اندوهی در دلم شور میزد و همه چیز در نظرم کسالت آور میآمد، کنار پنجره رفتم تا به بیرون نگاه کنم، فضا خاکستری رنگ بود. پنداشتم که هوا بر دوش درختان سنگینی میکند .مردم چنان مورچهگانی در رفت و آمد بودند و حس کردم که همه شان گرسنه اند.
دلتنگ شدم. از کنار پنجره برگشتم و در گوشۀ اتاق چشمم به گلستان سعدی افتاد. یادم آمد که روزی آن را دوستی برایم هدیه داده بود.
گلستان را برداشتم. خواستم لحظههایی با آن سرگرم شوم. گشودمش و چشمم به این حکایت افتاد: «هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی ازگردش آسمان در هم نکشیده؛ مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پایپوش نداشتم، به جامع کوفه در آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بیکفشی خود صبر کردم»
با سقوط دولت در پانزدهم اگست خلاى سياسى و حقوقى در افغانستان ايجاد گرديده است ، تسلط گروه طالبان بقول خودشان از راه « تغلب » ، با زور و در نتیجه یک معامله مرموز و پیچیده استخباراتی و به کمک پاکستان ، مشروعيت داخلى و خارجى را ايجاد نكرده است .
بعد از بيست و سه روز با نشر اعلاميه از ادرس « امارت اسلامى افغانستان » )( نه امیر که شک بر انگیز است ) فهرست ( ٣٣ ) تن بحيث سرپرست رياست الوزرا ، وزارت ها و معينان اعلام گرديد ، تا برطبق اعلاميه به « حقوق قانونى ، اقتصادى و اجتماعى ملت » رسيدگى گردد .
بدينترتيب خلاى بزرگ حقوقى كماكان رفع نگرديده است ، در اعلاميه « حقوق قانونى » ذكر گرديده و اما در مورد سرنوشت قوانين افغانستان هيچ صراحت وجود ندارد .
اشكار است كه تحريك اسلامى طالبان در مضيقه خاص ناشى از فشار جامعه جهانى ، متحدان منطقوى و حتى حامى اصلى شان پاكستان قراردارند .
اكنون بزرگترين مشكل در برابر طالبان اين است كه :
– صدور اعلامیه مبنی بر تعیینات از نام امارت اسلامی افغانستان و همچنان ایجاد وزارت جدید « دعوت و ارشاد ، امر بالمعروف و نهی المنکر » مبین این پیام به افغانان و جهانیان است که امارت اسلامی در افغانستان برقرار و شریعت من دراوردی طالبان تطبیق میگردد .
هزاران دریغ و درد که شکست های پیهم جگرسوز هرگز شکست ما را نشکست و حالا هم از شکسته ترین ملت های جهان هستیم. حال پرسش این است که ما پس از این قادر خواهیم بود و یا فرصت و مجالی برای ما موجود است که بتوان با کوله بار های سنگین برپشت عبور از کوه و کتل گوره راهان، براین همه شکست های پیهم غلبه حاصل کرد یا این که نه فرصت ها پایان یافته و چالش ها چنان بر فرصت ها غلبه کرده که اندک ترین تبدیلی چالش ها به فرصت ها را ناممکن ساخته و حتا هر نوع رسیدن مسیحا دمی را هم نا ممکن ساخته است. بنابراین حال باید دست بر سر دست نهاد و منتظر ماند تا به تعبیری از پردهء غیب چه ها می رسد. یا اینکه نه، “هردم از این باغ بری می رسد – تازه تر و تازه تری می رسد”
هرچند این شکست ها علل و عوامل زیاد داخلی و خارجی دارد؛ اما شکستی را که از سوی پاکستان متحمل شده ایم؛ سنگین ترین و فاجعه بارترین و اندوه بارترین شکست بوده است و از آن می توان به عنوان شکست شکست ها و یا بزرگ ترین شکست تاریخی یاد کرد که در عقب این شکست تاریخی، تنها ضرب شصت نظامیان پاکستانی سنگینی نمی کند؛ بلکه ده ها و حتا صدها علل و عوامل داخلی نیز دارد که بر علل و عوامل خارجی آن چربی می کند.
