به مناسبت دوازدهمین سالگرد نشراتی سایت ۲۴ ساعت: م -اسحاق ثنا

  دوازدهمین سالگرد نشراتی سایت ۲۴ ساعت را به مسئول سایت دانشمند گرامی جناب مهدی جان بشیر هروی و سایر همکاران قلمی آن شادباش میگویم. باید گفت که سایت ۲۴ ساعت به مثابه‌ی گنجینه‌ی فرهنگی در بیرون از وطن نشرات داشته و پالیسی نشراتی آن بدون در نظرداشت سمت، مسايل قومی، زبانی، بدون تبعیض و تعصب با حوصله مندی مضامین همکاران قلمی خود اعم از نظم و نثر را همه روزه با دیزاین مقبول پیشکش خوانده گان و بینندگان گرامی خود می نماید که قابل تحسین و احترام فراوان میباشد. 
من این موفقیت را به دوست گرامی نویسنده پرتلاش جناب محترم مهدی جان هروی که با او و نوشته هایش از سالیان متمادی آشنایی دارم و از آشنایی با او افتخار میکنم، مبارکباد میگویم.
او فرزند برومند شخصیت بزرگ فرهنگی و علمی، شاعر و نویسنده و منجم بزرگ کشور محترم مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی است که او از آوان خوردی از پدر بزرگوار خود آموخته که امروز خود نویسنده‌ی توانا شده است. خوشبختانه نصایح نیک پدر را در گوش دارد.
باید اذعان نمود یکی از خصوصیات برازنده‌ی این سایت کلیشه های زیبایست که هر روز مطابق به نوشته و شعر هر نویسنده و شاعر به صفحه آمده و با ابراز نظر جناب مهدی جان بشیر هروی آذین می بندد که این ابتکار این نشریه نیز قابل تمجید است. 
من همچنان ادامه نشر حکایات ادبی… را انتظار می برم.
در پایان یکبار دیگر دوازدهمین سالگرد نشرات سایت ۲۴ ساعت را به دوست دیرینم جناب مهدی بشیر و تمام همکاران قلمی آن توام با صحت و سلامتی به اعضای فامیل و برادر همکار شان جناب قیوم بشیر هروی شاعر خوش قریحه و با استعداد تبریک گفته دوام نشرات این سایت را برای سالیان متمادی از خداوند آرزومندم.
با احترام
محمد اسحاق ثنا
ونکوور – کانادا

برای شناخت دکتور علی احمد کریمی٬ چند سطر از قلم : امان کبیری

 علی احمد کریمی فرزند الحاج عبدالکبیر مدیر عینیات فابریک حربی در سال ۱۹۵۳ میلادی در یک خانواده متدین و روشن اندیش در چهار سوق چنداول کابل متولد گردیده تحصیلات ثانوی خود را در لیسه نجات به پایان رسانیده است .
وظیفه خویش را در وزارت اطلاعات و فرهنگ ، روزنامه انیس ، مجله ژوندون و مجله کمکیانو انیس آغاز نموده و بر علاوه خبرنگاری در روزنامه انیس قصه های شیرین خارجی مانند کلاه سرخک را از زبان آلمانی به فارسی برای کودکان ترجمه نموده که مجموعه این قصه ها بنام کتاب ( شهر وفا ) در موسسه بیهقی چاپ گردیده که به استقبال خوب کودکان مواجه گردید .
در سال ۱۹۷۵ میلادی بعد از اشتراک در امتحان کانکور برای ادامه تحصیلات عالی به شوروی آن وقت اعزام گردید .
طوریکه آقای کریمی خودش خاطرنشان میسازد که شرایط تحصیلی برای محصلین خارجی مناسب و مساعد بود و در دانشگاه ها ایدئولوژی بطور جبری به کسی تحمیل نمی گردید ولی متاسفانه اکثر محصلین کشور های جهان سوم تشنه سیاست جنگی ها بر علیه همدیگر بودند و کمتر به مسلک خود علاقمندی نشان می دادند.
ادامه خواندن برای شناخت دکتور علی احمد کریمی٬ چند سطر از قلم : امان کبیری

پیام تبریکی به مناسبت تجلیل از سایت (۲۴) ساعته : نـذیـر ظـفر

                  اسم تعالي

رسالت بزرگ ژور ناليزم آگاهي مردم از انچه به وقوع مي پيوندد و تنوير اذهان مردم است كه با پخش و نشر اخبار و  مطالب علمي و ادبي در خد مت مردم قرار ميگيرد

در عصر ما كه تكنا لوژي به معراج خود رسيده و امكانات پخش و نشر و طبع گسترده گرديده   است ،رسالت رسانه هاي مختلف هم دشوارتر از قبل است ، زيرا امروز  قاطبه مردم در تكنالوژي عصر يد طولا دارد

ايجاد سايت هاي الكترونيكي كه از فيض تكنالوژي معاصر در خدمت بشر قرار گرفته جهان شمول شده است و با شكران پروردگار افغانها ي زحمتكش و خبير ما نيز براي احياي فرهنگ و تنوير اذهان هموطنان توانسته اند با ايجاد سايت هاي دري فارسي خدمات شاياني را انجام دهند و نا گفته پيداست كه اين كار براي خواننده گان سهل بنظر خواهد رسيد اما مديريت و كار در ان همت عظيمي ميخواهد . ادامه خواندن پیام تبریکی به مناسبت تجلیل از سایت (۲۴) ساعته : نـذیـر ظـفر

