شبانگاه خونين كابل ٬ به مناسبت واقعه دلخراش و جان گداز در ” شاه شهيد” كابل كه به شهادت و جراحت بيش از چهار صد تن منجر شد: ارسالی استاد توریالی اچکزی

تو قتل بى گناهان كردى و نامت نهى انسان

هزاران مرتبه دارد شرافت بر تو هر حيوان

” شهادت” بر زبان رانى و معنايش نمى دانى

خلاف أمر الله و رسولش مى برى فرمان  

ادامه خواندن شبانگاه خونين كابل ٬ به مناسبت واقعه دلخراش و جان گداز در ” شاه شهيد” كابل كه به شهادت و جراحت بيش از چهار صد تن منجر شد: ارسالی استاد توریالی اچکزی

بــــسم الله الرحمن الرحیم : در پیوند با اسم مبارک شعری از خواجه عبدالله انصاری

Khaje-Abdollah-Ansari-1

ای  زسر راه تو هرگز  کسی  آگاه نی

وی بجز غم سالک راه  تو را همراه  نی

ای صفات تو بجز پاکی  جز پاکیزه  نی

وی ترا هیچ  افریده همسر و همتا نی

هرکه  شاهنشاه تر در  پیش  حکمت  بنده تر

حکم  تو مقهور سلطان  و وزیر و شاه نی

هر که  اندر  راه تو آهی  برآرد  در دوکون

شاه گردد گرچه اورا  قدرت یک  کاه نی

راحت عشاق  تو جز بای بسم الله  نیست

مونس  مشتاق  تو قاف قال الله نی

غرق آتش وخون است : سید محمد نادر خرم

Said_M_Khoram

خون ز آسمان بارد ابر  بهمن کابل

جای  لاله خون  می جوشد خون بدامن کابل

سبزه زار و گلزارش زرد و زار  و بریان است 

غرق  آتش  و خون است سرو  و سوسن کابل

نی  گل  است  ونی  بلبل مردمان  همه بسمل 

شعله میزند آتش   کوی  و برزن  کابل

جای  آب  بارانش  مرمی  از  هوا  بارد

العطش همی  گوید باغ  و گلشن  کابل 

می روم بصد ارمان سوی  ملک  غیرستان

جای  امن  وامان نیست  شهر و مسکن کابل

آغاز کن : مـــســعـود حـــداد

مسعود حداد

بشکن دیگر مهرسکوت ای هم وطن،لب باز کن

حال از قفس بیرون برآ، بالی بزن ، پرواز کن

بر تو نزیبد زیستن ،با ذلت وبیچاره گی

ای ملت آزاد منش، از برده گی اعراض کن

شمشیر عزت را بلند ، مثل نیاکانِ دلیر

در کف بگیر وصف شکن،ازعین وغین آغاز کن

گرکلبه ات آتش گرفت ازدست خونخواران،توهم

آتش بزن بر قصر شان، ازبیخ وبن انداز کن

ای ملت رنج آشنا! از روبهی کن اجتناب

رزم آوری را پیشه ات، مانند شیر وباز کن

« حداد » می خواهد ترا ،چون پاسدار آهنین

در راز ِرزمِ ضد جهل، اوراباخود همراز کن

مسعود حداد

15 اگست 2015

کشتار نا حق : نوشته نذیر ظفر

ظفر

هر روز مردمــــان مرا زار میکشند

گاهی به خانه گاهی به بازار میکشند

امواج خون شده وطــــــنم از پلیدیان

در پیش چشم حضرت دادار میکشند

ادامه خواندن کشتار نا حق : نوشته نذیر ظفر

فاتحه داری در بین افغانان خارج و داخل کشور به مهمانی تبدیل گردیده است ُ چندی قبل شعری از استاد شاه ولی ولی « ترانه ساز» را در همین سایت مطالعه کردید و اکنون از شاعر دیگر بخوانید که چه گفته است : شادروان ضیا قاری زاده

unnamed (1)

من که مردم پُر های وهو نکنيد

هيچ در مرگ من غلو نکنيد

بی صدايم بخاک بسپاريد

مرگم اعلان راديو نکنيد

ادامه خواندن فاتحه داری در بین افغانان خارج و داخل کشور به مهمانی تبدیل گردیده است ُ چندی قبل شعری از استاد شاه ولی ولی « ترانه ساز» را در همین سایت مطالعه کردید و اکنون از شاعر دیگر بخوانید که چه گفته است : شادروان ضیا قاری زاده

وای وطن میسوزد : نذیر ظفر

zafarnazir

دیده بگشا  که سرا پای وطن میسوزد

قله و دشت و دمن های وطن میسوزد

عند لیبان هــــــــــمه آوارهِ باغ دگران

همه در حســرت گلهای وطن میسوزد

اشک ما گل نکـــند آتش دیرینه خصم

هر کجــــا گوشهِ زیبای وطن میسوزد

زخــــــم جان شهدا آتش جانسوز شده

در لــــــحد هم به تمنای وطن میسوزد

مرد و زن جا مهِ مشکین عزا پوشیده

در مصا ئب همه همرای وطن میسوزد

نا لهِ هاتف وجــــــدان بدل ِ گوش شنو

می سراید به فغان : وای وطن میسوزد


   