یکی از ترفند های امپریالیسم فرار دادن مغز ها از کشور های جهان سوم است تا ورشکستهگی علمی، فکری و مطالعاتی و روشنگری را بار آورد. ورنه جنگ را بالای کی کند و ویرانی را بالای کی کند…؟ گر چی متأسفانه در افغانستان ما نود درصد تحصیل کرده ها هم مخربین وطن خود هستند اما اگر سطح آگاهی بلند می بود امروز وطن ما چنین می شد؟ تحصیل یافته های عالی ما رحیم وردک اول نمرهی عمومی تحصیلات دانشگاه نظامی آمریکا، ارکان حرب و وزیر دفاع و ستر جنرال، اما ویرانگر و بند برق پران مشهور سروبی و ماهیپر که چمن و قلم دو جهادی بی سواد اما با احساس مانع کار او شدند و بعد ها پاکستان یکی یا هر دوی آنان را شهید ساخت. گلب الدین حکمتیار را که همه می شناسیم، سر انجام کنفدریشن پاکستان را پیروز ساخت، شهنواز تڼۍ که وطن و شهر کابل و شهریان کابل را بمبارد کرد. غنی کرزی را دیدیم.
برخی رهبران و نخبه های دیگر اقوام را خدا شرمانده که که دنبال این خیانت کاران روان بودند و قدر خود را نشناختند و مفتون ظواهر شدند. ورنه هیچ کدام اقدام عمدی برای ویرانی وطن یا فروش ناموس وطن نه کرده اند…متباقی را بهتر از منی نادان می دانید. گاهی فکر می کنی که حتا زمان هم برای نوشتن های تو کافی نه
هرچند خیانت ها و دزدی ها و جنایت های غنی در افغانستان آنقدر آفتابی شده است که پرداختن به آن نیاز به نوشتن ” مثنوی هفت من” ی دارد. بنابراین دشوار است تا در یک مقالهء کوتاه به خیانت ها و جنایت های غنی از زمان به قدرت رسیدنش تا زمان فرار زبونانه و نهایت ذلیلانهء او پرداخته شود. غنی در مدت زمامداری خود آنقدر به منافع ملی و وحدت ملی و اقتدار ملی جفا و خیانت های آفتابی کرد که از چشم فرد فرد مردم این سرزمین پنهان نیست. باتاسف که او بیشتر خیانت ها و جنایت های خود را خواست تا در زیر ردای قومیت پنهان کند تا با آلوده ساختن دامان پاک یک قوم سلحشور و با عزت این کشور به اهداف ضد انسانی و ضد قومی و ضد ملی و اسلامی خود برسد. او در حالی در مدت زمامداری خود قومی عمل کرد و در سکوی انحصار تمکین کرد که بیشتر از همه جفا در حق پشتون ها را روا داشت. از همین رو می خواستم که عنوان را ” غنی نمادی از خیانت و جنایت و لکهء ننگی بر دامان پشتون ها” برگزینم و اما بخاطر حرمت گذاشتن بر قوم غیور و وطن دوست افغانستان آنهم بخاطر ایجاد سوء تفاهم از نوشتن و انتخاب آن خودداری نمودم.
با زندگی رفتن و آزاده و سرافراز نگریستن، کار دشواریی ست. او اما بالا بلند رفت. چه سخت است که هنوز منتظری که بگویند: دروغ بود!
من با آن قلمآشنا در درون و پندار، وجوهی مشترک بیشماری داشتم که سرنوشت رایگانم داده بود! کوچک که بودم چشمم صدمه دید و نور چشمِ چپم خیره تر شد. در هفته نامهی که با هم کار میکردیم، عینک نمیگذاشتم، دشتی اما میگذاشت. چشمهای مان با همه عیب، خیلی خوب و نیکو میدیدند و خوش میخواندند. آنروزگار شنیدم که پدر ، ویرا از چوب شکنی معاف و کار برادر دیگر را زیاد تر ساخته بود. آن بزرگوار گفته بود که به چشم فهیم صدمه نرسد! پدرم مرا هم روزی از بازی با چوب، منع کرده و گفته بود: آن چشم را محافظت کن!
از قضا موقعیت جغرافیائی ومنابع سرشارطبعی وطن ما در طول تاریخ توجه لاشخوران، دزدان وچپاولگران جهانی را به خود معطوف ساخته است.