برخیز وطن را زغم  آزاد بسازیم : وکیل کوچـی

 

برخیز وطن را زغم  آزاد بسازیم 

این تودهُ ماتم زده را   شاد بسازیم 

برخیزوطن راهمه با وحدت یاری

آزاد  زهر دشمن و شیاد  بسا زیم 

ادامه خواندن برخیز وطن را زغم  آزاد بسازیم : وکیل کوچـی

هفتۀ هفتاد سالگی سلام سنگی
« بخش چهارم » دکتور صبور الله سیاه سنگ

 دکتور ظاهر طنین و آصف معروف در تابستان 1990 ویژهنامههای سینما، موسیقی، شعر و ادبیات را رویدست گرفتند و خواستند در کنار روال جاری ماهنامۀسباوون، هر سال دو سه شماره دیگر نیز بیفزایند. این زنجیره از نخستین ویژهنامۀ سینمای افغانستان، ایران، هندوستان، روسیه شوروی و امریکا آغاز یافت و با گفتوگوها، بررسیها، گزارشها و برگردانها در 70 برگ رونما گردید.

بخش هنر درونمرزی در برگیرندۀ پیام، یادداشت، یادنامه یا سخنانی از سلام سنگی، یاسمین یارمل، انجنیر لطیف، عادله ادیم، همایون مروت، هما مستمندی، نصیر القاس، زلیخا فخری، عباس شبان، فریده همراه، قادر فرخ، خورشید، عزیزالله هدف، صابره آرش، سعید ورکزی، طاهره، فقیر نبی، عبدالخالق علیل، جوانشیر حیدری، واحد نظری، محمد ایشان سنگشکن، صبور توفان، عبدالله صمدی، شریف خیرخواه، یوسف رویان، عبدالله صمدی، سید وزیر ساویز، کریم نایل، امین رحیمی، جمیل کریمپور، نعمت آرش، عارف کارگردان و دیگران بود.

گفتوشنود زیرین یادگار همان شماره است:

سیاسنگ: نارساییهای سینمای کشور را در چه میبینید؟ ادامه خواندن هفتۀ هفتاد سالگی سلام سنگی
« بخش چهارم » دکتور صبور الله سیاه سنگ

استاد شاه ولی ولی «ترانه ساز»، هنرمند آزادیخواه ووطن پرست : احمد میرویس احمدی

  استاد شاه ولی ولی مشهور به «ترانه ساز» از هنرمندان وطندوست و آزادیخواه افغانستان بود. او در سال ١٩٢٧ میلادی متولد شد. پدرش، شاه محمد ولی خان دروازی، یکی از مشروطه خواهان مبارز و آگاه، وزیر خارجه و نایب السلطنه شاه امان الله خان بود که در زمان رژیم مستبد نادر خان به جرم آزادیخواهی و همکاری با امان الله خان اعدام شد.

با اعدام پدر، ترانه ساز از درس و تحصیل بنابر آزاد اندیشی و پیوندش با خانواده سیاسی مخالف رژیم نادرشاهی، محروم گردید. بعدها به تحصیل مسلکی موسیقی پرداخت و در کنار فضل احمد «نینواز» به یکی از آهنگسازان و تصنیف نویسان شهیر افغانستان مبدل گشت که آهنگ های ماندگاری از او به جا مانده است. ادامه خواندن استاد شاه ولی ولی «ترانه ساز»، هنرمند آزادیخواه ووطن پرست : احمد میرویس احمدی

شعر کوتاه در ترجمه‌های واصف باختری : پرتو نادری

بخش دیگری از کوتاه سراییهای واصف باختری به ترجمههای او بر میگردد. واصفباختری با ترجمههای که از شعر جهان دارد، یک مترجم موفق شعر نیز است. او شعرهایی را از شاعران کشورهای فرانسه، جرمنی، هسپانیا، روس، اتحاد شوروی سابق، آیالات متحد امریکا، هند، ترکیه، لبنان، مصر، فلسطین، جامیکا،کولمبیا، پیرو، برازیل و شاعران کُرد به زیبایی و استواری ترجمه کرده که این ترجمهها (141) صفحۀ کتاب «سفالینۀ چند بر پیشخوان بلورین فردا» را در برگرفته است.
بخش بیشتر ترجمههای واصف شعرهای کوتاه اند در فرم شعر آزاد عروضی و شعر سپید. با این حال پارهیی از ترجمههایی او در اوزان عروضی و غزلهای کوتاه نیز صورت گرفته است. ادامه خواندن شعر کوتاه در ترجمه‌های واصف باختری : پرتو نادری

زنده گینامهٔ بی بی مفتوحه ایماق شاعر مردمی شهر اندخوی : تهیه و ترتیب و ترجمهٔ متن — امان معاشر

این پورتریت مفتوحه خانم – توسط داکتر شهرانی نقاشی شده است

مفتوحه بنت نورعلی – در سال ۱۹۰۳ میلادی ، در قصبهٔ بیگیاوول شهر قازان پایتخت جمهوری تاتارستان چشم به جهان گشود.

در زمان تسلط شوروی سابق ، مفتوحه با فامیل خود از زادگاهش به جمهوری اوزبیکستان نقل مکان نموده ، سپس طور مهاجر ، وارد افغانستان می شود و در اولسوالی اندخوی ولایت فاریا ب  مسکن گزین می گردد.

