آن بامداد سیاه ششم میزان ٬ خبر مرگ عاصی یکی از تکان دهنده ترین خبرهای تلخ در زنده‌گی من است. پرتو نادری

خبر مرگ عاصی یکی از تکان دهنده ترین خبرهای تلخ در زندهگی من است. من در آن هنگام در میکرورویان سوم درخانۀ پویا فاریابی زندهگی می کردم. در آن بامداد سیاه تا رادیو را روشن کردم، هفت بامداد بود که زندهیاد ارشادی خسرعاصی که در رادیو افغانستان کار می کرد خبرها را می خواند. شتابزده بود و هیجانی

خبرها که تمام شد، خبر شهادت عاصی را خواند. یک لحظه حس کردم که خانه تاریک شد، می گریستم، خانمم پرسید چه شده؟

گفتم :عاصی در انفجار یک راکت کشته شده است. چند روز پیش از ایران برگشته بود. لحظههایی گریستیم. نستوه هنوز کودک بود و عاصی را که گاهگاهی به خانه می آمد، می دید. او نیز می گریست، درخانۀ کوچک من همهگان گریه می کردند. رفتم به خانۀ استاد واصف باختری تا این خبر دردناک را برای او برسانم. از زینه های که بالا می رفتم ، این سخن سعدی در ذهنم می گشت: خبری دانی که دلی بیازارد، تو خاموش باشد تا دیگری بیارد؛ اما چارهیی نبود باید میرفتم. دروازۀ خانه را که تک تک کردم، خانم استاد دروازه را گشود، تنها این قدر گفتم استاد خانه است، اشکها هم چنان در چشم هایم بودند، دیدم که او هم می گرید. با صدای اندوهناکی گفت: باختری صاحب شب از این خبر آگاه شدند و رفتند. ادامه خواندن آن بامداد سیاه ششم میزان ٬ خبر مرگ عاصی یکی از تکان دهنده ترین خبرهای تلخ در زنده‌گی من است. پرتو نادری

عـمـران : “ایست قلبی کلمه”، چشم و گوش ادبیات و فلسفه (*)
در گذشت : نوشته میهن میلانی

عمران راتب، پژوهشگر پرتوان و اعجاب انگیز فلسفه و ادبیات، در سن 27  درگزشت٬  از قلم  مهین  میلانی  در نشریه ی فلسفیِخرمگس” چنین  میخوانیم.

خیلی به خود زحمت دادم به زبان گذشته بنویسم. عمران، در من حی و حاضر است. تمام قد. با آن نگاهی که معلوم نیست چه در آن است. با قیافه ای که نمی فهمی چه حسی را القاء می کند. با زبانی قاطع و بی بروبرگرد. با اتکاء به نفسی بسیار بلند قامت، با آن جثه ی کوچکش. گمان می بردی نصف او با این ابهت زیر خاک است. و باید با او زندگی کرده باشی تا آن تراماهای سراسر خون و آتش و جنگ در افغانستان و انزوای از خانواده و نتایج مرگبارِ همیشگیِ آن یعنی اندوه، دودلی، بی اعتمادی، ترس، و حس تنهائی دائمی یا به گفته ی خودش درماندگی را در او کشف کرده باشی. آنقدر اما دانش به عمران قدرت داده بود، همان گونه که در یونان ارتباط با قدرت در شخص سوژگیِ او را فرم می داد، وآنقدر دانشش در مقایسه با آنچه در اطرافیان ملاحظه می شود در مقیاسی وسیع بود تا عمران با درجه ی هوش و ذکاوت خارق العاده اش بداند که خود چه میزان با دیگران از این نظر متفاوت است. امری که گاهی می توانست هم چون خودشیفتگی نیز ظاهر شود. صریح بود. سرقت ادبی را بی ملاحظه طرح می کرد. بی دانشیِ یک استدلالِ چوبین را با پاتک های علمی و مستند برملا می ساخت. گوش و چشم جامعه بود. اساتید با سابقه و سالمند با وجود او دست به عصا راه می رفتند. می دانستند که کسی هست که سره را از ناسره تشخیص دهد و آن را بی مهابا عیان سازد. ادامه خواندن عـمـران : “ایست قلبی کلمه”، چشم و گوش ادبیات و فلسفه (*)
در گذشت : نوشته میهن میلانی

عمران راتب نویسنده ٬ پژهشگر و منتقد عرصه های ادبی و فلسفی کشور ناگان از میان ما رفت .

