود که به دربار حبیب الله خان راه داشت و در قطعه ی سراوس خدمت می کرد. غلام حسن بیک از طرفداران امان الله خان بود ، چنانچه از شرکت در توطئه ی علی احمد خان ، والی کابل برای براندازی سلطنت امان الله خود داری ورزید . 

 فتح محمّد خان تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش در مسجد و به شیوه ی سنّتی انجام داد و چند سال بعد در تعلیمگاه پیاده ی اردوی افغانستان آموزش نظامی دید . بعد از فرار امان الله خان و مسلّط شدن بچه ی سقّا در کابل ، فتح محمّد خان از پیشروی نیروهای سقوی به هزاره جات جلوگیری نمود و با بچه ی سقّا بیعت نکرد . او با سیّد احمد خان بچه ی شاهنور در کوتل اونی سپاه سقوی را متوقف ساخت و برای دفاع از امان الله خان دو هزار نفر داوطلب آماده ی جنگ ساخت و از ماه حمل (=  فروردین) تا سنبله ( = شهریور ) ۱۳۰۸ با سقوی ها جنگید و آنها را شکست داد . بعد از آن که محمّد نادر شاه به قدرت رسید به فتح محمّد خان درجه ی فرقه مشری ( = سرلشکری ) داد و بچه ی شاهنور را به درجه ی نایب سالاری مفتخر ساخت .  ادامه خواندن فتح محمد فرقه مشر کی بود؟

راه ترانزیتی و تجارتی لاجورد رسما با ارسال محموله‌های صادراتی از افغانستان توسط رییس جمهور غنی و نمایندگان پنج کشور عضو این مسیرافتتاح گردید. گزارشگر : سید مهدی علوی‌نژاد

 درهفته جاری دهلیز ترانزیتی و تجارتی راه لاجورد رسما با ارسال محموله‌های صادراتی از افغانستان توسط رییس جمهور غنی و نمایندگان پنج کشور عضو این مسیرافتتاح گردید.

ضیا دانش، استاد دانشگاه و از اعضای هیأت رسانه‌ای راه لاجورد، در این مورد  به خبرگزاری پیام آفتاب گفت ایجاد این مسیر ترانزیتی تجارتی از ابتکارات افغانستان به حساب می رود که بعد از مذاکرات متعدد، سرانجام در هفتمین اجلاس پروسه استانبول قلب آسیا به امضای مقامات کشورهای عضو رسید. 

وی تأکید نمود پیشینه راه لاجورد به ابتکار افغانستان طرح و با کشورهای ذی‌دخل در میان گذاشته شد که به عنوان یک طرح افغانی از سوی کشورهای منطقه مورد استقبال قرار گرفت. 

طرح راه لاجورد از آغاز تا اجرایی شدن 

ضیا دانش گفت اولین نشست تکنیکی گروه کاری روی طرح موافقت‌نامه همکاری‌های پنج‌جانبه راه لاجورد در تاریخ 24 عقرب 1393 در مقر وزارت امور خارجه کشور ترکمنستان دایر شد. سرانجام پس از چهار سال مذاکره بین کشورهای عضو، موافقت‌نامه بهره‌برداری از راه لاجورد میان وزیران امور خارجه کشورهای افغانستان، ترکمنستان، ترکیه، گرجستان و معاون اول شرکت‌های سهامی راه‌های آهن آذربایجان، در پایان هفتمین نشست همکاری‌های منطقه‌ای (ریکا) به امضا رسید. 