      نمایی از مقبرهٔ بی بی مفتوحه ، در شهدای صالحین کابل

بعد از سپری شدن چند سالی ، مفتوحه با شاهیمردانقل کلانتر ، باشندهٔ قصبهٔ ایماقخانهٔ قورغان آن اولسوالی ازدواج می نماید. مفتوحه ایماق چهار پسر بنامهای محمد انور ، محمد هاشم ، فیض الله و محمد الله داشت . پسران اولی و دومی وی ، در سنین ۵-۴ سالگی با مریضی چیچک یکی پی دیگری پدرود حیات گفتند.

کلانتر شاهیمردانقل ایماق ، در سال ۱۳۲۸ خورشیدی پسرش فیض الله را شامل مکتب ابتدایی قورغان اندخوی نموده ، همان سال ، بنابر مریضی ملاریا در سن ۴۷ سالگی  پدرود حیات گفت. مفتوحه با دو طفل یتیم وصغیرش ماند.عبدالعزیز بای و حیدرقل قریه دار برادران مرحوم شاهمردانقل ، مفتوحه را مجبور می ساختند تا شوهر کند ؛ ولی او این پیشنهاد ایورانش را نپذیرفته ، اظهار داشت : تا دم مرگ با دو پسرش زنده گی کرده، روی شوهر را هرگز نخواهد دید . این خانم حقیقتاً به قول خود ایستاد و از کوچه ٔ شوهر نگذشت. ادامه خواندن زنده گینامهٔ بی بی مفتوحه ایماق شاعر مردمی شهر اندخوی : تهیه و ترتیب و ترجمهٔ متن — امان معاشر

هفتۀ هفتاد سالگی سلام سنگی« بخش سوم » : داکتر صبورالله سیاه سنگ

                   بخش سوم  

با چنین هوش پاشانی که دارم باید زیاد بر خود فشار آورم تا نامش یادم آید: در تابستان 1991 به دفتر ماهنامۀسباوونآمد و گفت: « یک گزارش انگلیسی در بارۀ محترم سلام سنگی آوردهام. خواهش میکنم این را ترجمه کنید».

از آرندۀ نشریه خواستیم آن را نزد ما بگذارد تا هم ترجمه شود و هم عکس رنگۀ سنگی را در مجله بگذاریم. نپذیرفت و گفت: «امانت کس دیگر است، اگر گم شود، چه جواب بدهم؟»

البته، آنگاه امکان فوتوکاپی رنگی یا عکاسی خوب و روشن از روی عکس در کابل نداشتیم. ناگزیر نگارۀ سیاه‌‌وسپیدی به جایش نهادیم.

[][]
Salam Sangi in India
Panorama/ The Free Press Journal
Sunday, May 06/ 1990
نویسنده: Samira
برگردان: سس

ادامه خواندن هفتۀ هفتاد سالگی سلام سنگی« بخش سوم » : داکتر صبورالله سیاه سنگ

نصیر احمد نشاط، شاعرو طنز نویس کشور راهی سرزمین خاموشان شد! : پرتو نادری

    نصیر احمد نشاط، شاعرو طنز نویس کشور راهی سرزمین خاموشان شد! روانش شاد باد و نامش ستوده که مردی بود به پاکی چشمه ساران کوهستانهای بلند.
چه دردمندانه زیست، اما چه باوقار و شکوه!

یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یگان یگان پست شدند
خوردیم زیک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر زما مست شدند

نصیر احمد نشاط در زمستان 1379 خورشدی گزینۀ از شعرهایش را زیر نام «نزع كابل» در شهر پشاور به چاپ رساند. بخش بزرگ این گزینه طنزهای منظوم شاعر است او بیشتر به طنز نویسی منظوم دلبستهگی داشت.
نصیر احمد نشاط در دهكدۀ بابای علی ولسوالی آبشار ولایت پنجشیر به دنیا آمد، دورهء ابتدایی را در همانجا خواند، ولی بعدها مشكلات زنده گی نگذاشت تا به آموزشخویش ادامه دهد. با این حال او تا هفده ساله گی در مدارس دینی به آموزش علوم دینی پرداخت.

ادامه خواندن نصیر احمد نشاط، شاعرو طنز نویس کشور راهی سرزمین خاموشان شد! : پرتو نادری

…شعر کوتاهی از بهار سعید به نام « یاغ» در این باغ دیدم: پـرتـو نـادری

      امروز رسیدم به شعر کوتاهی از بهار سعید به نام « یاغ» در این باغ دیدم:

برای زیبایی باغ
هرگلی کم داری، میرویم
ولی برای آرامش جنگل
خود را به گوسپندی نمیزنم
تا خوراک گرگان نشوم
(
ازدور تا رسیدن ، ص، 246.)