   عمران  راتب از پژوهشگران و منتقدان عرصه های فلسفه و ادبیات، نویسندۀ پرکار و منتقد نام دار  در میان جوانان  و روشنفکران کشور بود. او کم زیست و زیاد نوشت٬  مرحوم راتب در  عرصه  نویسندگی و پژوهش ادبی  و فلسفی  از جمله پر کار ترین  جوانان  عصر  خویش  بود.  متاسفانه  در اثر سکته  قلبی در کابل درگذشت  . از  مرحوم  راتب  مقالات متعددی در رسانه  های چاپی  افغانستان  نشر شده است.

سـایـت  ماریا  دارو  مرگ  نابهنگان  و جبران  ناپزیر  این  شایسته سالار  فرهنگ  وادب (عمران راتب ) را به خانواده محترمش و تمام  نویسندگان وشعرای افغانستان  تسلیت میگوید. مرگ او برای کشور ما یک ضایعه جبران  نا پذیر است

پیام تسلیت و زندگی نامه شادروان الحاج استاد عبدالغفور وفا : داکتر فیض الله ایماق

  با تآسف اطلاع گرفتیم که الحاج استاد عبدالغفور وفا هنرمند مشهور اندخوی، نسبت مریضی که عاید حالش گردیده بود، روز دوشنبه ۲۰ سنبلهٔ  سال  ۱۳۹۷ در زادگاهش  پدرود حیات  گفت .

انالله و انا الیه ٔ راجعون

بدین مناسبت، مراتب تسلیت و همدردی خویش را حضورفامیل گرامی این آواز خوان سابقه دار کشور، به خصوص برادر مرحومی الحاج عبد الصمد بای حکیمیار اندخویی و برادر زادهٔ

شان دیپلوم انجنیر صاحب عبدالاحد حکیمیار مقیم تورنتوی کانادا ، مولود وفا پسر و أقارب نزدیک شان هر یک حاجی محمد عظیم بای، استاد امان الله، عبد المجید اوزگین، انجنیر ذبیح الله، داکتر موسی و دیگران  تقدیم نموده، برای متوفی، بهشت برین و به باز مانده گان شان صبر جمیل  از بارگاه رب العزت تمنا داریم.

از طرف :

داکتر فیض الله ایماق، محقق و ژورنالیست سابقه دار کشور، امان معاشر ژورنالیست آزاد و استاد محمد اسحاق ثنا  شاعر و نویسندهٔ کشور.

زنده گی نامهٔ استاد عبدالغفور وفا  هنرمند محبوب کشور

الحاج استاد عبدالغفور وفا فرزند الحاج آستانه قل بای اندخویی ، در ماه جوزای سال  ۱۳۰۸ خورشیدی، در گذر الندی خانهٔ شهر اندخوی ولایت فاریاب چشم به جهان گشود. او تعلیمات  ابتدایی خویش  را در سال ۱۳۲۴ خورشیدی در ولسوالی اندخوی باتمام رسانیده، بعداً  تعلیمات  خود را در رشتهٔ بانگداری ادامه داد .

ادامه خواندن پیام تسلیت و زندگی نامه شادروان الحاج استاد عبدالغفور وفا : داکتر فیض الله ایماق

پیام خشمگین – از شاعر معاصر مـحترم مـختار دریـا

مختار دریا


در وطن جز خون و اتش دیده ی خونبار نیست
جز خروش هر یتیمی بر سر بازار نیست
نوجوانان وطن در خون خود غلتیده اند
این جنایتها بجز زان فرقه ی غدار نیست
سر جدا ازپیکر و دور ازبدن هر دست و پا
دیدن این جوی خون در جاده ها دشوار نیست ؟

ادامه خواندن پیام خشمگین – از شاعر معاصر مـحترم مـختار دریـا

سایـت مـاریـا دارو مراتب تسلیت خویش را برای بازماندگان و خانواده های شهدای سراسر افغانستان که در راه حـفـظ و امـنیـت کشور جانهای شیرین شان را ازدست داده اند٬ ابراز میدارد.

فلک بنگر چگونه کشورم سوخت
به ظلم ناروا بوم و برم سوخت
زبانه می کشد آتش ز هرسو
در این ماتم سرا خاک و درم سوخت
عزیزان سوختند در آتش جنگ   

  مرا از غم تمام پیکرم سوخت
گرفت دشمن در آخر انتقامش
غلامانش کنون خاکسترم سوخت
زده آتش به ملکم دشمن دین
درخت و جنگل و خشک و ترم سوخت
مجال زندگی از ما ربودند
غم و درد و الم ، بال و پرم سوخت
دمار از روزگار ما بر آمد
همه دار و ندار کشورم سوخت

شعر از

سید محمد نادر خرم

 

 

با درد و دریغ دانشمند بزرگ و مبارز راه عدالت و آزادی خواهی مردم افغانستان « استاد علی محمد زهما » دار فانی را وداع گفت.