راه لاجورد در حقیقت احیای راه ابریشم قدیم بوده که قدمت آن به حدود 2000 سال قبل از میلاد برمی‌گردد و از این طریق و به صورت عمده، لاجورد و سایر سنگ‌های قیمتی افغانستان به کشورهای قفقاز، روسیه، بالکان، اروپا و شمال افریقا منتقل ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که از طریق راه لاجورد، کالاهای تجارتی سه تا چهار روز زودتر از سایر مسیرهای ترانزیتی به اروپا انتقال یافته و هزینه انتقال آن نیز حدود یک الی دو هزار دالر در هر موتر لاری(باری) کاهش خواهد یافت٬ می باشد. ادامه خواندن راه ترانزیتی و تجارتی لاجورد رسما با ارسال محموله‌های صادراتی از افغانستان توسط رییس جمهور غنی و نمایندگان پنج کشور عضو این مسیرافتتاح گردید. گزارشگر : سید مهدی علوی‌نژاد

یادی ازمبارزین آزادی خواه مردم افغانستان : جناب غلام حسن

 

 

 

انسانکه هویداست، دنیا غبار دختر شادروان میرغلام محمد غبار، پیشتاز و پایه گذارمبارزات ملی و دیموکراتیک دوران هفت و هشت شورا معروف به حرکت محمودی و غبار است . زنده یاد غبار ازدرون زندانهای مخوف که غول وزنجیر، قین و فانه، وجاگذاری گلوله های سرب داغ امر عادی بود، فریادهای آزادیخواهی، وطندوستی و دیموکراسی را که خود ازدرون جنبش مشروطه خواهی با خویشتن آورده بود، به مردم میرساند. فتح خان فرقه مشر دوست و همگام مبارزاتی و رفیق سال‌های در زندان ، جسد غبار رادر خانه خاک وداع کرد .

در همین مسیر شاد روان استاد زهما فتح را بخاک سپرد . بدینسان سه رفیق، سه راز دار اسرار نهان جنبش و حرکات آزادیخواهانه، استقلال طلبانه، و عدالت خواهی برای مردم زحمتکش و ستمکش یکی پس از دیگری در آغوش خاک رفتند . هرانچه ممکن بود با انتهای صداقت، کار مطالعه و تحقیق با قبول زندان و حتا فقر با انتهای صلابت و مناعت پذیرفتند، شاد روان و پر افتخار زیستند. درین یادداشت کوتاه دنیا رنج نهانی در سوزش است و آن درفش خون آلودبزمین افتاده و هزاران بازوان زخمی و خون چکان است . بر افراشته باد درفش آزادی! — Donia Gobar’s post: امروز هنوز ، در گذشت زمان احساس بیچارگی و غم عمیقی دلم را میفشارد . هنوز استعمار و استعمار گران و نوکران بی وجدان شان سرنوشت ملت محروم از حقوق انسانی ما را در میان دیوار های اغشته به خون و خیانت پلان و تصویب می‌کنند… اخبار روز و شب از وطن هنوز اخبار ظلم , بیقانونی , و تنهایی مردم زحمتکش افغانستان است که هیچ پشتیبان ندارند . هنوز میشنوم که دزدان خارجی و داخلی به آزادی معا دن مهم و گرانبهای خاک ما را از خود میدانند.. افغانستان که میتواند یکی از ثروتمند ترین ممالک گردد , مجبور به گدایی شده است ؛ هنوز روشنفکران راستکار از هر طرف تحت فشار قرار دارند ؛ حکومت خاین هنوز مشغول نفاق اندازی میان مردم و پا بوسی باداران شان بر قالین سرخ اغشته به خون مردم بیگناه و بیچاره پاکویی دارند! «اگر می توانستم آنجا باشم» هنوز خواب شرینی است و داغ سوزانی در دلم … حقیقت این است که من هرگز نخواهم ساکت بود و هم مصونیتی ندارم که حتی چند روزی آزاد در خاک محبوبم راه روم , انتقاد و مبارزه کنم , با مردم باشم و برای آزادی حقوق شان مثل یک انسان زن آزاد حرف زنم و عمل کنم . خائنین به آزادی و آرامی با اشاره ای مردم بیگناه را مخصوصا یک زن سالخورده و ازاده فکر و بدون پول و تنها را نا بود میتواند و آوازش را خاموش میتواند . من تا آنکه امکان داشته باشد آزادی فردی و آواز انسانی ام را از دست نخواهم داد !  