شاید بتوان گفت زن خود گل باغ زندهگی است. در یک مفهوم بزرگتر، انسان خود گل باغ هستی است. هستی در انسان بیدار میشود. طبیعت در انسان به سخن در میآید؛ عاطفه و حس پیدا میکند. اندوه و شادمانی رامیشناسد و میرسد به عشق.                                                                                                                                   بهار سعید میخواهد در باغ زندهگی به جای هرگلی که کم است بروید، این سخن میتواند این مفهوم را داشته باشد که مرد و زن در کنار هم اند که زندهگی را تکمیل میکنند. به زبان دیگر انسان است که زیبایی طبیعت را تکمیل میکند. انسان با آزادی است که میتوانند تکمیل کنندۀ این مفهوم باشد. چنین است که حتا به قیمت آرامش جنگل هم که باشد او از آزادی خود نمیگذرد. نمیخواهد زندهگی گوسپندی داشته باشد تا گرگان غارتگر همیشه بر وی پیروز بمانند. ادامه خواندن …شعر کوتاهی از بهار سعید به نام « یاغ» در این باغ دیدم: پـرتـو نـادری

هفتۀ هفتاد سالگی سلام سنگی
 ( بخش دوم) : دکتـور صبـور الله سیاه سنگ

  در فبروری 1992 مهدی امید فلمنامهنویس و کارگردان کردستانی به تاجکستان آمده بود. پیامی نوشتم با شش هفت پرسش در پیرامون فلمتونلو نقش سلام سنگی در آن. او که فارسی میدانست، ولی نمیتوانست فارسی بنویسد، به جای پاسخ در برابر پرسشها، نامۀ کوتاه زیرین انگلیسی را فرستاد:

«یکی از محدود ملتهایی که بدون سرزمین بر کرۀ زمین زندگی میکنند، ملت دربدر کُرد است. غمانگیز و شایان درنگ: سی ملیون انسانانسان کُردتکه تکه در میان ایران، عراق، ترکیه، سویدن و چندین کشور دیگر پراکنده پخش شدهاند.

فلمتونلآزمون نو و کار دلیرانه و شگفت است. داستان از تاریخ متحرک مسافرین، مهاجرین و فراریها تصویر میدهد و چنین آغاز میشود:  کتلههای بزرگ مردم باز هم رخت سفر میبندند و فرسنگها پابرهنه سوی آیندۀ مجهول راه میپیمایند. این انبوه سرگردان میهن شان را ا از  ترس  رها کردنده و اروپا می  روند.
 سرگردانی آوارگان در آنجا نیز پایان نمییابد: میخورند، مینوشند و میخوابند، ولی آرامش ندارند. گویی زمین به آنان جای نمیدهد. در کشاکش رویدادها یکی از قهرمانان میمیرد. همراهان پیکرش را برمیدارند و میبرند تا به خاک سپارند. آنها که نمیتوانند اجازۀ اروپاییها را به دست آورند، تابوت را هر سو میبرند و در پایان روی سنگفرشها میگذارند تا اندکی از خستگی بکاهند.
ادامه خواندن هفتۀ هفتاد سالگی سلام سنگی
 ( بخش دوم) : دکتـور صبـور الله سیاه سنگ

بانوان غزل سرای چنداول : امـان کبـیری

      زنان به عنوان نیمی از پیکره اجتماع نه فقط امروز بلکه در تمام ادوار تاریخ نقش تاثیر گذار و تعین کننده داشته و در تمامی برهه های حساس حضور پر صلابت در تمام عرصه های اجتماعی و سیاسی همانطوریکه مردان فعالیت می نمودند رول به سزا داشته است.
زنان هم چو مردان در ساختن جامعه نوین در کشور بذل مساعی بخرج داده و چه افتخاری بالاتر ازین که زنان بزرگوار افغان همیشه از خود شهامت و مقاومت در طول تاریخ نشان داده زنان موفق و اثرگذار سرزمین ما با تلاش های فراوان تابو های سنتی جامعه را شکستانده برابر و همدوش با مردان در تمام فعالیت های اجتماعی ، فرهنگی ، هنری و سیاسی اشتراک و سهم خویش را ادا نموده اند .
از جمله بانوان این مرز و بوم بانو مستوره افغان شاعره میهن ، بانو شفیقه محسنی معلمه و شاعره و بانو شازیه صابری شاعره جوان و با درد را به معرفی می گیرم.

مستوره افغان

مستوره افغان که نام اصلی اش زبیده بوده صبیه منشی میرزا محمد امین خان نصرتی می باشد .
مستوره افغان در سال ۱۲۸۷خورشیدی در یک فامیل روشنفکر در شهر کابل دیده به جهان گشود. پدرش یک شخص دانشمند ، ادیب و فاضل بود وی را از کودکی تحت تربیت خویش قرار داده برایش درس فارسی و عربی را تدریس نمود.
مستوره افغان درس اول را از پدر روشنفکر و با تدبیر خود آموخت . بعد در سال ۱۳۰۲ خورشیدی شامل مکتب جدیدالتأسیس نسوان گردید .
مستوره افغان از آوان کودکی قریحه عالی شعری داشته با صراحت لهجه و خوش صحبتی که داشت شنونده را مجذوب خود می ساخت ، در فصاحت زبان هم با مردان همسری می نمود.
ادامه خواندن بانوان غزل سرای چنداول : امـان کبـیری

د پښتو ژبې پیاوړی  لیکوال او ژورنالست محمد زرین انځور : محمد صدیق سمندر

   د پښتو ژبې یو له هغو فرهنګي خدمت ګارانو نه شمیرلی شو چې زیار  اولاسته راوړنې یې په پښتو ادب  په تیره د پښتو د لنډې کیسې په وده کې کې خپل ځانګړی ځای او ارزښت لري

محمد زرین انځور د ا لحاج عبداللطيف ګرديوال زوی دی، په ١٣٣٥ لمريز هجري کال  کې د ننګرهار ولايت د مومنددرې ولسوالۍ د ((ګردي غوث )) په کلي کې په يوه روښانه  کورنۍ کې زېږېدلی دی