اسـتاد علی محمد  زهما یکتن  از مبارزین  راه  عدالت و آزادی  خواهی  مردم  افغانستان بتاریخ  چهاردهم جولای  2018 در عالم  هجرت  در کشور اتریش  چشم  از جهان پوشید. استاد  زهما  در مبارزه  عدالت  خواهی علیه  حکومات مستبد سلامتی  خود را در زیر  چکمه  های  زندان  استبداد از دست  داد اما راه  مردم  و مبارزه را از  دست  نداد ٬  وی از  راه  قلم و سرودن اشعاردرد مردمش  را بیان  میکرد٬ چنانچه  گفته است:                                                              یک  شاخ  ارغوانم  مپندار بی  جهت – که زهر تارمویم صدقطره خون چکیده  است              « زهما»                                                                                                 این شخصیت  علمی ٬ فرهنگی ٬ تاریخ  دان و جامعه شناس ادیب ٬ شاعر  پرُ درد  صدها فرزند  وطن را  در دانشگاه  کابل  تدریس  نمود ومنحیث  یکتن از اعضای  فعال  اکادمی  علوم  افغنستان خدمات  ارزشمند  را انجام  داد . نام نیکویش را جاودانه ساخت٬ با  تاسف  که جسماٌ در میان  ما نیست.

سایت  ماریا دارو بدین وسیله برای خانواده  محترم شاد روان  زهما وتمام جامعه فرهنگی افغانستان  اظهار تسیلت میدارد.      

 

دخداى بخښلي استاد عبدالله خدمتگار بختاني غمجن ياد – لیکوال: م- اکبر کرگر

  نن دفبروري ۲۴ نيټه سهار مهال مې غمجن خبر تر سترگو شو چې استاد عبدالله بختانې خدمتگار صيب هم له دې فانې نړۍ سترگې پټې کړې . زه له هغه مهاله چې له کلي کابل ته راغلي وم له خداى بخښلي استاد سره مې بلدتيا پيدا شوې وه چې اوږده ماضي لري . استاد عبدالله خدمتگار لويه هستي وه . دهيواد دفرهنگ او تاريخ لويه هستي .

هغه دلوړو اخلاقو تقوى او تواضع لوړ او دنگ برج و . دهغه نشتون موږ ته دهيواد په فرهنگ او ادب کې لويه تشه را منځ ته کړه . الله دې مغفرت نصيب کړي . غواړم داستاد دوفات په مناسبت چې ماته په شخصي او ټولنيز لحاظ لويه ضايعه ده . خپلي خاطري او يادونې له تاسو سره شريکي کړم .

زه دلومړني ښوونځې په څلورم اويا پنځم ټولگي کې ووم چې دننگرهار اخبار به دکونړونو دمزار درې ته مزار نورگل لومړني ښوونځي اداري ته را تللو . ما داخبار له لوستلوسره نوي مينه پيدا کړي وه ۪  ادامه خواندن دخداى بخښلي استاد عبدالله خدمتگار بختاني غمجن ياد – لیکوال: م- اکبر کرگر

وفات مرحوم استاد عبدالرشید« ماشینی» سرنده نواز مشهور افغانستان را به خانواده مرحوم و تمام هنرمندان افغانستان تسلیت میگویم

آخرین دیدار ماشینی با فرزاد فرنود

آخرین  آرزوی  استاد ماشینی را  از صفحه  محترم  فرزاد فرنود  برای  شما  برگزیدم:                                                                                          براى ما گفته بود ( جور شوم برى تان رباب ميزنم سارنده اى مه خو طالبا شكستاند همو قدر كه برى بچيم در جنگ هاى كابل زير راكت هاى مجاهدين كشته شد گريه كده بودم همو قدر برى سارنديم هم گريه كدم سارنده اى مه اصل بود مه ده او عادت داشتم مثل او ده ديگه سارنده ها ساز زده نمى تانم مثلِ فرزندِ مه بود، ده تلويزيون ملى هم يكتا است برى ما حالى نميتن كه ساز بزنم، ) امروز آهنگِ ( خدا بُوَد يارت ) را شنيدم واقعن كه آغازِ آن پارچه اى ناب كه با ربابِ استاد ماشينى شروع ميشود محشر است. استاد ماشينى كه زمانى از خوشتيپ ترين مردهاى روزگارش بوده و ميانِ هنرمندان اورا ( الويس پرسلى ) مى گفتند ولى در اواخر عمرش مردِ ژوليده و خشره اى شده بود او در يكى از فيلم هاى مستندِ موسيقى افغانستان كه از سوى يك خبرنگارِ امريكايى ساخته شده است ديده مى شود كه در كوچه اى قصابى در شهرنو كابل دَمِ دكان هاى قصابى خريطه اى پلاستيكى مى فروشد. خيلى افسرده معلوم مى شود اصلن سر و وضعِ خرابى دارد شايد اندكى هم از خوشتيپى هاى زمانِ جوانى اش در او ديده نمى شود مثل گدا ها هر طرف مى رود تحقير مى شود. حتا در شروعِ حكومتِ وحدت ملى معاشِ باز نشسته گى اش را هم وزارات فرهنگ قطع كرده بود. ارزشِ هنر و هنرمند درين خرابكده همين منظره اى تراژيد را دارد كه در قامتِ بلند يك هنرمند مى رويد و پرورش ميابد و بلاخره با خودش در زير خاك مى بَرَد و گُم مى كند. متاسفانه اين ديدِ سرطانى را هم مردم ما هم دولت ما نسبت به فرهنگ و هنر دارند.