تا قبل ازظهور و تشکیل اتحاد جماهیرشوروی، ممالک جهان توسط شاهان، امیران، دزدان دریائی، جمهوری های قلابی، استعماریون، ملاکین وبرده فروشان اداره میگردید. این لاشخوران سرتقسیم ثروت وبازارهای تجارتی باهم می جنگیدند ومیلیون ها انسان بیگناه را قصابی میکردند که فتوحات اسلامی، مقدونی ها، چنگیزی ها، تیمورلنگ ها، جنگهای سی ساله اروپا، جنگهای مسلمانها وعیسوی ها ( جنگهای صلیبی )، جنگ جهانی اول ودوم شاهد مدعای ماست.
با تاسیس اتحاد شوروی قوانینی درجهت تعیین سرنوشت ملتها، حقوق بشر، تساوی حقوق زن ومرد، تساوی دستمزد زن ومرد، حق اشتراک زنها درانتخابات ودیگر قوانین مدنی جهت اعمار یک جامعه عادلانه ومبارزه جهت استقرارصلح دایمی درجهان دردستور کار روزقرارگرفت. با اینهمه اقدامات ماسک ازچهره ضد بشری امپریالستی واستعماری دورساخته شد وامپریالیستها مجبورشدند تا غرض جلوگیری ازانقلابات مردمی در ممالک شان اکثراین قوانین راازاتحادشوروی وام گیرند ودرجنگ سرد در تبلیغات شان ازحربه به اصطلاح دیموکراسی وحقوق بشر استفاده نمایند.
من یک کودک از افغانستان هستم که بیست سال میشود شما ان کشور را به آتش کشیدید تا اطفال شما آرام باشند.یکگروه از طبیبان حاذق را توظیف نماتیید که از افغانستان تنها خون من واز کشورهای شما تمام کودکان واطفال خود تان را معاینه کنند که چی فرقی دارند…؟
عکس من را ببنید؛ من را اسیر ان پنجیره ء طالبان ساختید . من میخواهم با برادران و خواهران افغانستانی ام را در خون و اتش کشیدید و برادران مارا ازآسمان ها توسط طیارات به زمین پرتاب کردید و چندتای شان در ماشین های طیاره های تان کوفته شدند آنها چی تفاوت با جوانان شما داشتند…. چطور وجدان های تان خواب تان داند….من از شما میخواهم که این پنجیره زندان را از روی خواهران وبرادران افغانستانیم بردارید . ما میخواهیم مثل اطفال شما هر طرفی برویم و پنجیره در روی ما نباشد. من اینجا بانو ترامپ یاد نکردم چونکه بزرگان میگویند از ترامپ گلهیی نیست و ……پس شما جواب مرا بدهید . راحیل
متن انگلیسی را نیز بخوانید.
The Queen of England, Mrs. Obama, Mrs. Bush and Mrs. Biden: I am a child from Afghanistan who you set on fire fo
(کاکا عمر خیلی توهین بزرگ برای تمامی هموطنان مهاجرم که از ترسی برادران غضب شما آواره گشته کردی ،)
سلام کاکا جان اسم من ذکی بود نوزده سال عمر داشتم !
من متولد در یک جغرافیای بنام افغانستان شدم از طفلیت گوشم با صدا هایی انفجار و بم های انتحاری برادران شما آشنا شد ،
صد ها و هزاران نفر را در آن جهنمی بنام وطن را دیدم که بدست بردارن شما قطعه قطعه شدند . همواره میپرسیدم که این ها از ما چی میخواهند ؟؟؟
میگفتند باید شریعت را قبول و عمل کنیم !!
وقتی بزرگتر شدم رفتم دنبال دین و شریعت دیدم آن چیزی نیست که شما در پی اش استید !!! دین انتخاب فردی است نی جبری ، حالا بماند من دیگر با دینی شما کار ندارم!
من نزدی خالقم رسیدم ،
با ما مهربانی از من پرسید چرا به این روز و حال اوفتادی جوان؟ چرا استخوان های خود را بدستی خود خورد کردی؟
گفتم یا رب من از دستی تجاران و غولادن دین بسطوح آمده بودم !
با انفاذ نخستين قانون اساسى و تاسيس اولين دولت ملى در كشور ، پرچم سه رنگ ملى به اساس تصويب لويه جرگه توسط شاه امان اله فقيد ، اين شاخص ترين نماد استقلال ، ازادى و ترقى افغانستان برافراشته گرديد و طى قريب به اين یک قرن فقط در مقاطع بسيار كوتاه هميشه بيرق سه رنگ ملى احترام گرديده و رسميت داشته است .