زرين انځور خپلې لومړنۍ زده کړې د گردي غوث په لومړني ښوونځي کې تر سره کړې دي. منځنۍ  زده کړې يې په ۱۳۵۲ لمریز کال د ننگرهار ولايت د ايمل خان په لېسه کې پای ته رسولي ، بيا يې په ١٣٥٣ لمریزکال کې د کابل پوهنتون د ادبياتو او بشري علومو په پوهنځي کې زده کړې پيل کړي چې په ١٣٥٦ لمریزکال کې د ژورناليزم له څانگې خپل د ليسانس سند لاس ته راوړی. تر دې وروسته يې بيا په پېښور کې د کډوالۍ په کلونو کې د پېښور له پوهنتون نه د پښتو ژبې او ادبياتو په څانگه کې خپل د ماسټرۍ بري ليک ترلاسه کړی.. ادامه خواندن د پښتو ژبې پیاوړی  لیکوال او ژورنالست محمد زرین انځور : محمد صدیق سمندر

هفتۀ هفتاد سالگی سلام سنگی (بخش نخست ): دکتور صبورالله سیاه سنگ

 

هدهد کنج بام مژدۀ سالگرد زادروز سلام سنگیهنرمند پرآوازۀ سینمای افغانستانرا آورد. او هشتم اگست 2019 پا میگذارد به هفتادمین پلۀ نردبان زندگی. امشب، شب آینده و پسفردا شب نوشتهها و برگردانهایی که نزدیک به سی سال پیش در پیرامون کارنامۀ پربار هنری او آماده ساخته بودم، خواهید خواند. سپس در همین زمینه سخنان تازه نیز خواهم داشت.
*
سلام سنگی گرانسنگ
هفتادمین سالگرۀ زادروزت فرخنده و خجسته باد.

در بهار 1990 در مکروریان کهنۀ کابل با خواهر و برادر نوجوانی به نامهای بدریه و بهزاد آشنا شدم. پدر شان پیشۀ بازرگانی داشت و از من خواسته بود فرزندانش را با الفبای آنگلیسی آشنا سازم.

نخستین روز دیدار مان، چشمم به چند عکس سلام سنگی روی دیوارهای دهلیز و اتاق درس شان افتاد. آنان کلکسیون بزرگی از عکسهای این هنرمند داشتند و دوستدارش بودند.

بدریه و بهزاد در یک روز برفباران همان سال به دیدنم آمدند و گفتند: “برای خداحافظی آمدهایم. به کس نگویید، ما از افغانستان میرویم.” سپس البوم دوستداشتنی شان را نزد من امانت گذاشتند و افزودند: “هر کسی نشانی درست بیاورد، این عکسها را به او بدهید تا به ما برساند“. ادامه خواندن هفتۀ هفتاد سالگی سلام سنگی (بخش نخست ): دکتور صبورالله سیاه سنگ

سطر چند برای لیلای سفر کردۀ شعر افغانستان! نویسنده : استاد پرتو نادری

  آن روز تلخ وقتی لیلا را از میدان هوایی کابل به سوی شهدای صالحین می بردیم آخرین گفتگوی او یادم آمد. آنگاه که در پشاور بودم گزارشگر رادیو بی بی سی! دریکی ازروزها که تیلفون دفتر به صدا درآمد، من در کنار تیلفون بودم. تا گوشی را برداشتم صدای بانویی را شنیدم که سلام می فرستاد با مهربانی واز یک یک اعضای خانواده ام می پرسید، با نام. به شگفتی اندر شده بودم که این صدای کیست که حتی اعضای خانوادهء مرا نیزبا نام می شناسد.او سخن می گفت و من به صدای اومی اندیشیدم، تا این که شناختمش، زنده یاد لیلای صراحت بود که از هالند تماس گرفته بود.شعرپنجاه ساله گی مرا خوانده بو وخواسته بود تا پنجاه ساله گیم را مبارک باد گوید!

برایم گفتپرتو تصویرت را در جایی دیدم وتو چقدر پیر وافسرده شده ای! تصویرت را دیدم، گریستم ، بسیار گریستم» گفتم مگر مرا این همه دوست داری که تصویر پیری من ترا به گریه در آورده است؟ گفت تو راهمیشه دوست می داشتم
یادم آمد که در یکی از زمستانهای که جای برف از آسمان شهرکابل راکت می بارید، خبر شدیم که مادر لیلا از جهان چشم پوشیده است. ما همه گان بی خبر مانده بودیم و شرمساراز این بیخبری که در آن روز های سنگین اندوه و مصیبت نتوانسته بودیم ، با لیلای شعر افغانستان غمشریکی کنیممدتی با من، با شهید قهارعاصی و استاد حمید مهرورزکه درانجمن نویسنده گان افغانستان کار می کردیم ،سخن نمی گفت، تا ما را می دید خود را کنار می کشید.گویی که ما را انگار ندیده است! بعد ها هم که سخن می گفت به آن محبت پیشین نبود. در مانده بودیم که چگونه عذر خواهی کنیم. به گونه یی استاد واصف باختری عذرما را درمیان گذاشته بود. لیلا به استاد واصف باختری چیزی گفته بود که تا هم اکنون که به یادم می آید اشک در چشمهایم حلقه می زند .لیلا گفته بود: « من چشم به راه بودم تا این ها می آمدند و تابوت مادرم را یک جا با برادرم بر دوش می کشیدند ادامه خواندن سطر چند برای لیلای سفر کردۀ شعر افغانستان! نویسنده : استاد پرتو نادری

در پیوند به شعر پای‌داری علامه سید اسماعیل بلخی : استـاد پـرتـو نـادری

    در پیوند به شعر پایداری علامه سید اسماعیل بلخی، آمده در کتاب « شعر پایداری و چگونهگی آن در افغانستان». دوستان کم حوصله زحمت خواندن بر خود هموار نسازند و مرا هم سرزنش نکنند که چرا نوشتههای دراز را نشر میکنی!