 

با تاسف باشندگان شریف کابل امروز باز درخون غرق اند.

در باب  وطن  گفتنی  بسیار دارم

از  دیدن خون ٬ مرغ دل  بریان  دارم

از بس که  خون بجای اشکم  جاریست 

                                  دامن  ز خون  دیده کی  پنهان دارم   « ماریا دارو»         

 به  گریه  این  کودک روزنامه فروش بنگرید که  از مرگ  حمتی  میگریزد

کی  باشد  وطن  از چنگ  ظلم آزاد شود

چشم  اهریمن  ز داشته  ما  خاک شود

هر کس  که  بما  چشم  طمع  میدوزد

سر پا وطنش  مانند  ما خاک  شود« ماریا دارو»

سایـت مـاریـا دارو مراتب تسلیت خویش را برای بازماندگان و خانواده های شهدای سراسر افغانستان که در راه حـفـظ و امـنیـت کشور جانهای شیرین شان را ازدست داده اند٬ ابراز میدارد.

فلک بنگر چگونه کشورم سوخت
به ظلم ناروا بوم و برم سوخت
زبانه می کشد آتش ز هرسو
در این ماتم سرا خاک و درم سوخت
عزیزان سوختند در آتش جنگ

ادامه خواندن سایـت مـاریـا دارو مراتب تسلیت خویش را برای بازماندگان و خانواده های شهدای سراسر افغانستان که در راه حـفـظ و امـنیـت کشور جانهای شیرین شان را ازدست داده اند٬ ابراز میدارد.

برگ سبز به نخستین سال وفات مرحومه بی بی فاطمه لطیفی : پروفیسور دکتور عبدالواسع لطیفی

همسرومادر و انسان فداکار فاطمه ز فرزانګیت یادګارها داریم

طلب مغفرت برایت ز ایزد یکتا  تامسیحا داریم

هنوز در فضای  مزارت این زمزمه شاعر انعکاس روحانی دارد

در اندیشه و خیالم  هر مصرع اش هزار تعبیر جاویدانی دارد

من همانم که در ایام حیات

بی شما صرف نکردم اوقات

ادامه خواندن برگ سبز به نخستین سال وفات مرحومه بی بی فاطمه لطیفی : پروفیسور دکتور عبدالواسع لطیفی

نانسی هچ دوپری محقق و پژوهشگر و افغانستان شناس امریکایی: وفات کرد.

نانسی هچ دوپری محقق و پژوهشگر و افغانستان شناس امریکایی در افغانستان بود او را می توان از بانوانی شجاع در حوزه ی پژوهش دانست و الگوی خوبی برای همه بانوان شجاع و قهرمان. دوپری در 1927م در نیویارک آمریکا چشم به جهان گشود و در جنوب هندوستان بزرگ شد. در 1962 م به افغانستان آمد و درین جا در نخستین دیدار با عبدالرحمن طرزی از سوی وی تحسین شد. نانسی پس از سفر های زیادی که در کشورهای مختلف به هدف تحصیل و پژوهش داشت باری هم به کشور چین سفر کرد و فرهنگ ان کشور به خصوص “بودیزم” را مطالعه کرد مطالعه ی مسیر بودیزم پای این بانوی جستجوگر را به افغانستان کشاند و کارش را در جهت پژوهش در مورد افغانستان آغاز کرد او پنج کتاب رهنما در این مورد نوشت که اولین کتابش در مورد بامیان و کتاب های دیگرش در مورد کابل، هرات و راهنمایی عمومی برای تمام افغانستان است. او عاشق افغانستان شده بود و در پی فهم بیشتر از تاریخ این سرزمین بود. به باور نانسی افغانستان یک کشور خوب است و افغان ها در هر جایی که باشند خوبی و توانایی نگهداری از ارزش های شان را دارند. این حرف او را دوست دارم چون این حرفش جان دارد، جانی که برای همه ی مان ارزش مند است و قابل پذیرش، “زمانی که شما میراث ها و ارزش های تان را دانستید هویت تان را می دانید ” بانو نانسی با وجود کهولت سن و ضعف پیری مشتاقانه در خدمت به تاریخ و فرهنگ افغانستان کار می کرد. که سرانجام با تمام فعالیت ها و زحمات شایانی که در کار و پژوهش در مورد افغانستان کشیده بود تا چهره ی دیگری از افغانستان برای جهانیان بسازد، بامداد امروز در یکی از شفاخانه ها در کابل درگذشت. روحش شاد و وجودش الگوی برای تمامی بانوان پرافتخار شرقی و غربی در حوزه ی پژوهش….. و سبز باد نام آنانی که به دنبال شگوفایی فرهنگی اند.