البته در دهه نود ميلادى و انارشى تنظيمى و استبداد طالبان ( دولت اسلامى و امارت اسلامى ) نيز درفش سه رنگ ملى وجود نداشت و متاسفانه بدون درس از گذشته عبرتناك ، تا كنون نيز عده يى از منسوبان انان ، سر دشمنى با بيرق سه رنگ ملى دارند و ميخواهند ، درفش تنظيمى و گروهى خود را
ماجرای کنون افغانستان برمی گردد به دشمنی خاص دول استعمارگر و خاصیت انتقام جویانه آن.
بطور مثال ؛ پایین کردن بزرگترین بیرق ملی افغانستان که تعریف از حوادث تاریخی کشور میباشد و بر فراز تپه وزیر محمد اکبر خان غازی در اهتزاز بود؛ در اولین روز حاکمیت طالبان در شهر کابل بتاریخ ۲۵ اسد ۱۴۰۰ خورشیدی یک تصادف نیست ؛ بلکه نمونه از انتقام گیری انگلیس توسط نوکرانشان میباشد.
وزیر محمد اکبر خان غازی شخصیت ملی و وطن دوست کشور ما مکناتن سر قوماندان قوای انگلیس را در جنگ اول افغان و انگلیس ( ۱۸۳۸ الی ۱۸۴۲ ) بقتل رسانیده بود.
انگلیسیها در زمانیکه ابرقدرت جهان بودند ؛ سه بار شکست خود را در برابر کشور ما تجربه کرده بودند و از یاد نبرده است.
در کتاب بیدارگر عصر چاپ نخست اثر استاد محترم فضل الرحمن فاضل درباره انتقام جویی انگلیس از مرحوم سید جمال الدین افغانی ؛ در صفحه ( ۲۱۲) از قول محمود طرزی چنین نگاشته است:« …. زمانی که مریضی سید جمال الدین افغانی تشخیص و عملیات اولی بطور دقیق انجام گردید بعد از مدتی دوباره تکلم کرده می توانست ؛ اما در عملیات دوم داکتر یهودی نصف زبانش را قطع کرد و بعد از سه الی چهار روز حیات سید نیز به انجام رسید.
داکتر یهودی که سید جمال الدین افغانی را تحت تداوی قرار داده بود؛ از مقامات که گماشته شده ؛ برای قتل سید وظیفه دار بود. وی را از کشوری به کشوری مانند سایه تعقیب و به عنوان یک دوست با سید خود را نزدیک ساخته بود. داکتر بعد از انجام عملیات به سفارت ایران در ترکیه رفت و از آنجا ناپدید گردید. »
موضوع قتل سید در مجله « الهلال » چاپ قاهره در اول اپرایل (۱۸۹۷) میلادی منتشر گردید ؛ مرحوم طرزی مجله مذکور را در ترکیه بدست آورده بود ؛ موضوع را در روزنامه سراج الاخبار تحت عنوان( سدهء سید ) در کابل (۱۳۹۷) ش به چاپ رسانید. این موضوع برای آگاهی مردم افغانستان خیلی مهم می باشد روی همین حساسیت موضع را جناب محترم استاد فاضل کلمه به کلمه درج کتاب بیدارگر عصر نموده است .
در صفحه (۴۴۴) کتاب افغانستان در مسیر تاریخ جلد اول نوشته مورخ و مبارز شهیر مرحوم میر غلام محمد غبار چنین میخوانیم:
« … روی هم رفته ماحصل سیاست انگلیس در افغانستان این بود که خواه به جنگ و اشغال نظامی و خواه به سیستم ولسلی و خواه به تجزیه و تقسیم و خواه کنترول توسط حکومات افغانی؛ مملکت را بشکل پارچه پارچه شده و ضعیف و مجزا از جهان و متروک منزوی نگهدارند؛ استقلال سیاسی و ارتباط او را با دول جهان معدوم نمایند؛ از نشر تمدن از فرهنگ جدید جلو گیری کند؛ ملت را در نفاق و خانه جنگی نگهدارد ؛ دولت ها را طرف تنفر مردم قرار داده مجبور به توسل بخود نماید. و در عین حال کشور را با تبلیغات وسیع خود به صفت جهل و وحشت و دزدی و دروغگویی به دنیا معرفی کرده و هیچ نوع فضیلت و افتخار تاریخی برایش نگذارد.