سید اسماعیل بلخی، شخصیت چندین بعدی دارد. بیش از همه عالم دین بود، روشنفکر و اندیشه پرداز اسلامی نیز. شاعر، ادیب و سخنوری بود که شور مبارزه در سر و عشق مبارزه در دل داشت. مقا ومت او تنها مقاومت در شعر نیست، بلکه خود بخشی از جنبش مقاومت سیاسی و اجتماعی کشور بود. با همفکرانی حزب سیاسی میسازد و درهوای برانداختن نظام است. رسیدن به یک نظام جمهوری، استوار بر اصول و عدالت اسلامی، مدینۀ فاضلۀ او را میسازد.
شعرهای او درکلیت بر محور چنین اندیشههایی میچرخد. اندیشۀ سازمان یافته دارد. مانند آن است که بلخی هیچ مفهومی را جدا از پیوندهای فکری، تاریخی، سیاسی و فرهنگی نمی‌‌تواند بپذیرد. گویی اندیشههای او همه اجزای به هم پیوستۀ یک کلیت اند. شاعری است آرامانگرا، دشمن استبداد و سلطهجویی غرب. استبداد را در تمام جلوههای آن نکوهش می‌‌‌‌کند؛ اما نمیخواهد در شعرهایش نا امیدی سایه افگند؛ بلشعرهای بلخی در دل خوانندهامید میپرود و خواننده را به روزهای بهتر زندهگی به سپیده دم داد و دادگری، نوید میدهد.
ادامه خواندن در پیوند به شعر پای‌داری علامه سید اسماعیل بلخی : استـاد پـرتـو نـادری

ولی لطیفی
هنرپیشه و کارگردان پیشکسوت سینمای افغانستان: زلــمــی رزمی

     

ولی لطیفی درنوجوانی به تشویق کاکای بزرگوارش استادعبدالرشید لطیفی پدرتیاترافغانستان، روی ستیزتیاترپوهنی ننداری ظاهرشد و در درامهای مختلفی نقش های زیادی را با موفقیت به اجرا درآورد
بعدها به هنرسینما روی آورد، غرض تحصیلات عالی و مسلکی بماسکو رفت و در دانشگاه ماسکو دررشته کارگردانی فیلمهای سینمایی آموزش دید.
پس از بازگشت بوطن، بعنوان کارگردان تعلیم دیده و اکادمیک در موسسه افغانفلم آغازبکارفیلمسازی کرد.
لطیفی درطی سالهای کارش درافغانفلم چندفیلم هنری ساخت و نیز تعداد زیادی فیلمهای مستند و اخباری که امروزه جزئی از اسناد مهم تصویری تاریخی کشورما بشمارمیرود
ادامه خواندن ولی لطیفی
هنرپیشه و کارگردان پیشکسوت سینمای افغانستان: زلــمــی رزمی

به بهانۀ نگاهی به “هفت خوان رستم” : مـهرالـدیـن مشـید

   بحث بر سر رستم و هفت خوانش، بحث بر سر مردی ها و رادمردی ها است که شجاعت ها و دلاوری ها در رکابش جوانمردی ها می آموزند و از هیبت و سطوت آن کج کلاهان گیتی احساس غرور می نمایند و در سایۀ شهامت آن از گردن کشان سبک سر گیتی باج می گیرند و با همسری با آشیانۀ عقاب ها در کاجستان های سر به فلک کشیدۀ کاج های مغرور قامت آرایی می کنند. آری بحث بر سر هفت خوان رستم بحث بر سر حماسه آفرینان تاریخ است که بجای دادن حق سکوت به حادثه سازان تاریخ، برعکس آنان را به پای عدالت کشانده و در دادگاۀ مردمی به چوبۀ دار می آویزند.      از همین رو است که بحث بر سر رستم و هفت خوانش بحث بر سر به زیر کشاندن قلدران، زورگویان و گردن کشان جاهل و خودخواه است که نوکر زر و زور اند و سایه بان تزویر. آنانی که رستم گونه اند و همت رستم را دارند، هیچ گاهی زیر بار زر و زور و تزویر نرفته و سر های شان بلندتر از گردن های شان خودنمایی می کند و پاشنه های شان را بر سر و گردن متملقان، پابوسان و جنایتکاران تاریخ، درباریان بداخلاق، رشوه گیران جنسی و حق سکوت گیران بدنام و مزدورمنش می گذارند تا باشد که آگاهی، آزادی و عدالت چون، آفتاب جهان تاب بر انسان روی زمین بدون هرگونه تفاوت و تبعیض بتابد و انسانیت از زیر بار استبداد های گوناگون فکری و فرهنگی رهایی یابد و زر، زور و تزویر به مثابۀ نماد های زشت برده سازی، ستمگری و فریبکاری از روی زمین محو شود. ادامه خواندن به بهانۀ نگاهی به “هفت خوان رستم” : مـهرالـدیـن مشـید