ادامه خواندن نانسی هچ دوپری محقق و پژوهشگر و افغانستان شناس امریکایی: وفات کرد.

خـوشحـال سـدوزی آواز خـوان مـعـروف کشور وفـات کرد

 علی شاه  معروف  به خوشحال سدوزی ، آوازخوانی را زمانی که شاگرد مکتب بود شروع کرد. او 13 سال داشت که اولين آهنگ خود را به زبان پشتو، در راديو افغانستان اجرا کرد. خوشحال، آموزش موسيقی را نزد استاد صوفی قربانعلی، مامای استاد سرآهنگ فرا گرفت.

آهنگهای معروف “سر سر پشته”، “برويد ای حريفان”، “سکينه مست و من مست سکينه”، از ساخته های خوشحال است که شادروان احمدظاهر، خانم هنگامه و ديگر آواز خوانان معروف اجرا کرده اند. وی  در  زمان  جنگهای  داخلی  وطن  را ترک کرد و درکشور  آلمان و در شهر هامبورگ زندگی می کرد.

ادامه خواندن خـوشحـال سـدوزی آواز خـوان مـعـروف کشور وفـات کرد

شیرغزنوی ی هنرمند محلی خوان کشور درگذشت.

 شیر غزنوی محلی خوان با استعداد وسابقه داررادیوتلویزیون ملی به اثرمریضی که داشت از جهان چشم پوشید و درزادگاه اش درغزنی به خاک سپرده شد.                                              شیرغزنوی در قریه حکیم سنایی ولايت غزنى تولد گردید. مکتب را تا صنف ششم در همانجا خواند و بعد به کابل آمد و شامل مکتب اقتصاد شد. سپس تحصیلات خود را تا صنف یازدهم در لیسه ابن سینا ادامه داد. بعد از فوت پدر، بنابر مشکلات خانوادگی نتوانست دروس خود را به پایان برساند، دوباره به غزنی رفت و به صفت تحویلدار ادارۀ مخابرات غزنی شامل کار شد.

ادامه خواندن شیرغزنوی ی هنرمند محلی خوان کشور درگذشت.

عفیف باختری؛ شـاعـر معـروف زبان پارسی دری در بـلخ جـهـان فانی را وداع کرد. :

    اسدالله عفیف باختری شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار ‌معاصر کشور، در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در بلخ زاده شد وبتاریخ   9/8 ثور 1396 خورشیدی، در بیمارستان ابوعلی سینای بلخی در شهر مزار شریف، مرکز بلخ، چشم از جهان پوشید.  شادروان باختری  دورۀ دانش‌آموزی را در لیسه باختر و آموزش‌های عالی را در پوهنځی زراعت پوهنتون  کابل پی گرفت.  وی پس از آن به ترتیب؛ به سمت‌های معلم در ادارۀ سوادآموزی بلخ و کارمند اداری انجمن نویسند‌گان بلخ و ادارۀ کُلّ امور فرهنگی و اجتماعی بخش های شمالی کشور کار کرد و از سال ۱۳۷۷ تا کنون در بخش فرهنگ و نشرات ادارۀ هلال احمربلخ کار می‌کرد. باختری، همچنین در سال ۱۳۸۱ مدیر مسوول نشریۀ «جهان نو» در بلخ، و در سال ۱۳۸۹ مدیر مسوول ماهنامه  «الف تا یا» بود .  از وی، پنج دفتر شعر به نام‌های «سنگ و ستاره» (بلخ، ۱۳۸۲)، «آوازهای خاکستری» (بلخ، ۱۳۸۳)، «من با زبان دریا» (کابل، ۱۳۸۶)، «با یک پیاله چای چطوری؟ عزیز من!» (کابل، ۱۳۸۶)، «صد غزل» ۱۳۹۱، به چاپ رسیده است.                                                                                          مرگ نا به هنگام عفیف باختری همه آن هایی را که عفیف را شناخته بودند شوکه کرد . چقدر زود جاودانه شد !