« مخرتربین پالسی انگلیس را در افغانستان ؛ همانا کنترول کشور به واسطه امرای آن بود. زیرا در صورت استلای مستقیم ؛ مردم کشور دشمن خارجی را تشخیص کرده خط السیر خود را در برابر او معین کرده می توانستند. در حالیکه نفوذ دشمن در زیر نقاب داخلی؛ این خط السیر را مغشوش می ساخت. تخریبات دوامدار راه خود را در بین جامعه افغانستان گشاده میرفت.
« این طرح انگلیس در اواخر قرن هجدهم ( دوره شاه زمان ) تا اوسط قرن بیست ( ختم جنگ بین المللی دوم) چه در عمل نظامی وچه در روش سیاست و پر و پاگند بالاخره با اعمال نفوذ مخفی ؛ قدم به قدم در افغانستان تطبیق و تعقیب گردید….. »
در صفحه ۴۵۲ جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ ؛ مرحوم غبار می نویسد: « و اما فعالیت جاسوسی انگلیسی در افغانستان از عملیات نظامی او شدیدتر و موثر تر بود. دولت های افغانستان در برابر جاسوسی انگلیس بکلی خلع السلاح و عاجز از مدافعه بود؛ زیرا در دولت های افغانستان ادارات منظم ضد جاسوسی وجود نداشت و آنچه هم بود فقط برای نظارت و کنترول مردم داخلی افغانستان بود و بس .
شعار ها به زبانهای فارسی- دری و انگلیسی آماده شده است
شعار ها به صورت مصور، با درج شماره، در رسانه های جمعی به دست نشر سپرده میشود
هموطنان گرامی!
کشور عزیز مان افغانستان در نتیجه ی یک توطیه بزرگ، شنیع و جنایتکارانه از جانب به اصطلاح جامعه ی جهانی، به پاکستان تسلیم داده میشود. تجاوز آشکار پاکستان با صدور ده ها هزار طالب مسلح به داخل افغانستان و چشم پوشی جامعه ی جهانی و حمایت آشکار از بنیادگرایان و افراطیون اسلامی ( طالبان این بلک واتر ارتش پاکستان ) است. البته نقش و ماموریت حاکمیت اشغال(حامد کرزی- اشرف غنی این خاینین به مردم افغانستان) نیز درین پروسه بیشتر از همه فاجعه بار بوده است.
يكى از ابعاد مصيبت جانكاه ما اين نقيصه تاريخى است كه در بررسى « زخم خونين » خود ، به علت اساسى ( علت العلل و مادر علت ها ) كمتر توجه مينماييم . مردم مظلوم افغانستان كه تراژيدى خونبار شان محصول و معلول مداخله و تجاوز خارجى است ، بعد از تحمل چهل و پنج سال جنگ تحميلى و حضور دو دهه دکانداران حقوق بشر ، كماكان سلاخى مى شوند و كشور شان به حمام خون مبدل گرديده است . افغانستان در دور جديد ” بازيهاى بزرگ ” و در كشمكش كلان جيوپولوتيك جهانى و منطقوى ، اماج دور نوبتى تجاوز گسترده ( G H Q ) و عمال اى اس اى پاكستان قرار گرفته وبه كانون جنايات جنگى و ضد بشرى ، كشتار اهالى ملكى و سيل از بيجا شدگان داخلى در احوال افت كرونا و طاعون فقر و دها مصيبت جانكاه ديگر ، فاجعه حقوق بشر را در كشور مستولى ساخته است . بحكم وجدان و نداى نعش اغشته بخون مادر وطن بايد اين سوال را رك و راست مطرح نماييم كه : چرا ؟ و بايد ! بقتل برسيم ! و قاتل اصلى ما كى است ؟
من چهار سال پیش چنین نوشتم. اگر این نوشته از یک آمریکایی میبود حالا به تزس هیاهوی رسانه ها تبدیل میشد.
هموطن:
طالب، غنی، کرزی، عبدالله، آمریکا و انگلیس و ایران و پاکستان و جهان همه من و ترا میکُشند و وطن ما را ویران می کنند. البته در این نوشته آن چه به استاد عطامحمد نور میشود مربوط زمانیست که ایشان تسلیم ارگ نه شده بودند. .