برای دهکده ام و برای کوه بلندش تکسار بسیار دل تنگم،… استاد پرتو نادری

تکسار منم، بهار تکسار منم
ازخندۀگل همیشه پربار منم
برسینۀ لاژورد شفاف خدا
آن آختر پرفروغ بیدار منم
*

ای کوه بلند پرغرورم تکسار
ای اوج کبود بیعبورم تکسار
من صخرۀ داغدار دامان توام
از دیدۀ تو اگرچه دورم تکسار
*
ادامه خواندن برای دهکده ام و برای کوه بلندش تکسار بسیار دل تنگم،… استاد پرتو نادری

کشور بدون موسیقی
 : یما ناشر یکمنش

 طالبان با فتح کابل اولین گام مهم را در مسیر تبدیل افغانستان به گورستان موسیقی برداشتند. همان طور که منیژه باختری در کتاب نود و سه سال رسانه و قانون (انتشارات سعید، کابل) مینویسد، یکی از نخستین اقدامات آنها تسخیر رادیو و تلویزیون ملی به رهبری ملا محمد اسحاق نظامی بود. زیر نظر وزیر اطلاعات و فرهنگ، ملا امیر خان متقی، نشرات تلویزیون قطع شد و رادیو زیر نام «د شریعت ژغ رادیو» شروع به نشرات کرد. رادیو «صدای شریعت» یگانه رادیوی به ظاهر بدون موسیقی بود که در سطح کشور نشر میشد و در جهان از این نظر بیرقیب بود.
طالبان عملاً تولید و نشر موسیقی را منع کردند. ریاست موسیقی وزارت اطلاعات و فرهنگ تبدیل شد به ریاست ترانههای اسلامی. آنها در سه تا چهار سال آغاز امارت خود، حدود دو هزار ترانه (منیژه باختری، ص۳۳۲) ثبت کردند. آنچه طالبان ترانه مینامیدند عبارت بود از موسیقی کلامی بدون ساز که اشعارش بیشتر در ستایش کشتهشدگان طالب، نعت پیامبر اسلام، تشجیع مردم به جنگ با کافران و بعضی موضوعات دیگر بود.طالبان با ممانعت از پخش و ثبت موسیقی در یگانه مرجع دولتی که همزمان بزرگترین مرجع در تمام کشور بود، یعنی رادیو تلویزیون افغانستان، عملاً تولید و نشر موسیقی را در افغانستان متوقف کردند. و برای نظارت و تفتیش در این کار ادارهای به وجود آورده بودند به نام وزارت امر بالمعروف و نهی عن المنکر.
ادامه خواندن کشور بدون موسیقی
 : یما ناشر یکمنش

کاکه ها و زندگی عیارانه در کابل زمین : رحمت الله رواند

  در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ نوشته میرغلام محـمد غبار در مورد خصوصیات کاکه ها و جوانمردان کابل آمده است: «این ها در کابل به عنوان کاکه و در قندهار به عنوان جوان تا قرن بیستم عمر نمودند. کاکه های کابل در پائین چوک، شوربازار، مرادخانی و چنداول حلقه های جداگانه و رؤسای علیحده داشتند. بعضآ به جنگ تن به تن با اسلحه می پرداختند و از مجروح شدن خود به دوایر دولتی اطلاع نمی دادند. کاکه که از شاگردان یک حلقه می خواست علنآ به حیث کاکه معرفی شود، دستار مخصوص و یا شف دراز تا زانو می بست و پیزار راپت می کرد، آن گاه به تنهایی شهر را یک دور می زد و از برابر حلقه کاکه های سایر نواحی که بعضآ در دکان ها و بعضآ در پهلوی دروازه های مخصوص می نشستند، عبور می کرد. اگر بالای او از طرف کاکه دیگر صدا می شد، در معنی دعوت به جنگ بود و مبارزه شروع می شد و مردم تماشا می کردنددر صورت فتح و سلامت ماندن این کاکه با غرور می گذشت و به حلقه خود می رسید، آن گه به او تبریک می گفتند و کاکه شناخته می شد. در صورت مغلوبیت و فرار یا مجروح شدن و کشته شدن، دیگر این شخص نمی توانست جزو کاکه ها به حساب آید و یا این که ادعای کاکه گی و جوانمردی نماید. داوطلب کاکه گی مجبور به دادن امتحانات و شاگردی طولانی استاد بود. یکی از این امتحانات، انجام خدمات مشکل گشت و گذار شبانه در قبرستان ها و سفرهای دور و نجات ناتوانی از مخمصه جانی و مالی بود. کاکه ها همدیگر را در مکالمه (شیربچه) خطاب می کردند. ادامه خواندن کاکه ها و زندگی عیارانه در کابل زمین : رحمت الله رواند

تصویر بزرگ آیینه ی کوچک : استاد پـرتـو نـادری

      شاعر پرکار و فرزانه ی روزگار پرتو نادری نام بلند و آشنایست ( من آشنایست را اینطور می نویسم)
     او از شعرش شناخته میشود. خیلی شبیه شعر خود است و شعرش کاملا همرنگ خودش.
نسل او در شاعری باید های محکمی دارد و زندان های خوفناک فکری ، محکمه های نه با داور که با پیشداوری های کین آلود. نسل او که من هم ایشان را در سلطه ی ادبیات می شناسم رسم های دارد که باید آن را قانون بپنداری. اما او این قانون ها را کمتر یاد می گیرد ، او مثل استاد باختری دنیای بزرگی دارد که هر شاعر و شعرش و تمام جهان بینی اش در آن می گنجد. این شاعر الزاماً همباور او نیست اما اگر شعر آن شاعر مخالف نظر اش خوب است می ستاید. از همین است که او در باره ی شاعران معاصر می نویسد اما نه در باره ی همه، اگر شعری به هنجار نبود در باره ی آن شاعر ولو دوستش باشد
نمی نگارد. میتوانم با باور کامل بگویم او در حرف و عمل مومن صداقت استو روستای از سادگی.
از همین صفت برازنده اش نقبی میزنم به بکی از زیباترین شعر هایش که برای مادر سروده است.
تصویر بزرگ آیینه ی کوچک.
ادامه خواندن تصویر بزرگ آیینه ی کوچک : استاد پـرتـو نـادری