ادامه خواندن عفیف باختری؛ شـاعـر معـروف زبان پارسی دری در بـلخ جـهـان فانی را وداع کرد. :

نامه‌ء سرگردان سر باز بلخ، برای همسرش: سلام همسر عزیزم! : ملک ستیز

 این نامه را از بلخ می‌نویسم. از سرزمین مولانا، از خانهء کسی‌که شعر معروف‌اش پیام ارزش‌های بشریت را به‌بار آورد. «بیا تا قدر هم‌دیگر بدانیم». این نامهء واپسین من‌است. من امروز شهید می‌شوم. برادران خشم‌گینِ ما تصمیم گرفته‌اند تا ما را بکشند. نگران مباش، من تنها نیستم. ما بیش‌تر از ۵۵ سرباز هستیم که سلاخی می‌شویم. آخر ما باید دین برادری بزرگان خود را بپردازیم. راستی به مادرم چیزی نگویی. فقط بگو فرزندت مسافر شده، مسافر راه سرگردان و تا برگشتن‌اش زنده نخواهی بود. فراموش نکنی که آخرین بوسه را از میان گیسوان خاکستری پیشانی‌اش برداری. به کودکانم بگو پدر را کسانی‌ کشتند که نه دشمن بودند و نه دوست، برادر بودند. از این‌رو مرگ پدر، مرگ یک «دیوانه» است. یک مرگ احمقانه! دیوانه‌هایی که معنای زنده‌گی را ربوده‌اند، یک‌باره همه‌چیز را به‌هم زدند. به‌هرکسی که نفس می‌کشید، شلیک کردند. آن‌ها سینهء پدر را شکافتند. ای‌کاش در سنگر شهید می‌شدم. ای‌کاش درفش میهن را در دست می‌داشتم و خونم باغچهء باغ ما را آب‌یاری می‌کرد و درختان سیب باغچهء ما شگوفه می‌کردند و رنگین می‌شدند و هر باری‌که بچه‌های‌ما بر درختان سیب بالا می‌شدند، رگ‌های خونین درخت را می‌دیدند و مرا در آغوش می‌کشیدند.

عزیزم،  

ادامه خواندن نامه‌ء سرگردان سر باز بلخ، برای همسرش: سلام همسر عزیزم! : ملک ستیز

مـراتـب تـسلیت به خـانـواده شـادروان شنـبـلی!!

با تأسف اطلاع يافتیم که سلطانعلی شنبلی یکـتـن از همکاران  اسبق  رادیو تلویزیون ملی افغانستان  به تاريخ هشتم ماه اپريل « 2017 » در تورنتوی کانادا چشم از جهان بست.
                     انا الله و انا اليه راجعون.
آقای شنبلی مدت  طولانی  در بخش های  مختلف  رادیو تلویزیون  مــلی  افغانستان  ایفای  خدمت  نمود  وی  از جمله  همکاران پر تلاش  در امور یومیه بود و با روش  و اخلاق  حمیده با تمام  پرسنل  رادیو تلویزیون پیش آمد ٬ داشت . سالهای هجرت مديريت مسؤل نشريه “انديشهء نو” را در کانادا به عهده داشت و هفته  وار آنرا به نشر می سپرد.
روان آقای شنبلی را شاد ميخواهیم  و برای خانواده و نزديکان و همکارانش صبر جميل طلب ميکنیم از طرف : سایت  ماریا دارو

درســوگ مــرحــوم جــلال نـورانـی : اسـحـق ثـنـا

با کمال تاسف اطلاع یافتم که نویسنده٬ ژورنالیست و طنزنویس شهیر کشور ما جناب جلال نورانی ازین جهان فانی چشم بسته و به سوی ابدیت شتافته است. من ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم نورانی هاکذا به جامعه فرهنگی کشور مان٬ وفات این شخصیت سترگ را یک ضایعه‌ی بزرگ میدانم.
یادآوری: محترم جلال نورانی را از سالیان زیاد٬ خصوصاْ از زمانیکه رییس روزنامه‌ی انیس٬ رییس تالیف و ترجمه وزارت معارف٬ مدیر مجله‌ی ژوندون و از وقتی که با جریده‌ی ترجمان که به مدیریت دانشمند گرامی دوست دیرینه ام مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی منحیث شاگرد همکاری داشت٬ میشناختم.
او انسان مهربان٬ نویسنده‌ی پرتلاش بود٬ چنانکه این سخن از آثار نشر شده و اثار چاپ ناشده‌ی او پیداست. روحش شاد و یادش گرامی باد.
این هم مرثیه‌ی کوتاه که درین باره سرده ام تقدیم است:
 