مردم افعانستان در طول چهل سال جنگ بدون وقفه محکوم به مرگ، تبعید، فرار، فقر و آلوده به مواد مخدر و شیوع بیماری ساری گردیده اند.
ادامه این جنگ سیاستهای قتل عام به نسل های آینده خواهد بود.امروز میلونها خانواده مهاجر افغانستان در کشور های مختلف با وجودیکه از خطر مرگ و فقر نجات یافته اند اما از سرنوشت آینده فرزندان خود نگرانی دارند که هویت ملی وفرهنگی خودرا گم نه نمایند.اکثر خانواده ها دچار افسردگی وتشویشهای روانی گردیده اند و آفت های مهاجرت گرمی وشادی عشق، مهربانی، احترام وصمیت خانواده ها را که از شیرمادر به طعم شیرین آنرا عادت کرده اند ربوده است. مهاجران کشور ما تشویش دارندکه نسل های جوان با تقلید ودنباله روی از فرهنگهای بی معنا و فضول مانند همجنسگرایی و تغیرجنسیت ارزشهای نیک فرهنگی وتاریخی خودرا ازدست نه دهند .
به قهرمانان وطن اتهام مه بندید، وجدان داشتن خوب چیزیپست.
پسا تاراج منزل شهید عبدالرزاق قهرمان در کندهار، نوشته ها و نگاشته های بی انصافانه در مورد آن فرزند صدیق وطن می نویسند.
او در یک عملیات عاجل و غافلگیر کننده پیش چشمان همه توسط آمریکا و انگلیس به نفع پاکستان شهید و غرقاب خون شد.
همه ی ما کوله بار و بساط منزل او را دیدیدیم، کجای. آن زندهگی او به یک میلیاردر میماند؟ . بد ترین ها بهترین های زندهگی را دارند. من که چیزی نابی در آن جا ندیدم.
خانواده یما سیاوش، مجری مطرح تلویزیونی که چند ماه پیش در کابل کشته شد، میگویند که قضیهٔ قتل او را به عنوان نمونهای از قتلهای هدفمند خبرنگاران به دادگاه جنایی بینالمللی لاهه و سازمان ملل سپردهاند.
ولی تلاشهای مکرر خانواده آقای سیاوش برای جلب توجه سازمان ملل برای تحقیق در باره قتل او هنوز بینتیجه بودهاست.
در تازهترین اقدام، هایدی دکستال، وکیل مدافع حقوق بشر در لندن، پرونده آقای سیاوش را به عهده گرفته و دوشنبه ۱۲ جولای به دادگاه جنایی بینالمللی لاهه و به گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور آزادی بیان فرستاده است.
دادگاه جنایی بینالمللی و همچنین سازمان ملل تاکنون پاسخ رسمی ندادهاند.
یما سیاوش، مجری پیشین تلویزیون طلوع، وقتی در ۱۷ عقرب ترور شد کارمند بانک مرکزی افغانستان بود. در این رویداد دو همکار او نیز کشته شدند.
خانواده یما سیاوش، پس از این رویداد از دولت افغانستان خواسته بود که در باره «قتل مرموز» او تحقیق کند.
مرکز خبرنگاری تحقیقی پیک؛ به گزارش هیأت حقیقتیابی دست یافته که نشان میدهد بین سالهای ۱۳۹۰ – ۱۳۹۳هجری خورشیدی در وزارت معارف افغانستان، میلیاردها افغانی درپروژههای ساختوساز مکتب، معاش آموزگاران غیرواقعی، چاپ کتاب درسی و برخی موارد دیگر اختلاس شده است.
اعضای این هیأت حقیقتیاب که از جانب رییسجمهور اشرف غنی مؤظف به تفتیش و تحقیق شده بودند، میگویند که نتایج تحقیق خود را به رییسجمهور سپردهاند؛ اما باگذشت بیش از دو سال، هیچ گامی عملی برای رسیدگی به اتهامهای موجود در این گزارش، انجام نشده است.
نَقل این گزارشِ که مرکز خبرنگاری تحقیقی پیک بهآن دست یافته، وزیر پیشین و شماری دیگر از مقامهای وزارت معارف را در سالهای۱۳۹۰ تا ۱۳۹۳خورشیدی، به دست داشتن در این اختلاسهای بزرگ متهم میسازد.