فتح محمد فرقه مشر                                                    علی محمد زهما

 

 

هنر افغانستان در عـرصـه تـاریـخ : نوشته استاد حـامـد نوید

شهر زریاسپه و چهار اسپ زرین
مظهری از مدنیت باختر باستان

 

شهر زریاسپه و چهار اسپ زرین
مظهری از مدنیت باختر باستان

خلاصه موضوع: (Abstract)

گنجینه آکسوس یا (آمودریا) که درموزیم برتانیاBritish Museum نگهداری میگردد درقرن نزدهم جمع آوری گردیده ویکی ازگرانبها ترین آثار تاریخی جهان است. یکتعداد قابل ملاحظه این آثار تاریخی زرین درقرن نزدهم ازافغانستان به موزیم ویکتوریا البرتVictoria Albert انگلستان انتقال یافت. درسال ۲۰۰۷ میلادی رئیس جمهورتاجکستان امامعلی رحمان به استناد یافته های باستان شناسان روسی که در تخت سنگین درجوار رود آمو انجام داده بودند، خواستدارحقوق تاریخی تاجکستان درگنجینه آکسوس گردید. درماه سپتمبر۲۰۱۳ موزیم برتانیا این خواهش رئیس جمهور تاجکستان را محترم شمرده و به دولت تاجکستان وعده داده تا نقلی ازین آثار زرین تاریخی را به موزیم ملی تاجکستان درهنگام اکمال کارساختمانی موزیم آنکشورخواهد فرستاد. اینجاب نگارنده این مضمون فکر میکنم که افغانستان نیزدرین رابطه حقوق تاریخی مهمی دارد که نباید فراموش گردد.

اکثر این پدیده های ناب تاریخی به اساس کاوشهای قانونی بدست نیامده و به گفته تاجران هندی وبخارایایی قبول گردیده که ازناحیه ای بنام تخت قواد درجواررود آمودرجنوب تاجکستان امروزی بدست آمده است ،اما این امکان که شاید این آثار تاریخی از بلخ یا منطقه دیگری در داخل خاک افغانستان بدست آمده باشد مد نظرگرفته نشده است. متأ سفانه سالهاست که فرهنگ غنی ومدنیت های پیشینه افغانستان ازطرف خاورشناسان غربی بجزعده معدودی اغماض گردیده وحقوق فرهنگی وتاریخی افغانستان تاکنون نظربه دلایل گوناگون، بخصوص کم توجهی خودما دررابطه با میراث های فرهنگی کشور نادیده گرفته میشود. ازینرو باید نگاهی به سابقه موضوع نموده وسپس نظری به مدنیت باستانی افغانستان بیاندازیم تا ا ین مطلب روشنی بیشتر بیابد.

نظری به سابقه تاریخی موضوع درقرن نزدهم: 

ادامه خواندن هنر افغانستان در عـرصـه تـاریـخ : نوشته استاد حـامـد نوید

ممانعت خشونت علیه زنان طبق دیدگاه اسلام : نور محمدی، دکتر غلام رضا

https://www.facebook.com/173552726536064/videos/198461220711881/UzpfSTEwMDAwMTcwOTk5ODU0MToxOTE3OTcxODE4MjY5Nzk5/

               لطفاٌ متن را تا آخر  بخوانید:

                           مقدمه

تاریخ نشان دهنده این است که خشونت علیه زنان از زمانهای طولانی در جوامع بشری مروج بوده است، در یونان باستان زنان از حق رأی محروم بودند و گاهی به خرید و فروش گذاشته می شدند. رسوم و عنعنات عصر جاهلیت زنان را پست می شمرد و زن بعد از وفات همسرش به مانند اموال به میراث می رفت. جاهلیت عرب به اندازه ای زن و دختر را پست می شمردند که هر گاه دختری در خانه آنها به دنیا می آمد تا مدتی خود را به دیگران از شرم نشان نمیدادند، دختران را زنده به گور می کردند و زن بیچاره ای که در خانه اش دختر به دنیا آمده بود با انواع خشونت ها روبرو بود.