در سوگ مرحوم جلال نورانی
 
خون بریز ای دیده یار مهربان از دست رفت
آن جلال مجلس آرا٬ نکته دان از دست رفت
باغبان در گریه آی و اشک غم از دیده ریز
شد بهار از بلبلان یک نغمه خوان از دست رفت
آنکه با طنزش به لب ها خنده‌ ها میداد او
حسرتا از بین ما این خوش بیان از دست رفت
تا قلم در دست بودش درد مردم می نوشت
مهربان جمله بود و مهربان از دست رفت
بلیل بزم سخن بودش به الفاظ فصیح
این بهار آمد که او از بوستان از دست رفت
مختصر وصفش نمی گردد به حرفِ مختصر
چون که بودش نام او وِرد زبان از دست رفت
 
اسحاق ثنا
ونکوور – کانادا
 
۲۹ مارچ ۲۰۱۷

تسلیت مرگ دانشمند فرهنگی٬ طنز نویس چیره دست شاد روان نورانی« جلال نورانی، دیگر طنز نمی نویسد! » : پرتو نادری

چه دردناک است که ناگهان نگاهایت روی سطرهای می‌دوند و در پایان در می یابی که دوستی خاموش شده و بعد قطره قطره لغزش داغ اشک‌هایی را روی گونه‌هایت احساس می‌کنی.

امروز دوشنبه بیست و هفتم مارچ 2017 برابر باهفتم حمل 1396 خورشیدی نگاه‌های من همین‌گونه روی سطرهای خبر خاموشی طنز نویس، نمایش‌نامه نویس و پژوهشگر ادبی کشور جلال نورانی دوید، چنان کودکی پا برهنه‌یی که از خط قوغ آتش بگذرد!

روانت شاد باد! چه نا به هنگام تکاور زنده‌گی به آن سوی دیوار شکستۀ مرگ جهاندی!

چند سال پیش در پیوند به چگونه‌گی طنز نویسی افغانستان چیزی نوشته بودم و این سطرها در پیوند به جای‌گاه طنز نویسی نورانی شکل گرفته بودند.

***   ادامه خواندن تسلیت مرگ دانشمند فرهنگی٬ طنز نویس چیره دست شاد روان نورانی« جلال نورانی، دیگر طنز نمی نویسد! » : پرتو نادری

اعـلان فـوتـی٬ شـادروان عبـدالحـکیـم غـیـاثــی

 عالیه قدیری مادر، مژگان غیاثی همسر، سهیلا رحیم عزیز و شکیلا عابر خواهران٬ نیلاب غیاثی دختر، فهیم غیاثی پسر٬ میرعبدالرحیم عزیز شوهر خواهر ٬ مینا فضلی خشو ٬ یما عزیز، سحر عزیز رفوگران، عمر عابر و لمر عابر خواهر زاده ها

بی بی حاجی ماه گل نقشبندی، بی بی جاجی  نسرین حبیبی، رویا سلیمی، شیما رحیمی، شیلا علیم و شهلا رشاد عمه ها ٬ احمد  شاه حیدر و داوود حیدر پسران عمه، ذکیه برومند، رحیمه حیدر و لیلماه میرزی دختران عمه٬ مرسل احمد و مهریه سلیمی خاشنه ها ٬ احمد بکتاش فضلی، احمد سروش فضلی و عصمت الله عظیمی خُسر بره ها

نسبت وفات عبدالحکیم غیاثی به اطلاع دوستان رسانیده میشود  که جنازۀ آن مرحومی به تاریخ 6 مارچ روز دوشنبه به ساعت یک (1) بعد از ظهر در

     National Funeral Home

7482 Lee Highway, Falls Church, VA 22042

به خاک سپرده میشود.

فاتحۀ مردانه و زنانه از ساعت  3 الی 5 بعد از ظهر همان روز در                           

Royal Banquet Hall, 6355 Rolling Road

Springfield, VA 22152

برگزار میشود.

إنا لله وإنا إليه راجعون

***

نــوت : سایت  ماریا دارو  مراتب  تسلیت  خودرا نسبت این  ضایعه بزرگ  به  تمام خانواده محترم غیاثی  ابراز  میکند و ازخداوند جلیل  برای  متوفی  بهشت برین وبرای فامیلش صبر جمیل میخواهد.