پنجشیر در ګذرګاۀ تاریخ و شیری خوابیده در کوهپایه های مغرور هندوکش -نویسنده: مهرالدین مشید

   حال که سخن بر سر درۀ زیبا و تماشایی پنجشیر و مناظر طبیعی آن است، آنهم از دره یی که حماسه های مجاهدان و مقاومت شیر مردان دیروزی اش به اسطورۀ روزگار بدل شده است و گواۀ آشکار بر ماندگاری این درۀ قشنگ و سرفرازی و شکوهمندی باشنده گانش می باشد. بیجا نخواهد بود که گفت، پنجشیر، شیر مغرروری را ماند که در کوهپایه های سر به فلک کشیدۀ هندوکش هر از گاهی شجاعانه می غرد و حماسه می آفریند.  آری تنها یک دره نه؛ بلکه دره تنگی که روزگاری در قلب جغرافیای آن نبض تاریخ می جنبید و چون کویری تفتیده جغرافیایی بود، بر صورت تاریخ که گویی داشت، حوادث منطقه و جهان در سینۀ آن زبانه می کشیدند.

پس از شهادت احمد شاه مسعود و رخداد یازدهم سپتمبر معجزۀ این دره آشکار شد و به مثابۀ عطفی در تاریخ کشور ناقوس حوادث در آن به صدا در آمد. در این میان گمانه زنی هایی هم وجود دارد که سناریوی شهادت مسعود و یازدهم سپتمبر سال ۲۰۰۱ سر و تۀ یک کرباس اند که کوردلان تاریخ و دشمنان انسانیت عظمت خدایی و داد خدایی آن را تحمل کرده نتوانستند.

در هر حال اکنون که بحث بر سر این درۀ زیبا و شاداب است، بی جهت نیست که اندکی به زیبایی های طبیعی آن پرداخت و از چشمه ساران سرد و زیبای مردان خانش حرفی گفت و اندکی به دریا های مست پارنده و مناظر طبیعی اش اشاره کرد. این درۀ زیبا که در واقع از دره های زیادی تشکیل شده و مجمع الجزایری از دره های گوناگون می باشد که در دل یک درۀ طولانی آرام گرفته اند و در کوهپایه های مغرور شاداب هندوکش قامت آرایی کرده اند. پنجشیر یعنی درۀ  زیبا و دلکش  که ده ها درهء زیبا در میان کوه های سر به فلک کشیدهء هندوکش مغرور در عرض آن موجود اند و ادامه خواندن پنجشیر در ګذرګاۀ تاریخ و شیری خوابیده در کوهپایه های مغرور هندوکش -نویسنده: مهرالدین مشید

شادروان مهـدی ظـفـر نطاق سابقه و فراموش نا شدنی رادیو تلویزیون ملی افغانستان : امـان کبـیـری

     مهدی ظفر فرزند محمد حسین علی خان از جمله نطاقان ورزیده و بی بدیل کشور در سال ۱۳۱۲ هجری خورشیدی در شهر کابل در یک خانواده روشنفکر دیده به جهان گشوده و تحصیلات ثانوی خویش را در لیسه استقلال و تحصیلات عالی را در دانشکده حقوق دانشگاه کابل موفقانه به پایان رسانیده است .
موصوف یک استعداد عالی و فطری در گویندگی که خدواند بزرگ برایش اعطا نموده بود داشت و گویندگی و نطاقی را از کنفرانس های مکتب آغاز نموده تا اینکه قدم به رادیو می گذارد و بیش از پنجاه سال کار در رادیوی افغانستان در برنامه های مختلف مثلازمزمه های شب هنگام ، مسابقات ذهنی ، برنامه های تفریحی برای اطفال بنام کاکا منجانی ، سرویس خبری را به بسیار متانت و صداقت به پیش می برد و با صدای روح پرور و دلنشین اش زنگ از دلهای خسته می زدود و شنونده را در عقب رادیو با سحر صدایش مسحور می ساخت .
وی در آن اوج شهرت بود که با اشخاص متنفذ سیاسی و دانشمند چون مرحوم داکتر محمودی ، مرحوم میر علی اصغر شعاع ، مرحوم ملک خان وزیر اسبق وزارت مالیه دوره صدارت سردار محمد داود و عده ای از روشن ضمیران و روشنفکران از طرف اداره ضبط احوالات وقت به گمان اغلب در سال۵ ۱۳۳خورشیدی به جرم کودتای ( جمهوریت خواهی ) به مدت هفت سال زندانی گردیدند .
ادامه خواندن شادروان مهـدی ظـفـر نطاق سابقه و فراموش نا شدنی رادیو تلویزیون ملی افغانستان : امـان کبـیـری