خداوند در سوره نحل می فرماید: «زمانیکه به یکی از آنها مژده دهند که خانم تو دختر بدنیا آورده، (از شدت غم و حسرت) رخسارش سیاه شده و سخت دلتنگ و خشمگین می گردد.» (سوره نحل: آیه ۵۸)  همچنان در آیه دیگر می فرماید: «بخاطر مژده بدی که به او داده شده از قوم و قبیله خود (در جائیکه او را نبینند) پنهان میشود، (و به فکر میافتد که) آیا او (دخترک) را با قبول ننگ و ذلت نگهدارد و یا در خاک زنده به گورش کند؟ آگاه باشید که اینها (نسبت به دختران) چه بد فیصله می کنند.» (سوره نحل: آیه ۵۹)

ظهور اسلام چهره جدیدی از بشریت را جلوه گر شد، پیامبر در اولین اقدامات خویش زنده بگور نمودن دختران را غیر انسانی و اسلامی دانست، سیاه و سفید، زن و مرد را یکی دانسته و برتری را به تقوای الهی خلاصه نمود. آیات و احادیث زیادی موجود است که نشانگر توجه به زن به عنوان کسی که به گفته قرآن از جنس مرد آفریده شده است، می باشد. با مطالعه سیره پیامبر بزرگ اسلام متوجه خواهیم شد که ایشان نیز همواره با همسران خویش و دیگر زنان با مهر و عطوفت برخورد نموده و هیچ نمونه خشونت از جانب ایشان را در متون تاریخی شاهد نیستیم.

  1. بررسی متون دینی:

ادامه خواندن ممانعت خشونت علیه زنان طبق دیدگاه اسلام : نور محمدی، دکتر غلام رضا

تاریخ نشان میدهد که خشونت علیه زنان در جوامع مترقی و پیشرفته ریشه عمیق تر دارد.

   سه دختر خانواده ميرابال، پاتريا، مينروا و ماريا ترزا در سال های 1924، 1927 و 1935 م، درمنطقه یی که امروز در جمهوری دومينيکن ایالت سی باس ناميده مي شود، متولد شدند. هر سه تن آن ها تحصيلات متوسطه را به پايان رسانیده، مينروا و ماريا برای ادامه تحصيلات وارد دانشگاه شدند. هر سه خواهر و همسران شان درگير مبارزه با رژيم ” تراجيلو” Rafael Trujillo 1930-1961) بودند، و به رغم پيگرد ها و زندانی شدن های مکرر بازهم در فعاليت های سياسی عليه خود کامه گی های ” تراجيلو” اشتراک می کردند. در جنوری 1960 م، پاتريا رهبری جلسه یی را به عهده داشت که به تأسیس ” نهضت مقاومت سری” منجر گردید.

اوايل نوامبر، ” تراجيلو” اعلام کرد که دو مشکل اساسی او کليسا و خواهران ميرابال هستند. روز 25 نوامبر، هنگامی که خواهران ميرابال در مسير رفتن به ملاقات همسران زنداني شان بودند، در يک “حادثه رانندگی” کشته شدند. اين حادثه خشم و اعتراض عمومی را برانگيخت. قتل فجيع خواهران ميرابال در واقع رويدادی شد که به نهضت عمومی ضد تراجيلو کمک کرد، چنان که پس از گذشت يک سال ديکتاتوری تراجيلو سرنگون شد. خواهران ميرابال که به “پروانه های فراموش ناشدنی” تشبيه شده بودند، سمبول مقاومت ملی زنان دومينيکن تبديل شدند، آنچنان که در شعرها، آوازها و کتاب ها تقدير و تحسين می شدند. شرح زندگی و مبارزات آن ها، الهام بخش تأليف رومانی به نام ” درزمان پروانه ها” توسط “جوليا آموا زر” منجر گردید که همه جهانیان از این واقعه آگاه شدند. رومان مذکور، توصيف رنج ها و آلام خواهران میرابال درآخرين روزهای ديکتاتوری “تراجيلو” است.  ادامه خواندن تاریخ نشان میدهد که خشونت علیه زنان در جوامع مترقی و پیشرفته ریشه عمیق تر دارد.