پـاکستـان قـاتـل شـهـیـد مجـروح : عـبـدالــواحــد ســادات

امروز (۱۲) فبروری مصادف به بیست وهشتمین سالروز شهادت پوهاند سید بهاالدین مجروح میباشد، در این روز این دانشمند بزرگ، فیلسوف واستاد سابق پوهنتون کابل “بجرم” بلند کردن خواست ونظر مهاجران مقیم پاکستان در رابطه به آینده کشور شان، بدستور آی اس آی  توسط تنظیم های افراطی افغانی (زیادترین اتهام متوجه حزب اسلامی حکمتیاربود) در سال (1۹۸۹م) مظلومانه به شهادت رسید .(روحش شاد و نفرین باد بر قاتلان سفاک آن)                   پوهاند فقید مجروح در زمره محدود روشنفکران مخالف دولت وقت بود که با درک از حساسیت زمان، سوال  چگونگی برخورد با افغانستان بعد ازخروج قوای نظامی اتحادشوروی را مطرح ونظر خواهی را در میان مهاجران افغان براه انداخت. نتیجۀ نظر خواهی، این حقیقت را برملا ساخت که تنظیم های جهادی با کمترین رای، مورد تأیید مردم قرار ندارند ومعلومدار این فیصدی ناچیز رای، به مذاق آی اس آی و افراطیون تنظیمی برابر نبود . ادامه خواندن پـاکستـان قـاتـل شـهـیـد مجـروح : عـبـدالــواحــد ســادات

بارق شفیعی، آن تاک نشان شعر مدرن افغانستان، لب از سخن فرو بست! … پـرتـو نـادری

   به سلسۀ بررسی شعر شاعران معاصر افغانستان، باری چیزی نوشته بودم در پیوند به آن ستاک دار شعر سیاسی کشور که پاره یی آن را این جا گذاشتم. یادم می آید در روزگار دانشجویی غرفه به غرفۀ کتاب فروشی های کابل سرگردان بودم تا ستاک بارق شفیعی را بیابم. یافتم و خواندم، شور سیاست داشت و پرخاش و اعتراض و هوای دیگرگونی نظام. من از همان روزگار با بارق شفیعی آشنا شدم و اما تا این دم که خبر خاموشی او را شنیدم، هرگز از نزدیک ندیده بودم اش. هر چند او به حزبی تعلق داشت که من از آن نفرت داشتم؛ اما نمی دانم چرا همیشه دلم می خواست ک بارق از حزب جدا باشد. با این حال بارق بعد از هفت ثور برای من کس دیگری بود تا آن بارقی که روزها درجست و جوی کتاب اش بودم. امروز هم این سطرها را برای یک شاعر و نویسنده و روزنامه نگار نوشته ام، روان اش شاد باد! ادامه خواندن بارق شفیعی، آن تاک نشان شعر مدرن افغانستان، لب از سخن فرو بست! … پـرتـو نـادری

مرورکوتاهی بر زندگینامه و وفات مرحوم کریم روهینا نطاق ورزیده رادیو و تلویزیون افغانستان : زلمی رزمی

عبدالکریم روهینا در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی درمنطقه ده افغانان شهرکابل متولد شد و تحصیلاتش را درمکتب استقلال به پایان رسانیده است. روهینا بیست سال عمرداشت که ماموریت دولت را از همکاری با ریاست تدریسات ثانوی وزارت معارف آغاز و حدود سی سال تمام در ارگان های مختلف دولتی مثل مدیریت مسوول مجله “پشتون ژغ”، مدیریت اخبار رادیو، مدیریت عمومی برنامه های رادیو، معاون روزنامه “انیس” مدیریت مسوول مجله “ژوندن”، معاون روزنامه “اصلاح” وغیره دوام داد.  روهینا همچنان به سبب تسلط فراوان درفن گویندگی سالهای زیادی به گویندگی در رادیو مشغول بود و گویندگی برنامه های مختلف رادیو و تلویزیون و مخصوصا برنامه های بخش خبری ، سرود هستی و هنر و زندگی را برعهده داشت.

او همچنان آثار و نوشته های تحقیقی، داستان و طنز های انتقادی فراوانی دارد. رساله ی “فن نطاقی” و کتاب “در باره محی الدین انیس” ازجمله تالیفات ارزشمند وی است که از سوی کانون ژورنالیستان افغانستان به چاپ رسیده است.

ادامه خواندن مرورکوتاهی بر زندگینامه و وفات مرحوم کریم روهینا نطاق ورزیده رادیو و تلویزیون افغانستان : زلمی رزمی