تلافی غمها : نوشته نذیر ظفر

zafarnazir

ما را کســـــــی به مهر تما شا  نمیکند

بر گلــــــــــشن خزان زده ماوا نمیکند

سر مایه جــــــــوانی ما شد سپند عشق

افســـوس ها ؛   تــــــلافی غمها نمیکند

ادامه خواندن تلافی غمها : نوشته نذیر ظفر

عیدبرای هموطنان مبارک باد : نورالدین همسنگر

nooruddinhamsangar
عید است بیا خانه ءدل را بتکانیم
از نور وفا عطر درین خانه فشانیم
بذری که ثمر آورد اینجا گل شادی
در پاییز دلهای ستمدیده نشانیم
هر آنکه ز بیداد کند باب سخن باز
از دور وبر خانه اورا دور برانیم
در راه وطن سینه سپر جان بکف ماست
کاین مژده بهر گوشهء دنیا برسانیم
گر باد فنا داد وطن دشمن خونریز
با قیمت جان هر وجب آن بستانیم
عید است بیا خانه تکانی کنیم ای دوست
تا دامن دل پاک زهر کینه بمانیم.
هالند- جولای 2015
عید است بیا
عید است بیا خانهءما غرق صفا کن
این خانه پر از زمزمهءعشق ووفاکن
خون میچکد از پیکر این شهر غم انگیز
بر خیز بیا ،دست گریبان قضا کن
بر خاک فگن دیو غم روز جدایی
این دشمن جانرا هدف تیر بلا کن
بنمای رخ وسوی گناهم بکش ای دوست
کاین مژده نهان از گذر باد صبا کن
آتش بزن این خرمن جانم ز نگاهی
وانگه دل ویرانه بیا قصد دوا کن
از عمق دلت خنده بزن بر رخ زردم
سرمست مرا حجلهءپر مهر وسخاکن
بغضی به گلو مانده زبی مهری ایام
دردی که که فرو خفته بدل بال رها کن
دریاب مرا خرمی کوی وصالت 
از بهر خدا حاجت دل را تو روا کن
عید است بیا هدیهءارم گل شادی
با ماه رخت روشنم این شام گدا کن .
هالند -جولای 2015
نورالدین همسنگر

این وطن : میترا ارشادی عاصی

M.Assi

بردار ساز و نغمه برای وطن بزن

سازی برای جسم و تن بی کفن بزن

در خون تپیده خاک شده خاک این وطن

خنجر به قلب، چاک شده چاک این وطن

ادامه خواندن این وطن : میترا ارشادی عاصی

درس هســتـی : رازق فـانـی

 2mq2dmf

 به غم عشق مبتلا نشوید  – دوستان من شدم شما نشوید 

از پی کاروان شتاب کنید – تادر این جاده نقش پا نشوید

تیشه بر پای خسته گان نزنید – خسته یی را اگر عصا نشوید 

سنگ را گر زره نبردارید – خلق را سنگ پیش پا نشوید 

آتشم صحبتم خطر دارد – بامن ُ  آن به که آشنا نشوید 

درس هستی ز آتش آموزید -منشینید تا فنا نشوید 

شعر مقاومت ُ خطاب به جوانان کشور : قدرالدیم مظهری

قدرالدیم مظهریای جوان تودست هرخونخوار بایدبشکنی
هرزمــــانی مغـــــز هر غدار باید بشکنی

هرکه خواهد اختــــلاف وافتراق مسلمین
گردنش باتیـــــغ جوهـــــردار باید بشکنی

دشمنان وحدت وبهروزی ای اسلام را
فرق شان باتیشه ای نجار باید بشکنی

ادامه خواندن شعر مقاومت ُ خطاب به جوانان کشور : قدرالدیم مظهری

بحثی در پیوند به شعر مقاومت پارسی دری در افغانستان – بخش دوم : پــرتــو نــادری

     partaw-naderiتعریف شعر مقاومت یا شعر پایداری:                         همیشه تعریف در پیوند به پدیده های هنری، ادبی وحتا اجتماعی امری بوده است دشوار. چون می دانیم موضوعاتی را که چنین پدیده‌هایی بازتاب می دهند پیوسته خود در تحول و دگرگونی اند، به همین دلیل تعریف چنین پدیده هایی نیز نمی توانند ثابت باقی بماند. یک مالیکول آب همیشه و همه جا دو اتوم هایدروژن و یک اتوم اکسیژن دارد؛ این امر در یک تعریف ساده و فشرده می گنجد وهمیشه و همه جا می تواند بازتاب دهندۀ ماهیت یک مالیکول آب باشد. در حالی که موضوعات و پدیده های هنری و ادبی پیوسته در تحول اند و این تحول موضوع، تحول و دگرگونی تعریف را نیز در پی دارد. چنین است که در پیوند به این گونه پدیده‌ها پیوسته تعریف‌های گوناگونی وجود دارند. این همه تعریف اگر در یک جهت بر خاسته از تحول موضوع تعریف است و در جهت دیگر وابسته به زاویۀ دید تعریف نیز می باشد. ادامه خواندن بحثی در پیوند به شعر مقاومت پارسی دری در افغانستان – بخش دوم : پــرتــو نــادری

ما اگـر خادم بیگانه به آسان نشویم : شعر از استاد حــامــد نــویــد

حامد نوید
حامد نوید

هموطن، هموطن، ای هموطن محبوبــم

همـــــوطن، هموطن ای پاک نهاد خوبم

ای که از چشم تو صد برق محبت پید است

ای کـه قلب تو بر افروخته از مهر خداست

هموطن، هموطن، ای همـــوطن تنهایم

ای کــه از دور مگر بشنوی این آوایم

هموطن، هموطن، ای هموطن حیــرانم

ایـکه از درد تو صد شعله دمد از جانم

ادامه خواندن ما اگـر خادم بیگانه به آسان نشویم : شعر از استاد حــامــد نــویــد