معرفی کتاب جناب استاد حـامـد نـوید پژوهشگر٬ شاعر٬ نویسنده و محقق کشور بنام هنرافغانستان در عرصۀ تاریخ : از طرف پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی

 

              ریشۀ مـا ، ساقۀ مـا، برگ مـا 

              ذره ذره هستی ما ، مرگ ما 

               جمله را مدیون آن وآب وگلیم 

              وای اگر پیوندها را بگسلیم

                                                       ( شادروان رازق فانی)

استادسابق دانشکدۀ هنرهای زیبای کابل، نویسنده، شاعر، پژوهشگرآثار تاریخی، دوست گرامی ام  جناب حامدنوید، که لیسانس رادررشتۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل، وماستری خودرا درتاریخ هنروشناخت مکاتب هنری از یونیورستی نیویارک بدست آورده است، درراستای علایق پیگیرش درنگهداری پیوندمحکمش به فرهنگ وهنرباستانی وطن عزیزافغانستان، شعر مقبول شادروان رازق فانی راکه دربالانوشتم، درآثار، درکنفرانسهاودرپدیده های شعری وهنری اش وعلایقش به وطن تمثیل میکند، ونویدگرامی خدمت بزرگی رادرهمه ابعاد ایفامیکند. یادم هست نخستین بار یک اثروتابلوی رسامی اش را که یک زن منزوی ونادار وپریشان رابا کودک گرسنه اش در بغل، بامهارت پرافتاده ترسیم نموده بود، دریکی ازمحافل شام معنوی عرفان به حاضرین فرزانه وعلاقمندتعریف نمودم، اخیراٌ دوهفتۀ قبل دریک محفل با شکوه کمیتۀ علمی افغان اکادمی به معرفی مختصرهمین اثرتازه اش که به زبان فارسی جدیداٌ بچاپ رسیده است، پرداختم. اینک اولترازهمه چندسطری ازمقدمه ویادداشت نویسندۀ گرامی جناب نوید را ارائه میدهم :

«غنای فرهنگی عظیمی که درسر زمین ما در درازای تاریخ به مشاهده میرسد، مرابدان واداشت تابه نگارش کتاب(هنرافغانستان درعرصۀ تاریخ) بپردازم وآنرابه هموطنان نهایت عزیز، بخصوص نسل جوان افغان که درطول سه دهه جنگ از فرهنگ اصیل خود دورمانده وشاید ازتاریخ تمدن شکوهمند میهن خود آگاهی کامل نداشته باشند تقدیم نمایم، تاباشدکه مصدرخدمتی درین راه گردم .

وقتی ازغنامندی فرهنگ ومدنیت های باستانی ایکه درنشیب وفراز زمانه هادرافغانستان امروزی شکوفاشده صحبت بعمل می آید، مرادازظهور پی درپی مکتبهای هنری اصیلی میباشدکه درادوارمختلف تاریخ ایجادشده وبه دست هنرمندان این مرز وبوم خلق گردیده وپرورش یافته است…  ادامه خواندن معرفی کتاب جناب استاد حـامـد نـوید پژوهشگر٬ شاعر٬ نویسنده و محقق کشور بنام هنرافغانستان در عرصۀ تاریخ : از طرف پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی